روز ۱۷ ژوئن (۲۸ خرداد) سال ۱۹۹۴ به عنوان روزجهانی مبارزه با
بیابانزایی ، به تصویب مجمع عمومی سازمان
ملل متحد رسید . این روز برای ارتقاء
آگاهی عموم مردم در رابطه با همکاری بین المللی برای مبارزه با بیابانزایی و اثرات
خشکسالی نامگذاری شد.
روز جهانی مبارزه با بیابانزایی و اثرات
خشکسالی، روزی خاص در تقویم جهانی است که به هر فردی یادآوری می کند که می توانند بصورتی تاثیر گذار با این پدیده
که راه حلهای ممکن برای آن وجود دارد برخورد کنند، ابزارهای کلیدی برای رسیدن به
این اهداف در دستان قدرتمند جوامعی است که در همه سطوح در این مبارزه مشارکت و
همکاری می کنند.
پورفسور پرویز کردوانی ، پدر کویر شناسی ایران ، جغرافیدان ایرانی و
دارندهٔ مدال ملی و نشان عالی دانش در ایران است. او به عنوان چهرهٔ ماندگار در
زمینه جغرافیا معرفی شدهاست. پس از فوت استاد گنجی، لقب پدر جغرافیای ایران هم به
وی اعطا شد .
برای بررسی وضعیت بحران آب در ایران و رسیدن به راهکارهایی برای جبران خسارتها،
از نظریات پروفسور پرویز کردوانی،
جغرافیدان و پدر کویرشناسی ایران و از شخصیتهای شاخص و ماندگار درایران بهره میبریم .
ایشان از سه علت اصلی بحران آب در
ایران گفتند که برای شما نقل میکنم .
دکتر کردوانی در ابتدا بگویید که ما چقدر آب
داریم؟
ما حتی آمار دقیقی از میزان آبی که داریم هم
نداریم، همه حدس است. برای آب باید سه ایستگاه باران سنجی درست شود اما این کار را
ما نکردیم. میزان آب سطحی مان را هم نمی دانیم چقدر است چه برسد به آب زیر زمینی،
اعداد ارقام که می دهند را باور نکنید، غلط است. هرکسی عدد و ارقام می گوید دروغ
است؛ اما من الان دارم می گویم وضع آب خیلی بد است.
اما برای حل این بحران آّب باید چه کاری انجام
دهیم؟
اولین مسئله درباره آب این است که اصلا چه شد که
به این روز افتادیم؟ در گذشته شرایط آبی ما خوب بود؛ کشاورزی می کردیم و سپس قنات
ها را درست کردیم تا از آن برای آب کشاورزی استفاده کنیم. برای به دست آوردن آب
شرب هم در همین شهر تهران با مشک در نزدیک قنات ها آب پر می کردیم و یا با گالون
برای ما آب می آوردند. به همین دلیل نمی توانستیم آب زیادی مصرف کنیم. رودها هم در
آن زمان بدون هیچ مانعی مسیر خود را می رفتند، مثلا در هنگامی که انسان نبود
مقداری از زاینده رود تبخیر میشد، باقی آن هم به تالاب گاوخونی میریخت. با گذشت
زمان انسان هم که به دنیا آمد، از اندکی از آب های این رودها برای کشاورزی، شستشو
و ... استفاده می کرد. پس در قدیم دو منبع مهم آب داشتیم یکی آب زیر زمینی که طریق
قنات ها از آن استفاده می کردیم و دیگری رودها که آن ها را هیچ مدیریتی نمی کردیم
و حتی گاهی سیل می آمد.
پس چه چیزی باعث شد که انقدر منابع آبی ما کاهش
پیدا کند؟
این میزان استفاده از آب برای انسان کافی نبود،
انسان که اشرف مخلوقات است به دنبال راهی بود که به شکلی آب بیشتری به دست بیاورد،
ما خیلی افراط کردیم. پس سه چیز اختراع کردیم تا هر چقدر می توانیم آب استفاده
کنیم؛ در ابتدا به دنبال آب های زیرزمینی رفتیم، آن زمان برای استفاده از آب های
زیرزمینی قنات حفر کرده بودیم اما این برای انسان کافی نبود و چاه را اختراع کرد.
آرام آرام مرکز شهرهای مختلف ایران به آلبوم حفر چاه ها تبدیل شدند و با تابلو از
چاه ها تبلیغ می کردند. تبلیغ هایی که در آن نوشته شده بود؛ در تابستان قنات ها
هرز می رود، هر جایی نمی توان قنات ساخت، باید هزینه زیادی برای قنات داد و ...
مثلا زمانی در روستا ها اسب و الاغ بود و سپس یکی مثل من با خودوریی به روستا رفت
و وقتی اهالی روستا فهمیدند که من 2 ساعت از تهران تا روستا آمده ام رفتند خودرو
خریدند و دیگر الان اسب و الاغی نیست. درباره قنات ها همینطور مردم قدم به قدم
شروع کردن به چاه ساختند.
این چاه ها به شکلی باعث اتمام آب می شوند؟
وقتی چاه ها را ساختند متوجه شدند که آب ها تمام
می شود؛ به همین دلیل گفتند که چاه های عمیق و نیمه عمیق بسازیم. این چاه های نیمه
عمیق و عمیق بود که کشور ما را بیچاره کرد. به چاه هایی که تا 25 متر عمق دارند می
گویند چاه سطحی، چاه هایی که 25 تا 50 متر عمق دارند نیمه عمیق و به چاه هایی هم
که بیش از 50 متر عمق دارند چاه عمیق می گویند، در ایران اکنون عمق برخی از چاه ها
به 600 متر هم می رسد؛ همین شد که آب تمام شد. برای مثال در جیب من خوراکی وجود
دارد اگر کمی دست شما وارد جیب من شود همه این خوراکی ها تمام نمیشود اما اگر دست
شما تا انتها برود همه خوراکی تمام می شود.
زدن چاهها چه پیامدی دارد ؟
در زمانی که حفر چاه ها در ایران زیاد شده بود،
آقای غفوری فرد که وزیر نیرو بود به رهبر نامه ای نوشت که اگر روند حفر چاه ها
ادامه داشته باشد آب تمام می شود. رهبر هم گفتند که آب برای مردم است، نباید آن را
غارت کنند و چاه فقط با مجوز وزارت نیرو باید زده شود. اما روند چاه ساختن ادامه
پیدا کرد و برای جلوگیری از آن اولین اقدامی که انجام شد تبدیل دشت ها به دو قسمت
بود؛ دشت های ممنوعه و دشت های محدود. دشت های ممنوع یعنی دشت هایی که دیگر نمی
توان در آن چاه زد. حال در آن زمان که کشاورزی شغل مردم بود وقتی در برخی از دشت
ها چاه ساختن ممنوع بود کشاورزی توسعه پیدا نمی کرد، و این باعث شده اکنون سه
چهارم دشت های ما خشک شوند. یک اشتباه بزرگ دیگر هم که انجام دادند این بود که این
دشت ها فقط برای کشاورزی ممنوع شدند از اینجا شرایط خراب شد.
مثلا دشت کرج و ورامین برای چاه زدن ممنوع هستند
و اگر چاه بزنید به زندان می روید. اما شورای شهر 6 حلقه چاه می زند و وزارت نیرو،
چاه غیر مجاز شورای شهر را به مجاز تبدیل می کند. مثلا روستای محمدآباد تا دیروز
روستا بود و اجازه حفر چاه در آن وجود نداشت ولی الان که تبدیل به شهر شده به
راحتی در آن چاه می سازند. اتفاق دیگری که با ساخت چاه ه رخ داد، خشک شدن قنات ها
بود؛ ساخت چاه ها بسیاری از قنات ها را خشک کرد و در آینده هم اگر قناتی باشد حتما
خشک می شود مگر جاهایی که دشت هستند و شیب دارند.
به جای قنات های خشک شده هم چاه های جدیدی
ساختند و این چاه های جدید هم باعث شد قنات های دیگری خشک شوند. سومین پیامد ساخت
قنات ها، پیشروی آب شور بود. مثلا در ساری انقدر چاه ساختند که دیگر آب از دریا
وارد چاه ها شد و در واقع آب شور پیشروی کرد، با پیشروی آب شور دیگر نتوانستیم از
آب چاه ها به عنوان آب خوراکی استفاده کنیم. در کشاورزی هم برخی گیاهان با آب شور
رشد نمی کند. آب شور همچنین منجر به ساخت کویر یا نمکزار جدید می شود، مثل دریاچه
ارومیه.
چهارمین پیامد از طریق چاه های آرتزین ایجاد می
شود، یعنی اینکه یک چاه منجر می شود خود آب به بالا برود و این آبیاری را تحت فشار
قرار می دهد. مثلا در روستایی در نزدیکی جیرفت چاهی زدن که به آرتزین تبدیل شده
است.
نشست زمین هم از عواقب زدن چاه است؟
بله، یکی دیگر از پیامد های چاه ها هم نشست زمین
است، چاه ها حفر کردند و زمین نشست کرد. اکنون زمین نشست کرده و چاله های بزرگی در
حال حفر است و اشتباه می کنند که می گویند بزرگترین چاله در تهران بوجود آمده است؛
تهران هر سال 36 سانتی متر نشست می کند و بزرگترین نشست در منطقه ای به نام
کبودراهنگ است. نشست کردن زمین هم مشکلاتی مثل شکستن لوله های گاز و ریختن ساختمان
ها در پی دارد. مثلا در دشت ورامین دکل ها کج شده اند چون زمین نشست پیدا کرده، از
سویی در کرمان پل ها شکسته شده در جاده ها از میبد به اردکان کمر جاده ها شکسته
اند.
به همین دلیل درباره قطار سریع السیر تهران مشهد
الان هشدار می دهم که به این دلیل که دشت تهران، ورامین، مشهد، سمنان، سبزوار،
شاهرود و نیشابور نشست پیدا کرده اند امکان دارد سرعت سریع قطار سیرع السیر منجر
شود که کمر راه آهن هم بشکند. چاه همچنین باعث پیشروی بیابان ها می شوند، یک گیاه
در دشت از آب های زیر زمینی در عمق 30 متری استفاده می کردند الان این عمق به 600
متر رسیده پس گیاه خشک می شود و بیابان ایجاد می شود. این چاه ها باعث خشک شدن
تالاب ها هم می شود، مثلا دریاچه پریشان؛ چاه آب دریاچه را در خود کشید و دریاچه
خشک شد. حتی چاه ها رود ها را هم خشک کرد برای مثال زاینده رود. چاه ها همچنین
باعث از بین رفتن کویر ها هم شود که کویر هایی که فواید زیادی دارد.
کویر چه فوایندی می تواند داشته باشد؟
من در این رابطه 5 سال پیش نظریه ای دادم که
سازمان ملل لوحی هم به من در این رابطه داد. کویر یعنی نمکزار یعنی جایی که تمرکز
نمک باعث می شود گیاه های رشد نکنند چیزی که من در نظریه جدیدم گفتم این است در
کویر ها انواع املاح وجود دارد و من این املاح را دسته بندی کردم: مثلا مواد
شوینده، شیشه سازی و سولفات سدیوم برای کویر هستند. دسته دیگری کویر های باروت
هستند که می توان از آن می توان باروت گرفت، خود این کویرها هم بهترین کود را دارند.
کویرهای چرب هم داریم که جاذبه الرطوبه است و در برخی از دارو ها هم از آن استفاده
می شود. اما 25 سال دیگر همه این کویرها از بین می روند عامل این هم چاه ها هستند.
چاه ها چگونه کویرها را از بین می برند؟
کویرها از آب زیرزمینی درست می شوند، آب ها در
تابستان ها تبخیر می شوند و منجر به ایجاد نمک در کویرها می شوند. اما دیگر این
اتفاق نمی افتد به این علت که چاه های زیادی درست کرده اند.
آیا کسی در آن زمان از پیامدهای چاه گفته بود؟
در آن زمان نگفتند که اگر از چاه استفاده می کند
از آبیاری بارانی یا قطره ای استفاده کنید، البته آبیاری قطره ای هم مشکلاتی دارد.
جهرم با آبیاری قطره ای از بین رفت به این دلیل که مدیریت در آب نبود. در گذشته
تکنولوژی را برای مصرف آب (چاه) به ما دادند اما نگفتند که این آب چاه ها تمام می
شود، شور می شود باید از آبیاری قطره ای یا بارانی استفاده کنید. مثل خودرو ها که
یک زمانی بسیار خوب بودند اما چون نگفتند افراط نکنید، الان بزرگترین آلوده کننده
هوا، خودروها شده اند، یک مدت شما از خودرو لذت می بردید اما الان همه از خودروها
متنفرند. بعد از انقلاب گفتند که کشاورزی را برای خودکفا شدن توسعه بدهید و شروع
کردن به کشاورزی و این چاه ها را زیاد کرد. حال تازه دارند می گویند که آبیاری را
کم کنیم.
شما گفتید 3 چیز اختراع کردیم که باعث استفاده
از آب شد، دومین اختراع چه بود؟
سد ها دومین اختراع ما بود، در گذشته ها رود ها
جریان زیادی داشتند و منجر به مرگ افراد زیادی می شد و آب را برای استفاده هم نمی
شد کنترل کرد. بعد از دیدن این مشکلات سد ها را ساخته شد: اولین کاری که سدها می
کنند مدیریت آب است زیرا ما آبی که جاری است را که نمی توانیم کنترل کنیم. با
ساختن سدها توانستیم آبها را ذخیره کنیم اما مرحله بعد از که مدیریت سد بود را
متاسفانه ما درست انجام ندادیم. پشت سر سد نباید بد حرف بزنیم سد بسیار خوب است.
مثلا الان می گویند سد زاینده رود را ساختند باتلاق گاوخونی خشک شد اما سد باتلاق
گاوخونی را خشک نکرد اتفاقا این سد می توانست باتلاق گاوخونی را آبدار تر کند.
الان باید در 4 منطقه سد بزنیم؛ هم در مازندران و گیلان است، این دو استان بدترین
آب را دارند، 90 درصد مردم مازندران از آب زیرزمینی استفاده می کنند زیرا آلوده
است.
مدیریت درست سد به چه شکلی است و ما چه کاری
انجام دادیم؟
وقتی سد را ساختند باید میزانی از آب را به
باتلاق ها اختصاص می دادند، میزانی دیگر را برای کشاورزی و مابقی را برای آب صنعت
و آب شرب. یعنی اگر سهم دریاچه ها و باتلاق ها را بعد از ساخت سد باز می کردند و
سهم کشاورزی هم می دادند، آب باقی مانده هم برای شهر و هم برای صنعت کافی بود. اما
قانون دیگری تصویب کردند که در ابتدا آب سدها باید به شهرها اختصاص داده شود، دوم
صنعت و اگر آبی باقی ماند برای کشاورزی. در این قانون آبی به تالاب ها و باتلاق ها
هم حتی اختصاص داده نشد. آن زمان می گفتند اگر آب به دریاچه ارومیه یا باتلاق
گاوخونی می رسد تلف می شود. اما الان نظرشان تغییر کرده و حتی سازمان محیط زیست می
گوید که باتلاق و تالاب باید اولویت اول آب سدها باشند. به طور خلاصه اینکه ابتدا
چاه ها را ساختند و سپس سدها را و نام هر دو را هم عامل توسعه گذاشتند. اما در
مدیریت سدها اشتباه کردند و آب سدها را به شهرها اختصاص دادند. مثلا در اصفهان آب
زاینده رود را به اصفهان، کاشان و... دادند و این را اصلا به کشاورزی هم اختصاص
ندادند؛ فقط از این آب برای شهر و صنعت استفاده کردند. در یزد هم این اتفاق افتاده
است؛ اکنون هر 5 سال یک بارجمعیت را حساب می کنند اما در یزد هر 5 ماه این کار را
انجام می دهند، اکنون بیش از 90 درصد روستاهای یزد خالی شده اند زیرا فقط آب به
شهرها اختصاص داده شد. در همین رابطه چندی پیش مجله ای در مصاحبه ای از من پرسید
که نظر من درباره انتقال آب چیست و من هم گفتم هر استانی را می خواهید نابود کنید
به آن استان آب بدهید.
چرا این اتفاق میافتد؟
برای اینکه وقتی آبی را به شهر می دهیم نمی
گوییم آب کجا را به این شهر می دهیم؛ مثلا کارون زمانی کانل کشتیرانی بوده است اما
الان در آن سبزی می کارند، ارتش و سپاه در آن رژه میروند و شهرداری اهواز همه
زباله ها را در آنجا می ریزد. از سویی شهر ها هم فکر کنند باز هم به آنها آب داده
می شود به همین دلیل کارواش و فضای سبز درست کردند و حال آب بیشتری می خواهند و
این مسئله آب را درست کردند. به طور کلی با آب دادن به استان ها نیاز آنها برطرف
نشد زیرا تصور کردن آب بیشتری به آنها داده می شود و مناطقی هم که از آن آب گرفته
شد مانند خوزستان نابود شدند.
از سومین اختراع هم بگویید.
سد و چاه عامل تمدن بودند و سومی هم نماد تمدن
است؛ شیر و شیلنگ. در گذشته می خواستیم آب بیاوریم با الاغ و کوزه آب میآوردیم.
اگر یک کودک آب خود را می ریخت مادر او، تنبیه اش می کرد زیرا نمی توانست دوباره
آب بیاورد. پس از آن دوران، شیر و شیلنگ ساخته شد و به نماد تمدن تبدیل شدند، وقتی
شیر و شیلنگ را در ایران آوردند دیگر از جارو استفاده نشد، کارواش ها از آب زیادی
استفاده کردند و ... نگفتند که باید به اندازه استفاده کنیم از شیر و شیلنگ، به
مقدار زیاد در حمام و آشپزخانه از آب استفاده کردیم و این شد که ما به این روز
افتادیم. هر مقدار چاه بود ساختند و هنوز هم دارند می سازند، سدهای زیادی هم زدیم
از شیلنگ استفاده کردیم و این شد که به اینجا رسیدیم.
منبع : https://www.khabaronline.ir/detail/590042/society/environment
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر