۱۳۹۷ تیر ۷, پنجشنبه

شیوع اعتیاد در کودکان بین سنین ۸ تا ۱۱ سال

رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی شیوع اعتیاد در کودکان را بین سنین ۸ تا ۱۱ عنوان کرد.

به گزارش ایلنا، فرید براتی سده (رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی) در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چه تعداد بیمارستان‌ برای سم زدایی کودکان معتاد از طرف وزارت بهداشت معرفی شده است، بیان داشت:‌ در مورد کودکان درگیر اعتیاد تفاهم‌نامه مشترکی با هماهنگی دبیرخانه ستاد مبارزه با مواد مخدر، سازمان بهزیستی و همچنین وزارت بهداشت صورت گرفت، دال بر اینکه درمان کودکان در مراکز وابسته به وزارت بهداشت صورت گیرد و بعد از آن که درمان و سم‌زدایی شدند در صورتی که خانواده‌ای نداشته باشند یا بدسرپرست باشند با حکم قضائی به بهزیستی و مراکز زیر نظر بهزیستی ارجاع داده شوند، در این فرآیند دانش آموزان معتاد نیز قرار دارند و قرار شد که در مورد آنها هم به همین ترتیب برخورد می‌شود.او افزود: قبل از اینکه این موضوع عملیاتی شود در بهزیستی مراکزی اقامتی داشتیم که در استان‌های سیستان بلوچستان، خراسان شمالی، تهران و البرز فعالیت داشتند که به کودک معتاد؛ چه با خانمان و چه بی خانمان خدمات ارائه می کرد. در جلسه ای که با وزارت بهداشت و ستاد مبارزه با موادمخدر تشکیل شد، گفتند که نیازی به مراکز اقامتی نداریم؛ چون کودک مصرف کننده مواد را ابتدا باید به صورت سرپایی درمان کرد و اگر نیاز به خدمات داشت، بستری کرد، آن هم در مراکز بیمارستانی تا این کار توسط متخصصان درمانگر صورت گیرد. ما هم این را پذیرفتیم و به مراکز گفتیم که دیگر پذیرش نکنند.
رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی در ادامه گفت:‌ قرار شد که وزارت بهداشت بیمارستان‌های خود را در ۱۶ شهر معرفی کند، اما اینکه چند مرکز تا الان معرفی شده و الان در چه وضعیتی است و آموزش و پرورش و وزارت بهداشت در خصوص شناسایی و درمان دانش آموزان معتاد چه می‌کنند، مشخص نیست؛ البته این کار در دو استان کشور آغاز شده است که شامل خراسان جنوبی و شهر بیرجند هم می‌شود که کودکان مصرف کننده به دانشگاه علوم پزشکی معرفی می‌شوند و خدمت دریافت می‌کنند. اینکه کودکان مهاجر می‌توانند از این خدمات برخوردار شوند یا خیر نیاز به قوانین وزارت بهداشت دارند، اما در زمانی که ما مراکز اقامتی بهزیستی را در این خصوص داشتیم تمامی کودکان مهاجر نیز تحت پوشش بودند.او با بیان اینکه باید به همه کودکان خدمات ارائه شود، گفت: در مورد دانش آموزان معتاد هم باید بگویم، مساله این است که دانش آموزان در مدارس شناسایی می‌شوند و بعد از شناسایی نیز فرآیندها یکسان است. در مرحله بعد از سم‌زدایی که بحث واگذاری کودکان مطرح می‌شود، اغلب دانش آموزان به خانواده‌های خود بازمی‌گردد مگر اینکه بدسرپرست باشند که فرآیند این مرحله مثل کودکان کار می‌شود که یا به بهزیستی یا به مراکز شبه خانواده واگذار می‌شود. اما فرآیند درمان دانش آموزان و کودکان کار و خیابان باید یکسان باشد.
براتی سده در پاسخ به این سوال که آیا زمانی که کودکان کار شناسایی می‌شوند از آنها تست ایدز و اعتیاد نیز گرفته می‌شود، بیان داشت: تست ایدز و اعتیاد نیز از این کودکان گرفته می‌شود. بهزیستی یک سیستمی دارد که بر اساس آن به کودکان کار برای پیشگیری از HIV آموزش می‌دهد و طبق این برنامه از این کودکان هم تست گرفته و هم به آنها آموزش داده می‌شود. در سال گذشته به هفت هزار کودک کار و خیابان خدمات آموزشی پیشگیری از ایدز ارائه شد.او در ادامه در پاسخ به این سوال که در چه استان‌هایی تعداد کودکان درگیر با اعتیاد بیشتر است، گفت: آموزش و پرورش ارزیابی را از دانش آموزان انجام داده است. بهزیستی نیز به این نتیجه رسیده است که استان سیستان و بلوچستان و به خصوص مناطق حاشیه‌ای آن بسیار درگیر این مساله است. بیشترین کودک معتاد در زاهدان شناسایی شد که بیش از ۳۰۰ نفر در طی دو سال بودند. در حال حاضر نیز در این استان متقاضی‌هایی وجود دارد، اما با توجه به اینکه این کار به وزارت بهداشت واگذار شده است نمی‌توانیم کاری برای آنها انجام دهیم. در حال حاضر کودکانی که در زاهدان اعتیاد داشتند و سم‌زدایی برای آنها صورت گرفته به مراکز شبه خانواده سپرده می‌شوند، اما درمان از دست بهزیستی خارج شده است.
رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی تاکید کرد که قرار بود پروتکل درمان کودکان دارای اعتیاد توسط وزارت بهداشت ابلاغ شود و تکلیف خود را انجام دهند، اما مشخص نیست به کجا رسیده است.براتی سده گفت: بهزیستی همین الان هم قادر است به کودکانی که اعتیاد دارند و بدسرپرست‌ هستند خدمات ارائه دهد و تا زمانی که قاضی حکم دهد از این کودکان نگهداری می‌کند.او در پاسخ به سوالی درباره بیشترین فراوانی سن مصرف کودکان گفت:‌ از نوزادی که از مادر مصرف‌کننده متولد شده معتاد داریم تا سنین بالاتر، اما بیشترین سن در اوایل نوجوانی است، از هفت تا یازده سال متغیر است، فراوانی در گروه‌هایی که بالای هشت تا یازده سال سن داشتند، بیشتر بوده است.او در پایان تاکید کرد: این کودکان باید تحت نظر متخصصان اطفال و روانپزشکان باشند. همچنین در کنار آنها باید یک مددکار هم حضور داشته باشد. به این مساله هم توجه کنید که در بحث اعتیاد کودکان تنها مشکل مربوط به کودکان کار و خیابان نمی‌شود، بلکه در مدارس هم دانش آموز مصرف کننده داریم که باید به آنها خدمات ارائه دهیم. مناطق درگیر اعتیاد کودکان اغلب در حاشیه شهر هستند. همچنین در منطقه هرندی تعداد آنها بالاست. در سیستان و بلوچستان نیز منطقه شیرآباد و رسالت و در بجنورد نیز چند منطقه درصد بالای کودکان اعتیاد را دارد.

۱۳۹۷ تیر ۶, چهارشنبه

خانواده دختر قربانی ایرانشهری:ما هم بگذریم، اهالی شهر نمی گذرند


پرونده تجاوز به ٤١ زن در ایرانشهر با افزایش دو شاکی دیگر و بازداشت متهم دوم هم اکنون ابعاد گسترده تری یافته است.

این موضوع نخستین بار توسط مولوی «محمدطیب ملازهی»، امام جمعه اهل تسنن این شهر در خطبه های نماز جمعه عیدفطر مطرح شد. پس از آن بود که با طرح رابطه بین متهمان و نهادهای قدرت و ثروت، تهدید دادستان کل کشور به تحت تعقیب قرار دادن منبع خبر و بازداشت تعدادی از معترضان به جریان رسیدگی این پرونده در ایرانشهر، این موضوع ابعاد تازه تری به خود گرفت.

شماری از فعالان مدنی نگران شرایط روحی و روانی دختران قربانی و فشارهایی هستند که احیانا توسط خانواده های این افراد ممکن است بر قربانیان ماجرا اعمال شود. آن‏ها بر لزوم ارایه خدمات حمایتی و روان‏شناختی به این دختران تاکید می کنند.

مادر یکی از قربانیان به «ایران وایر» می گوید دخترش بعد از وقوع این ماجرای تلخ، شرایط روانی مساعدی ندارد و چندین بار اقدام به خودکشی کرده است.
با وجود اظهار نگرانی فعالان مدنی در مورد اعمال فشار از سوی خانواده قربانیان، خوش‎بختانه خانواده فرد مورد مصاحبه تلاش کرده اند با درک شرایط فرزندشان و هم‏دلی، از او حمایت کنند. آن‏ها می گویند دخترشان در این ماجرا نه تنها مرتکب اشتباهی نشده بلکه بیش‎ترین آسیب را متحمل شده است.

شهروند ایرانشهری:پسرم را بعد از تجمع مقابل فرمانداری با خودشان بردند


خانواده «عبدالله بزرگ زاده»، فعال مدنی و شهروند ایرانشهری که در جریان تجمع مسالمت آمیز مردم این شهر در اعتراض به
 روند رسیدگی به پرونده تجاوز به 41 زن بازداشت شده بود، کماکان از محل نگه داری او بی خبرند.

این تجمع روز بیست و هفتم خردادماه در مقابل ساختمان فرمانداری ایرانشهر تشکیل شد و بعد از حضور «نبی بخش داوودی»، فرماندار شهر در بین معترضان و گفت و گو با آن ها و دادن قول مساعدت برای پی‏گیری جریان پرونده، تجمع متفرق شد و مردم به سمت منازل خود حرکت کردند.

اما «سیدغلام قادر بزرگ زاده»، پدر عبدالله به «ایران وایر» می گوید فرزندش در مسیر بازگشت به منزل توسط سرنشینان لباس شخصی یک ماشین غیردولتی بازداشت می شود. خانواده او با دریافت یک فایل صوتی که توسط عبدالله در دقایق انتهایی بازداشت و حین مکالمه با ماموران لباس شخصی ضبط و ارسال شده است، از وقوع این اتفاق مطلع می شوند. این فایل هم اکنون محل اعتراض مسوولان قضایی ایرانشهر است.

منابع محلی غیررسمی به خانواده اش گفته اند او چند روز پس از بازداشت و روز سی و یکم خردادماه از بازداشتگاه وزات اطلاعات به بازداشتگاه «سلمان» سپاه منتقل شده است.

سیدغلام قادر بزرگ زاده، پدر عبدالله به «ایران وایر» می گوید پسرش نه متجاوز است، نه جرمی مرتکب شده، نه اختلالی در امنیت به وجود آورده و نه مخل نظم عمومی بوده است بلکه فقط درخواست رسیدگی به پرونده تجاوز به 41 نفر از زنان شهر و ایجاد امنیت در ایرانشهر را داشته است؛ درخواستی که خواسته تمام مردم منطقه است:«روز بیست و هفتم خردادماه شهروندان عادی برای ایجاد تجمع جلوی درب فرمانداری ایرانشهر برنامه ریزی کرده بودند. فرزند من هم یکی از معترضان بود. بعد از طرح مساله باند متجاوز، شهر در ناآرامی به سر می برد و مردم به این ناامنی و برای این که با این متجاوزین که به خواهران ما تجاوز کرده اند مماشات نشود و سریع به این جریان رسیدگی بشود، معترض هستند. در نهایت تجمع کنندگان بنا به قول فرماندار متفرق می شوند و به سمت خانه هایشان برمی گردند. منزل ما نزدیک ساختمان فرمانداری است و پسرم در حال بازگشت بوده که دستگیرش می کنند. چون افراد دستگیر کننده نه حکمی داشته اند، نه لباس دولتی و نه ماشین دولتی، پسرم به فکرش می رسد برای مطلع کردن ما یک فایل صوتی بگیرد و بفرستد. او را به زور و ارعاب با خودشان می برند و حالا حرف آقایان این است که چرا فایل صوتی منتشر کرده است. طبیعی است، او برای این که ما نسبت به وضعیتش مطلع باشیم، برای اعضای خانواده اش خواسته است اطلاع رسانی کند.»

خانواده بزرگ زاده تا چند روز نسبت به وضعیت او بی اطلاع بوده اند تا این که یکی از آشنایانشان به آن ها اطلاع می دهد که فرزندشان را در راهروهای دادسرا دیده است:«ما از او بی خبر بودیم و هر جا که می شد، تماس گرفتیم. نمی دانستیم چه بر سرش آمده است تا این که یکی از دوستان پسرم به ما اطلاع داد که عبدالله را در راهروهای دادگاه دیده است. دو نفر از افراد فامیل به آن جا مراجعه کردند و عبدالله را وقتی داشت از اتاق بازپرسی خارج می شد، دیدند. او گفته است که شب گذشته مرا شکنجه کرده اند جوری که از ناحیه کمرم متالم هستم و به سختی راه می روم.»

آن‏ها به خانواده بزرگ زاده می گویند عبدالله را در طول 48 ساعت آینده آزاد می کنند، این در حالی است که کماکان بعد از 10 روز، این خانواده در وضعیت بی خبری نسبت به فرزندشان به سر می برند:«از یک طرف می گویند تحویل دادگاه انقلاب است، آن سمت به ما می گویند به سپاه تحویل داده شده. جای دیگر می گویند دست نیروی انتظامی است. مادرش و همسرش به شدت نگران هستند. ما در نگرانی و بی خبری مطلق هستیم. تمام شب گذشته من حتی یک دقیقه نخوابیده ام. نمی دانم این تظلم را کجا ببرم. پسرم نه خشونت گرا است، نه به کسی توهین کرده است. او فقط یک سوال پرسیده که سوال بقیه افراد محلی است؛ این که با وجود این همه نیروی امنیتی، بسیجی، سپاهی و ارتشی در سطح ایرانشهر، چرا باید یک باند متجاوز متعرض زن های شهر ما بشود؟»

عبدالله بزرگ زاده در طول 10 روز گذشته هیچ تماس تلفنی با خانواده اش نداشته است. در جریان پی گیری، به پدر او گفته اند شاید یکی از دلایل سخت گیری به عبدالله، وابستگی خونی او به «حبیب الله سربازی بزرگ زاده»، از راه اندازان «کمپین فعالین بلوچ» در بیرون از ایران است:«عبدالله یک فعال مدنی آرام است که هرگز مرتکب عمل خلاف قانون نشده. او یک فرزند کوچک دارد. همسرم و عروسم تمام روز با بی تابی گریه می کنند. نه به ما می گویند اتهام فرزندم چیست و نه رسما اعلام می کنند که کجا نگه داری می شود. حرف‏شان این است که چرا زمان دستگیری فایل صوتی فرستاده است؟ وقتی شما با ماشین شخصی و افراد شخصی در یک شهر ناامن جلوی یک مرد جوان را می گیرید و او را بدون نشان دادن حکم، به زور با خودتان می برید، آیا او نباید به یک شکلی به خانواده اش اطلاع بدهد که در حال بردنش هستند؟ او از کجا باید می دانسته که طرف حسابش چه کسی هستند؟»

۲۶ ژوئن، روز جهانی منع شکنجه و حمایت از قربانیان شکنجه



روز ٢۶ ژوئن (۵ تیر) بنام  روز جهانی منع شکنجه و مجازات های بی رحمانه وحمایت  از قربانیان آن معرفی شده است. بر اساس این تعریف قربانی شکنجه در قوانین بین المللی، که خانواده ها و نزدیکان افراد شکنجه شده را نیز قربانی شناخته است، می توان گفت که در طول چهار دهۀ اخیر شکنجه و مجازات های بی رحمانه در ایران صد ها هزار و حتی بیش از این قربانی برجای گذاشته است.
دولت جمهوری اسلامی ایران نه تنها در عمل به صورت روزمره از اعمال شکنجه در موارد انتظامی و امنیتی ابایی ندارد، بلکه در قوانین خود  نیز، تحت عنوان تعزیرات، مجازات های بی رحمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیزی چون مجازات شلاق و قطع عضو را نهادینه ساخته است.
کمیتۀ ضد شکنجه  که بر اجرای «معاهده منع شکنجه و سایر مجازات ها یا رفتارهای بی رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز» توسط کشورهای معاهد نظارت می کند، به وسیله ی قطعنامه ی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مورخ ۱۰ دسامبر ۱۹۸۴، پایه گذاری شد.
 ۱۵۳ کشور معاهده منع شکنجه را تصویب نموده اند. ایران از امضاکنندگان معاهده نیست. کمیتۀ ضد شکنجه که نهادی متشکل از ۱۰ متخصص مستقل است، سالیانه دو بار در شهر ژنو (سویس) تشکیل جلسه می دهد.
این معاهده کشورهای معاهد را مکلف به جرم انگاری، تحقیق، تعقیب و مجازات عمل شکنجه و سایر سوء رفتارها می نماید. کشورها هم چنین ملزم به اعاده حیثیت به قربانیان شکنجه و جبران خسارت موثر و جلوگیری از استرداد و یا اخراج افرادی که احتمال شکنجه ی آن ها در کشور های مقصد وجود دارد، هستند. مهم تر از همه این که این معاهده هر گونه تلاشی را از سوی کشورها برای توجیه توسل به شکنجه در هر شرایطی، رد می کند.
دولت جمهوری اسلامی ایران یکی از کانون‌های شکنجه بوده و میباشد
به گفته‌ی سازمان عفو بین‌الملل، هم‌اکنون در ۱۱۱ کشور جهان شکنجه اعمال می‌شود. ایران در این زمینه، در کانون توجه جهانیان قرار دارد. عفو بین‌الملل اعلام کرده است که در ایران، بازداشت‌های خودسرانه، شکنجه و اعمال فشار برای گرفتن «اعتراف» بشدت رواج دارد. همین سازمان تصریح می‌کند که هم اکنون در ترکیه ایرانیان زیادی در بلاتکلیفی بسر می‌برند که از بیم پیگرد و شکنجه به آن کشور گریخته‌اند. سازمان‌های بین‌المللی حقوق‌بشری در جهان، بارها از دولت جمهوری اسلامی ایران به دلیل آزار و شکنجه‌ی زندانیان انتقاد کرده‌اند. بویژه بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی پس از آزادی گزارش داده‌اند که در زندان‌ها، تحت شدیدترین شکنجه‌های جسمی و روحی قرار گرفته‌اند. به گفته‌ی سازمان‌های حقوق‌بشری، ضرب و شتم، شلاق زدن و تجاوز جنسی، از رایج‌ترین روش‌های شکنجه در جمهوری اسلامی ایران است. و متاسفانه زنان از قربانیان اصلی شکنجه بوده اند .
اعضای نمایندگی اندونزی به استناد ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر و با گرامیداشت روز جهانی منع شکنجه و پشتیبانی از قربانیان آن، به عنوان یک نهاد مدافع حقوق بشر، خواهان لغو فوری شکنجه و سایر مجازات ها یا رفتارهای بی رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز در ایران بوده و خواهان امضاء و تأئید نهایی «معاهده منع شکنجه و سایر مجازات ها یا رفتارهای بی رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز» توسط دولت جمهوری اسلامی ایران می باشد.

۱۳۹۷ تیر ۲, شنبه

سازمان عفو بین‌الملل؛ ممانعت از دسترسی زینب جلالیان به خدمات درمانی مصداق شکنجه است

سازمان عفو بین‌الملل طی بیناینه ای گفت که “مقامات ایرانی با ممانعت از دسترسی زینب جلالیان به خدمات پزشکی او را مورد شکنجه قرار داده‌اند. وضعیت سلامتی زینب جلالیان در زندان خوی واقع در استان آذربایجان غربی رو به وخامت رفته است و گفته می‌شود او از چندین عارضه جسمی از جمله مشکلات قلبی و عفونت شدید دهان و دندان رنج می‌برد

این نهاد مدافع حقوق بشر که مقر آن در لندن است در بیانیه خود گفت؛ زینب جلالیان زندانی کرد، در حالی محکومیت به شدت ناعادلانه حبس ابد خود را در زندان خوی سپری می‌کند که به شدت بیمار است و از دسترسی به خدمات درمانی   مناسب محروم مانده است
مسئولان پزشکی زندان خوی درخواست کرده‌اند که او به خاطر عفونت شدید دهان و دندان در سه ماه گذشته برای درمان به خارج از زندان منتقل شود اما مقامات زندان این درخواست را رد کرده و ماهیت «امنیتی» پرونده وی را علت این تصمیم ذکر کرده‌اند.
زینب جلالیان از عوارض روده و کلیه و برفک دهان هم رنج می‌برد که موجب جوش‌های سفید دردناک در زبان او و اختلال در بلع غذا شده است.
بینایی او نیز دچار اخلال شده است زیرا از دریافت عمل جراحی به منظور برداشتن ناخنکی که مدت‌هاست موجب نارحتی شدید در چشمان وی شده محروم گشته است.
علاوه بر این‌ها، او گفته است که سمت راست بدنش بی حس شده و از آنجا که هنوز هیچ آزمایشی در این باره انجام نگرفته علت این وضعیت نامشخص باقی مانده است و همچنین دچار نوسانات فشارخون است و پزشکان زندان علت آن را اضطراب و فشارهای روانی ناشی از شرایط زندان دانسته اند.
زینب جلالیان بارها از مقامات زندان خواسته است که او را برای انجام آزمایشات پزشکی و درمان به بیمارستان اعزام کنند اما مقامات این درخواست‌ها را رد کرده اند.
آنها عموما توضیحی برای تصمیم خود ارائه نداده اند ولی در چندین مورد دسترسی زینب جلالیان را مشروط به انجام اعترافات تلویزیونی کرده اند.
زینب جلالیان از اسفند ۱۳۹۵ در اعتراض به ممانعت از دسترسی به مراقبت‌های پزشکی مناسب و ارائه گزارش‌های خلاف واقع دولت ایران به سازمان ملل درباره وضعیت درمانی وی دست به اعتصاب دارو زده است.
به دنبال ملاقات با رئیس زندان خوی در خردادماه، زینب جلالیان اعلام کرد که اگر مسئولان به خودداری از اعزام وی به دندانپزشک ادامه دهند، وی راه‌های دیگری را جهت بیان اعتراضات خود در پیش خواهد گرفت.
در نامه‌ای از زندان به تاریخ خرداد ۱۳۹۷ زینب جلالیان نوشته است: «من یازده سال است در زندان های جمهوری اسلامی به سر می‌برم و مجبورم درد زیادی را تحمل کنم. من به عنوان یک زندانی سیاسی از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستم و همیشه با دردهایم کنار آمده‌ام مثل مادری که کودک ناآرامش را با لالاهایش آرام کرده با دردهایم کنار آمده ام… مرا به دکتر نبرده‌اند اما برایم پروندهی پزشکی درست کرده و در رسانه‌هایشان این اسناد جعلی را منتشر کرده که زینب جلالیان را به دکتر برده‌ایم”.

۱۳۹۷ خرداد ۳۱, پنجشنبه

نگاهی به ابعاد نقض حقوق بشر در ایران - چاپ دوم



کتابی که در پیش رو دارید در ادامه تلاش ها و نگارش پیشین اینجانب  میباشد و با وجود مدت‌ زمان اندک  که از چاپ اثر اول گذشته ،  پس از دریافت بازخورد بسیاری از دوستان ، علاقمندان و فعالان حقوق بشر که با  توجهات ، حمایتها و پشتیبانی که  در جهت تبلیغ آن نقشی موثر داشته اند  انگیزه ای شد  تا برای چاپ دوم این کتاب اقدام گردد  .

 در چاپ دوم این کتاب، اهتمام بر آن شد تا از حیث محتوایی  و  اهمیت  به موضوعاتی از قبیل : تحریم های بین الملی – افزایش مشکلات معیشتی مردم – بی تدبیری مسئولان نظام و سرکوب  اعتراضات به حق مردم ،سرکوب و خشونت علیه زنان در خصوص قانون حجاب اجباری – پدیده شوم اسید پاشی و روند افزایشی اعتیاد در زنان ،افزایش و شیوع  قتل و تجاوز به کودکان در ایران – انحرافات اخلاقی در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ،خطرات و چالش های ناشی از بی توجهی مقامات جمهوری اسلامی به محیط زیست ایران از جمله بحران بی آبی و خشکسالی در ایران به همراه افزایش موج  اعتراضات و مهاجرت های بی رویه مردم ، تداوم  دستگیری ، بازداشت و زندانی شدن  فعالان حقوق بشر – کنشگران  مدنی و  اجتماعی و فعالان سیاسی  و...

در نتیجه  اعتراضات مردمی  توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران  به شدیدترین و خشن ترین شیوه ها مورد سرکوب قرار گرفته و ابتدایی ترین حقوق انسانی مردم ایران نقض  و پایمال میگردد که در این مجموعه  در بخشهای مجزا  مورد بررسی قرار گرفته  و  به محتوای کتاب نیز اضافه  شده است . به همین دلیل نگارنده بر خود لازم دانسته است  مروری کوتاه بر مفاهیم حقوق بشر و علل نقض آن توسط جمهوری اسلامی ایران داشته باشد ، زیرا مفهوم اصطلاح " حقوق بشر " برگرفته از «حقوق طبیعی » و «حقوق ذاتی انسان ها »  است  که قدمتی به اندازه آفرینش بشر دارند.  

از دیگر اهداف نگارش دوم کتاب  حاضر ، آشنایی با موارد نقض حقوق بشر در ایران  و آگاهی رسانی درباره آنها است که  بعنوان یک فعال حقوق بشر وظیفه ی انسانی خود  دانسته تا بر اساس مستندات و شواهد موجود ، هر نوع تجاوز به حقوق انسانی و شهروندی را افشاگری نموده و اعلام نماید.

زیرا در قانون اساسي ‏جمهوري اسلامي ايران اصولي گنجانده شده که با برخي مواد اعلاميه جهانی حقوق بشر سازگار است اما  اين اصول در بسياري ‏موارد در جريان قانونگذاري مورد اعتنا قرار نگرفته و به تصويب قوانين تبعيض آميز بر ضد زنان، غير ‏مسلمانان و کودکان پرداخته اند. مجازاتهاي خشونت آميز را در حدودي غير قابل توصيف و تحمل تبديل به قوانين ‏لازم الاجرا کرده اند. از طرف ديگر قانون اساسي تنها منبع قانونگذاري را مباني اسلامي اعلام کرده و اعلاميه ‏جهاني حقوق بشر در اين قانون اساسي منبع قانونگذاري نيست. با توجه به شرایط و اوضاع اخیر کشور و همچنین بررسی کارنامه 40 ساله حکومت جمهوری اسلامی ، حکایت از نقض سیستماتیک  حقوق بشر در تمامی زوایای پنهان و آشکار جامعه کنونی ایران دارد .
نگارنده هم‌چون همیشه قدردان همکاران در کانون دفاع از حقو ق بشر بوده  که اگر حمایت ها و ترغیب های مستمر کانون دفاع از حقو ق بشر در ایران نبود این نوشتار در این روزگار انجام نمی‌یافت.
مریم مرادی
ژوئن  2018



توضیح: برای دسترسی به نسخه الکترونیکی این کتاب، می توانید به وبسایت کتابخانه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران مراجعه کنید.

۱۳۹۷ خرداد ۳۰, چهارشنبه

به مناسبت 20 ژوئن ، روز جهانی پناهجویان

بر اساس خبر منتشره در سایت دویچه وله، صندوق کودکان ملل متحد موسوم به یونیسف اعلام کرد: حدود 30 میلیون کودک و نوجوان در سراسر جهان در داخل یا خارج از کشور خود آواره هستند و بیش از نیمی از کسانی که به عنوان پناهجو شناخته می‌شوند، کمتر از 18 سال سن دارند.
بنا بر گزارش منتشره از سوی یونیسف، بحران‌ها و درگیری‌های متعدد در نقاط مختلف جهان عامل این پدیده اعلام شده است.
یونیسف از دولت‌ها خواسته است به مناسبت روز جهانی پناهجویان به کودکان پناهجو بهتر رسیدگی و از آنها بهتر حفاظت کنند و برای تأمین رفاه این کودکان راه حل‌های درازمدتی بیابند.
بنا بر آمار اعلامی از سوی یونیسف، همزمان با رشد بی‌سابقه شمار کودکان آواره و پناهجو، بخش بزرگی از آنها به بهداشت و درمان و آموزش دسترسی ندارند. تنها نیمی از این دختران و پسران کم‌سن و سال آواره به تحصیلات ابتدایی دسترسی دارند و کمتر از یک‌چهارم آنها به مقاطع تحصیلی بالاتر می‌رسند. همچنین تعداد کودکان و نوجوانانی که بدون سرپرست از بحران‌ها می‌گریزند یا به پناهجویی روی آورده‌اند، به رکوردی جدید رسیده است:
تعداد کودکانی که به تنهایی و بدون همراه بزرگسال مجبور به فرار از محل زندگی خود شده اند، در مقایسه با سال 2010 و 2011 پنج برابر افزایش یافته است. این رقم بین سالهای 2015 الی 2016 در حدود 300 هزار کودک و نوجوان گزارش شده است. 
دختران و پسران آواره بی‌سرپرست اغلب قربانی تجارت انسان یا خشونت می‌شوند و یا مورد استثمار و سوءاستفاده قرار می‌گیرند.
بنا بر آمار یونیسف، حدود 28 درصد کل قربانیان تجارت انسان در جهان زیر 18 سال هستند.
مانوئل فونتن مدیر برنامه‌های اضطراری یونیسف در تشریح مشکلات کودکان آواره می‌گوید: مهم است که در روز جهانی پناهجویان خطرات و چالش‌هایی را که این کودکان هر روز با آن مواجه هستند در نظر آورد، این کودکان در غربت – صرف نظر از آواره، پناهجو یا آواره بودن در کشور خود – از نظر امنیت و سلامت اغلب با خطرات جدی روبه‌رو هستند. افزون بر این، برای دستیابی به آموزش و کمک که برای رشد آنها مهم است، موانع بلندی وجود دارد. کافی نیست که فقط روزی به نام این کودکان نامگذاری شود، باید به آنها امید، موقعیت و امنیت داد.

۱۳۹۷ خرداد ۲۸, دوشنبه

گزارش صوتی جلسه مشترک سخنرانی نمایندگیهای اندونزی و پاکستان 17 ژوئن 2018

جلسه ماهیانه مشترک نمایندگی اندونزی و نمایندگی پاکستان در روز 17جون2018 در ساعت 17 به وقت اروپا با حضور اعضای دو نمایندگی و سایر اعضای کانون دفاع از حقوق بشر و با حضور مهمانان دیگر برگزار شد .
این جلسه در حالی برگزار شد که پیش از آن شاهد تجاوز به کودکان و بحران در محیط زیست بودیم. سخنرانان در این جلسه با موضوعات گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر و روزجهانی کودکان بی گناه قربانی تجاوز و همچنین بررسی بحران بی آبی و خکشسالی در ایران و بحث آزاد حق پناهجویی و پناهندگی به صحبت نشستند که فایل های صوتی آنها به شرح ذیل می باشد.

۱۳۹۷ خرداد ۲۷, یکشنبه

بررسی بحران بی آبی و خشکسالی در ایران به نقل از پروفسور پرویز کردوانی ( پدر کویر شناسی ایران )




روز ۱۷ ژوئن (۲۸ خرداد)  سال ۱۹۹۴ به عنوان روزجهانی مبارزه با بیابانزایی ،  به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید .  این روز برای ارتقاء آگاهی عموم مردم در رابطه با همکاری بین المللی برای مبارزه با بیابانزایی و اثرات خشکسالی نامگذاری شد.
روز جهانی مبارزه با بیابانزایی و اثرات خشکسالی، روزی خاص در تقویم جهانی است که به هر فردی یادآوری می کند  که می توانند بصورتی تاثیر گذار با این پدیده که راه حل‌های ممکن برای آن وجود دارد برخورد کنند، ابزارهای کلیدی برای رسیدن به این اهداف در دستان قدرتمند جوامعی است که در همه سطوح در این مبارزه مشارکت و همکاری می کنند.
پورفسور پرویز کردوانی  ، پدر کویر شناسی ایران ، جغرافیدان ایرانی و دارندهٔ مدال ملی و نشان عالی دانش در ایران است. او به عنوان چهرهٔ ماندگار در زمینه جغرافیا معرفی شده‌است. پس از فوت استاد گنجی، لقب پدر جغرافیای ایران هم به وی اعطا شد .
برای بررسی وضعیت بحران آب در  ایران و رسیدن به راهکارهایی برای جبران خسارت‌ها، از نظریات  پروفسور پرویز کردوانی، جغرافیدان و پدر کویرشناسی ایران و از شخصیتهای شاخص و ماندگار درایران  بهره میبریم .  ایشان  از سه علت اصلی بحران آب در ایران گفتند  که برای شما نقل میکنم .
دکتر کردوانی در ابتدا بگویید که ما چقدر آب داریم؟
ما حتی آمار دقیقی از میزان آبی که داریم هم نداریم، همه حدس است. برای آب باید سه ایستگاه باران سنجی درست شود اما این کار را ما نکردیم. میزان آب سطحی مان را هم نمی دانیم چقدر است چه برسد به آب زیر زمینی، اعداد ارقام که می دهند را باور نکنید، غلط است. هرکسی عدد و ارقام می گوید دروغ است؛ اما من الان دارم می گویم وضع آب خیلی بد است.
اما برای حل این بحران آّب باید چه کاری انجام دهیم؟
اولین مسئله درباره آب این است که اصلا چه شد که به این روز افتادیم؟ در گذشته شرایط آبی ما خوب بود؛ کشاورزی می کردیم و سپس قنات ها را درست کردیم تا از آن برای آب کشاورزی استفاده کنیم. برای به دست آوردن آب شرب هم در همین شهر تهران با مشک در نزدیک قنات ها آب پر می کردیم و یا با گالون برای ما آب می آوردند. به همین دلیل نمی توانستیم آب زیادی مصرف کنیم. رودها هم در آن زمان بدون هیچ مانعی مسیر خود را می رفتند، مثلا در هنگامی که انسان نبود مقداری از زاینده رود تبخیر می‌شد، باقی آن هم به تالاب گاوخونی می‌ریخت. با گذشت زمان انسان هم که به دنیا آمد، از اندکی از آب های این رودها برای کشاورزی، شستشو و ... استفاده می کرد. پس در قدیم دو منبع مهم آب داشتیم یکی آب زیر زمینی که طریق قنات ها از آن استفاده می کردیم و دیگری رودها که آن ها را هیچ مدیریتی نمی کردیم و حتی گاهی سیل می آمد.
پس چه چیزی باعث شد که انقدر منابع آبی ما کاهش پیدا کند؟
این میزان استفاده از آب برای انسان کافی نبود، انسان که اشرف مخلوقات است به دنبال راهی بود که به شکلی آب بیشتری به دست بیاورد، ما خیلی افراط کردیم. پس سه چیز اختراع کردیم تا هر چقدر می توانیم آب استفاده کنیم؛ در ابتدا به دنبال آب های زیرزمینی رفتیم، آن زمان برای استفاده از آب های زیرزمینی قنات حفر کرده بودیم اما این برای انسان کافی نبود و چاه را اختراع کرد. آرام آرام مرکز شهرهای مختلف ایران به آلبوم حفر چاه ها تبدیل شدند و با تابلو از چاه ها تبلیغ می کردند. تبلیغ هایی که در آن نوشته شده بود؛ در تابستان قنات ها هرز می رود، هر جایی نمی توان قنات ساخت، باید هزینه زیادی برای قنات داد و ... مثلا زمانی در روستا ها اسب و الاغ بود و سپس یکی مثل من با خودوریی به روستا رفت و وقتی اهالی روستا فهمیدند که من 2 ساعت از تهران تا روستا آمده ام رفتند خودرو خریدند و دیگر الان اسب و الاغی نیست. درباره قنات ها همینطور مردم قدم به قدم شروع کردن به چاه ساختند.
این چاه ها به شکلی باعث اتمام آب می شوند؟
وقتی چاه ها را ساختند متوجه شدند که آب ها تمام می شود؛ به همین دلیل گفتند که چاه های عمیق و نیمه عمیق بسازیم. این چاه های نیمه عمیق و عمیق بود که کشور ما را بیچاره کرد. به چاه هایی که تا 25 متر عمق دارند می گویند چاه سطحی، چاه هایی که 25 تا 50 متر عمق دارند نیمه عمیق و به چاه هایی هم که بیش از 50 متر عمق دارند چاه عمیق می گویند، در ایران اکنون عمق برخی از چاه ها به 600 متر هم می رسد؛ همین شد که آب تمام شد. برای مثال در جیب من خوراکی وجود دارد اگر کمی دست شما وارد جیب من شود همه این خوراکی ها تمام نمی‌شود اما اگر دست شما تا انتها برود همه خوراکی تمام می شود.
زدن چاه‌ها چه پیامدی دارد ؟
در زمانی که حفر چاه ها در ایران زیاد شده بود، آقای غفوری فرد که وزیر نیرو بود به رهبر نامه ای نوشت که اگر روند حفر چاه ها ادامه داشته باشد آب تمام می شود. رهبر هم گفتند که آب برای مردم است، نباید آن را غارت کنند و چاه فقط با مجوز وزارت نیرو باید زده شود. اما روند چاه ساختن ادامه پیدا کرد و برای جلوگیری از آن اولین اقدامی که انجام شد تبدیل دشت ها به دو قسمت بود؛ دشت های ممنوعه و دشت های محدود. دشت های ممنوع یعنی دشت هایی که دیگر نمی توان در آن چاه زد. حال در آن زمان که کشاورزی شغل مردم بود وقتی در برخی از دشت ها چاه ساختن ممنوع بود کشاورزی توسعه پیدا نمی کرد، و این باعث شده اکنون سه چهارم دشت های ما خشک شوند. یک اشتباه بزرگ دیگر هم که انجام دادند این بود که این دشت ها فقط برای کشاورزی ممنوع شدند از اینجا شرایط خراب شد.
مثلا دشت کرج و ورامین برای چاه زدن ممنوع هستند و اگر چاه بزنید به زندان می روید. اما شورای شهر 6 حلقه چاه می زند و وزارت نیرو، چاه غیر مجاز شورای شهر را به مجاز تبدیل می کند. مثلا روستای محمدآباد تا دیروز روستا بود و اجازه حفر چاه در آن وجود نداشت ولی الان که تبدیل به شهر شده به راحتی در آن چاه می سازند. اتفاق دیگری که با ساخت چاه ه رخ داد، خشک شدن قنات ها بود؛ ساخت چاه ها بسیاری از قنات ها را خشک کرد و در آینده هم اگر قناتی باشد حتما خشک می شود مگر جاهایی که دشت هستند و شیب دارند.
به جای قنات های خشک شده هم چاه های جدیدی ساختند و این چاه های جدید هم باعث شد قنات های دیگری خشک شوند. سومین پیامد ساخت قنات ها، پیشروی آب شور بود. مثلا در ساری انقدر چاه ساختند که دیگر آب از دریا وارد چاه ها شد و در واقع آب شور پیشروی کرد، با پیشروی آب شور دیگر نتوانستیم از آب چاه ها به عنوان آب خوراکی استفاده کنیم. در کشاورزی هم برخی گیاهان با آب شور رشد نمی کند. آب شور همچنین منجر به ساخت کویر یا نمکزار جدید می شود، مثل دریاچه ارومیه.
چهارمین پیامد از طریق چاه های آرتزین ایجاد می شود، یعنی اینکه یک چاه منجر می شود خود آب به بالا برود و این آبیاری را تحت فشار قرار می دهد. مثلا در روستایی در نزدیکی جیرفت چاهی زدن که به آرتزین تبدیل شده است.
نشست زمین هم از عواقب زدن چاه است؟
بله، یکی دیگر از پیامد های چاه ها هم نشست زمین است، چاه ها حفر کردند و زمین نشست کرد. اکنون زمین نشست کرده و چاله های بزرگی در حال حفر است و اشتباه می کنند که می گویند بزرگترین چاله در تهران بوجود آمده است؛ تهران هر سال 36 سانتی متر نشست می کند و بزرگترین نشست در منطقه ای به نام کبودراهنگ است. نشست کردن زمین هم مشکلاتی مثل شکستن لوله های گاز و ریختن ساختمان ها در پی دارد. مثلا در دشت ورامین دکل ها کج شده اند چون زمین نشست پیدا کرده، از سویی در کرمان پل ها شکسته شده در جاده ها از میبد به اردکان کمر جاده ها شکسته اند.
به همین دلیل درباره قطار سریع السیر تهران مشهد الان هشدار می دهم که به این دلیل که دشت تهران، ورامین، مشهد، سمنان، سبزوار، شاهرود و نیشابور نشست پیدا کرده اند امکان دارد سرعت سریع قطار سیرع السیر منجر شود که کمر راه آهن هم بشکند. چاه همچنین باعث پیشروی بیابان ها می شوند، یک گیاه در دشت از آب های زیر زمینی در عمق 30 متری استفاده می کردند الان این عمق به 600 متر رسیده پس گیاه خشک می شود و بیابان ایجاد می شود. این چاه ها باعث خشک شدن تالاب ها هم می شود، مثلا دریاچه پریشان؛ چاه آب دریاچه را در خود کشید و دریاچه خشک شد. حتی چاه ها رود ها را هم خشک کرد برای مثال زاینده رود. چاه ها همچنین باعث از بین رفتن کویر ها هم شود که کویر هایی که فواید زیادی دارد.
کویر چه فوایندی می تواند داشته باشد؟
من در این رابطه 5 سال پیش نظریه ای دادم که سازمان ملل لوحی هم به من در این رابطه داد. کویر یعنی نمک‌زار یعنی جایی که تمرکز نمک باعث می شود گیاه های رشد نکنند چیزی که من در نظریه جدیدم گفتم این است در کویر ها انواع املاح وجود دارد و من این املاح را دسته بندی کردم: مثلا مواد شوینده، شیشه سازی و سولفات سدیوم برای کویر هستند. دسته دیگری کویر های باروت هستند که می توان از آن می توان باروت گرفت، خود این کویرها هم بهترین کود را دارند. کویرهای چرب هم داریم که جاذبه الرطوبه است و در برخی از دارو ها هم از آن استفاده می شود. اما 25 سال دیگر همه این کویرها از بین می روند عامل این هم چاه ها هستند.
چاه ها چگونه کویرها را از بین می برند؟
کویرها از آب زیرزمینی درست می شوند، آب ها در تابستان ها تبخیر می شوند و منجر به ایجاد نمک در کویرها می شوند. اما دیگر این اتفاق نمی افتد به این علت که چاه های زیادی درست کرده اند.
آیا کسی در آن زمان از پیامدهای چاه گفته بود؟
در آن زمان نگفتند که اگر از چاه استفاده می کند از آبیاری بارانی یا قطره ای استفاده کنید، البته آبیاری قطره ای هم مشکلاتی دارد. جهرم با آبیاری قطره ای از بین رفت به این دلیل که مدیریت در آب نبود. در گذشته تکنولوژی را برای مصرف آب (چاه) به ما دادند اما نگفتند که این آب چاه ها تمام می شود، شور می شود باید از آبیاری قطره ای یا بارانی استفاده کنید. مثل خودرو ها که یک زمانی بسیار خوب بودند اما چون نگفتند افراط نکنید، الان بزرگترین آلوده کننده هوا، خودروها شده اند، یک مدت شما از خودرو لذت می بردید اما الان همه از خودروها متنفرند. بعد از انقلاب گفتند که کشاورزی را برای خودکفا شدن توسعه بدهید و شروع کردن به کشاورزی و این چاه ها را زیاد کرد. حال تازه دارند می گویند که آبیاری را کم کنیم.
شما گفتید 3 چیز اختراع کردیم که باعث استفاده از آب شد، دومین اختراع چه بود؟
سد ها دومین اختراع ما بود، در گذشته ها رود ها جریان زیادی داشتند و منجر به مرگ افراد زیادی می شد و آب را برای استفاده هم نمی شد کنترل کرد. بعد از دیدن این مشکلات سد ها را ساخته شد: اولین کاری که سدها می کنند مدیریت آب است زیرا ما آبی که جاری است را که نمی توانیم کنترل کنیم. با ساختن سدها توانستیم آب‌ها را ذخیره کنیم اما مرحله بعد از که مدیریت سد بود را متاسفانه ما درست انجام ندادیم. پشت سر سد نباید بد حرف بزنیم سد بسیار خوب است. مثلا الان می گویند سد زاینده رود را ساختند باتلاق گاوخونی خشک شد اما سد باتلاق گاوخونی را خشک نکرد اتفاقا این سد می توانست باتلاق گاوخونی را آبدار تر کند. الان باید در 4 منطقه سد بزنیم؛ هم در مازندران و گیلان است، این دو استان بدترین آب را دارند، 90 درصد مردم مازندران از آب زیرزمینی استفاده می کنند زیرا آلوده است.
مدیریت درست سد به چه شکلی است و ما چه کاری انجام دادیم؟
وقتی سد را ساختند باید میزانی از آب را به باتلاق ها اختصاص می دادند، میزانی دیگر را برای کشاورزی و مابقی را برای آب صنعت و آب شرب. یعنی اگر سهم دریاچه ها و باتلاق ها را بعد از ساخت سد باز می کردند و سهم کشاورزی هم می دادند، آب باقی مانده هم برای شهر و هم برای صنعت کافی بود. اما قانون دیگری تصویب کردند که در ابتدا آب سدها باید به شهرها اختصاص داده شود، دوم صنعت و اگر آبی باقی ماند برای کشاورزی. در این قانون آبی به تالاب ها و باتلاق ها هم حتی اختصاص داده نشد. آن زمان می گفتند اگر آب به دریاچه ارومیه یا باتلاق گاوخونی می رسد تلف می شود. اما الان نظرشان تغییر کرده و حتی سازمان محیط زیست می گوید که باتلاق و تالاب باید اولویت اول آب سدها باشند. به طور خلاصه اینکه ابتدا چاه ها را ساختند و سپس سدها را و نام هر دو را هم عامل توسعه گذاشتند. اما در مدیریت سدها اشتباه کردند و آب سدها را به شهرها اختصاص دادند. مثلا در اصفهان آب زاینده رود را به اصفهان، کاشان و... دادند و این را اصلا به کشاورزی هم اختصاص ندادند؛ فقط از این آب برای شهر و صنعت استفاده کردند. در یزد هم این اتفاق افتاده است؛ اکنون هر 5 سال یک بارجمعیت را حساب می کنند اما در یزد هر 5 ماه این کار را انجام می دهند، اکنون بیش از 90 درصد روستاهای یزد خالی شده اند زیرا فقط آب به شهرها اختصاص داده شد. در همین رابطه چندی پیش مجله ای در مصاحبه ای از من پرسید که نظر من درباره انتقال آب چیست و من هم گفتم هر استانی را می خواهید نابود کنید به آن استان آب بدهید.
چرا این اتفاق می‌افتد؟
برای اینکه وقتی آبی را به شهر می دهیم نمی گوییم آب کجا را به این شهر می دهیم؛ مثلا کارون زمانی کانل کشتیرانی بوده است اما الان در آن سبزی می کارند، ارتش و سپاه در آن رژه می‌روند و شهرداری اهواز همه زباله ها را در آنجا می ریزد. از سویی شهر ها هم فکر کنند باز هم به آنها آب داده می شود به همین دلیل کارواش و فضای سبز درست کردند و حال آب بیشتری می خواهند و این مسئله آب را درست کردند. به طور کلی با آب دادن به استان ها نیاز آنها برطرف نشد زیرا تصور کردن آب بیشتری به آنها داده می شود و مناطقی هم که از آن آب گرفته شد مانند خوزستان نابود شدند.
از سومین اختراع هم بگویید.
سد و چاه عامل تمدن بودند و سومی هم نماد تمدن است؛ شیر و شیلنگ. در گذشته می خواستیم آب بیاوریم با الاغ و کوزه آب می‌آوردیم. اگر یک کودک آب خود را می ریخت مادر او، تنبیه اش می کرد زیرا نمی توانست دوباره آب بیاورد. پس از آن دوران، شیر و شیلنگ ساخته شد و به نماد تمدن تبدیل شدند، وقتی شیر و شیلنگ را در ایران آوردند دیگر از جارو استفاده نشد، کارواش ها از آب زیادی استفاده کردند و ... نگفتند که باید به اندازه استفاده کنیم از شیر و شیلنگ، به مقدار زیاد در حمام و آشپزخانه از آب استفاده کردیم و این شد که ما به این روز افتادیم. هر مقدار چاه بود ساختند و هنوز هم دارند می سازند، سدهای زیادی هم زدیم از شیلنگ استفاده کردیم و این شد که به اینجا رسیدیم.
 منبع : https://www.khabaronline.ir/detail/590042/society/environment


۱۳۹۷ خرداد ۲۵, جمعه

ممنوعیت خرید و فروش زمین برای شهروندان بهائی در سرخ رود مازندران


  

شهردار سرخ رود در استان مازندران با صدور نامه‌ای خطاب به مشاورین املاک این شهر به آنان دستور داده که از انجام هر گونه خرید و فروش زمین با بهائیان خودداری کنند. این حکم که برخلاف حتی قوانین فعلی کشور است نمونه ای از رفتار سلیقه ای و تبعیض آمیز مسئولین و دستگاههای متولی در مواجهه با شهروندان بهایی است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سید محمدمهدی موسوی نژاد شهردار سرخ رود با صدور نامه‌ای در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ خطاب به مشاورین املاک این شهر گفته است که از انجام هر گونه خرید و فروش زمین با بهائیان خودداری کنند...
در متن این نامه عینا آمده است:
احتراما عطف به نامه ۳۷ مورخع ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ بخشداری محترم سرخ رود و در راستای تصویر نامه شماره ۲۱۶ مورخه ۹ خرداد ۱۳۹۷ فرمانداری محترم شهرستان محمودآباد در خصوص ممنوعیت هرگونه خرید و فروش زمین به فرقه ضاله بهائیت ارسال می گردد. شایسته است اقدام لازم صورت پذیرد.  سید محمدمهدی موسوی نژاد / شهردار
شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد...
گفتنی است بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران تنها ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی‌گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد، به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است...
سرخ‌رود یکی از شهرهای استان مازندران ایران است. این شهر مرکز بخش سرخ‌رود شهرستان محمودآباد است...



ضرب و شتم زنان درویش در زندان قرچک / تحصن اعتراضی مردان درویش در زندان



روز گذشته ماموران گارد ویژه زندان قرچک ورامین با هجوم به داخل زندان، زنان درویش را با باتوم و شوکر به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و هر کدام از زنان را به صورت انفرادی به بندهای مختلف زندان منتقل کرده‌اند. حال تعدادی از این زنان وخیم گزارش شده و تمامی آنها نیز از ملاقات با خانواده‌هایشان محروم هستند. همزمان تعدادی از دراویش زندانی محبوس در تیپ ۳ زندان تهران بزرگ در اعتراض به حمله‌ی ماموران گارد ویژه زندان قرچک به زنان درویش زندانی  دست به تحصن زدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مجذوبان نور، روز چهارشنبه ۲۳ خردادماه ۱۳۹۷ ماموران گارد ویژه زندان قرچک ورامین با هجوم به داخل زندان، زنان درویش را با باتوم و شوکر به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و هر کدام از زنان را به صورت انفرادی به بندهای مختلف زندان منتقل کرده‌اند. حال تعدادی از این زنان وخیم گزارش شده و تمامی آنها نیز از ملاقات با خانواده‌هایشان محروم هستند.
در شرایطی که بر خلاف مقررات آیین‌نامه داخلی سازمان زندان‌ها، زنان درویش در بندهای عمومی زندان قرچک نگهداری می‌شوند، خبر رسیده است که مسئولان زندان برای تهدید زنان درویش به سکوت، زندانیان جرائم عمومی را علیه آنان تحریک کرده و زمینه‌های تنش و درگیری را بین آنان ایجاد کرده‌اند.
خانواده‌ی این زنان درویش زندانی امروز پنجشنبه ۲۴ خرداد ماه مقابل زندان حضور داشتند و اجازه تماس یا ملاقات با زندانیان به آنها داده نشد. حال تعدادی از این زنان وخیم گزارش شده است.
صدیقه خلیلی، مادر سپیده مرادی یکی از زنان درویش زندانی در گفتگو با مجذوبان نور با اشاره به اینکه خانواده‌ها در حال حاضر در مقابل زندان تجمع کرده‌اند، گفت: “هیچ کاری انجام نداده‌اند، چند مامور آمدند و گفتند دیروز شورش شده، زندانیان این‌ها را زدند، گارد دخالت کرده و بچه‌ها را زده است.”
خانم خلیلی همچنین گفته است: “براساس خبری که به من رسیده، دخترم سپیده نمی‌تواند راه برود، کارت تلفن و کارت بانکشان را گرفتند و اجازه هواخوری هم ندارند.”
در همین حال مهیار شالچی، همسر شیما انتصاری یکی دیگر از زندان درویش زندانی، درباره ضرب و شتم این زندانیان گفت: “تلفن‌ها قطع است و چند زندانی خبر داده‌اند و چند نفر مختلف این موضوع را تائید کردند.”
آقای شالچی با اشاره به اینکه مقابل زندان هستند گفت: “مقامات از زندان آمدند و موضوع را تکذیب کردند، یکی هم می‌گوید ما آنجا فیلمبردار داشتیم و دکتر آوردیم و از صحبت‌هایشان مشخص است که آنها را کتک زده‌اند.”
در واکنش به این واقعه، درویشان زندانی محبوس در تیپ ۳ زندان بزرگ تهران در اعتراض به حمله‌ی گارد زندان قرچک به زنان درویش زندانی دست به تحصن زدند. همسران و اعضای خانواده‌‌ی این زنان زندانی عموماً در زندان بزرگ تهران محبوس هستند و مأموران با قطع تلفن‌های زندان مانع از اطلاع یافتن زندانیان مرد از وضعیت همسران و خواهران خود شده‌اند.
گفتنی است، در روزهای اخیر موسی غضنفرآبادی رئیس دادگاه‌های انقلاب تهران از صدور ۱۵۰ رأی برای متهمان پرونده حادثه خیابان پاسداران خبر داده بود. غضنفر آبادی در پاسخ به این سؤال که برای متهمان چه احکامی صادر شده است، اظهار کرد که “برخی متهمان به سبب نوع عناوین اتهامی به حبس کوتاه و برخی به حبس طولانی مدت محکوم‌شده‌اند”.
لازم به یادآوری است، از نیمه‌شب ۱۴ بهمن‌ماه سال گذشته حضور پر تعداد نیروهای امنیتی و انتظامی در اطراف منزل دکتر نور علی تابنده با واکنش منفی سایر دراویش مواجه شد، دراویش گنابادی در حمایت از قطب خود تجمعاتی اطراف منزل دکتر تابنده تشکیل دادند، این تجمعات با دخالت نیروهای انتظامی و لباس شخصی به خشونت کشیده شد و صدها تن زخمی و بازداشت شدند؛ این در حالی بود که پیش‌تر در شامگاه چهارشنبه مورخ ۴ بهمن‌ماه نیز مأمورین امنیتی در اقدامى مشابه در همین مکان حضور یافتند که موجى از نگرانى‌ها در میان دراویش را رقم زده بود.
در حالی که مسئولان قضایی و انتظامی تعداد بازداشت شدگان را ۳۰۰ تن اعلام کرده بودند، کمیته پیگیری دراویش زندانی لیستی از مشخصات ۳۲۴ تن از بازداشت شدگان را منتشر کرد. این منبع تعداد بازداشتی‌ها را بسیار بیشتر از این رقم برآورد می‌کند.



۱۳۹۷ خرداد ۲۴, پنجشنبه

دریچه ای رو به اگاهی (کودک ازاری و سند ۲۰۳۰)

علت افزایش کودک آزاری در ایران چیست؟ ترویچ خشونت یا خلا قانونی ؟ چه عواملی موجب آزار رساندن به کودکان میباشد؟
آمار کودک آزاری روزبه روز بیشتر می‌شود چون ۱۰ سال است بررسی و تصویب قانون حمایت از کودکان پشت در ب مجلس باقی مانده و هنوز به صحن علنی راه پیدا نکرده است. علت این تاخیر و تعلل برای چیست؟ چه قانونی مهمتر از کودکان و خانواده میتواند وجود داشته باشد؟
بخش عمده فضای امن با آموزش ایجاد می‌شود. آموزشی که به آگاهی، مهارت و تغییر رفتار والدین منجر شود. چرا صداوسیما، رسانه‌ها، مراکز متولی ، این فراگیری مورد نیاز را از خانواده‌ها دریغ کرده‌اند.
چرا جمهوری اسلامی ایران با سند توسعه پایدار سازمان ملل مشکل دارد؟. سندی که در آن به آموزش‌هایی توصیه شده بود تا کودکان یادبگیرنداز خود در برابرتجاوز محافظت کنند.

تهیه و تولید برنامه : کمیته اموزش و پژوهش و کانون دفاع از حقوق بشر در ایران 
میهمانان برنامه : بانو فرح دوستدار محقق در علوم سیاسی و اجتماعی و نویسنده –  جناب  حامد فرمند فعال حقوق کودک
با اجرای : مریم مرادی
تدوین : محمد گلستانجو

۱۳۹۷ خرداد ۱۹, شنبه

گزارش صوتی جلسه سخنرانی ویژه کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان به مناسبت روز جهانی کودکان قربانی تجاوز 8 ژوئن 2018

با نشست جلسه اضطراری روز ۸ جون ۲۰۱۸ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان به مناسبت روز جهانی کودکان قربانی تجاوز که متاسفانه تجاوز به کودکان در ایران به اسیب اجتماعی و امری رایج و متداولی تبدیل شده از این رواعضای کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان وظیفه خود دانستند که با اگاهی رسانی و افشاگری سهمی در اعتراض به این مورد خطرناک و اسیب پذیری که میتواند کودکان را به بیماریهای لاعلاج و عصبی گرفتار کند داشته باشند.که این جلسه با سخنرانی خانم لیدا اشجعی اغاز شد و در بحث ازاد با شرکت اعضای کمیته دفاع از حقوق کودک ونوجوان و همکارانی از کانون دفاع از حقوق بشر که ازد یدگاه های مختلف در مورد این ناهنجاری و اسیب اجتماعی به گفتگو و بحث پرداختند که علاقه مندان میتوانند گزارش جلسه فوق را از فایلهای زیر دریافت نمایند.


  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...