خانواده «عبدالله بزرگ زاده»، فعال مدنی و شهروند ایرانشهری که در جریان تجمع مسالمت آمیز مردم این شهر در اعتراض به
روند رسیدگی به پرونده تجاوز به 41 زن بازداشت شده بود، کماکان از محل نگه داری او بی خبرند.
این تجمع روز بیست و هفتم خردادماه در مقابل ساختمان فرمانداری ایرانشهر تشکیل شد و بعد از حضور «نبی بخش داوودی»، فرماندار شهر در بین معترضان و گفت و گو با آن ها و دادن قول مساعدت برای پیگیری جریان پرونده، تجمع متفرق شد و مردم به سمت منازل خود حرکت کردند.
اما «سیدغلام قادر بزرگ زاده»، پدر عبدالله به «ایران وایر» می گوید فرزندش در مسیر بازگشت به منزل توسط سرنشینان لباس شخصی یک ماشین غیردولتی بازداشت می شود. خانواده او با دریافت یک فایل صوتی که توسط عبدالله در دقایق انتهایی بازداشت و حین مکالمه با ماموران لباس شخصی ضبط و ارسال شده است، از وقوع این اتفاق مطلع می شوند. این فایل هم اکنون محل اعتراض مسوولان قضایی ایرانشهر است.
منابع محلی غیررسمی به خانواده اش گفته اند او چند روز پس از بازداشت و روز سی و یکم خردادماه از بازداشتگاه وزات اطلاعات به بازداشتگاه «سلمان» سپاه منتقل شده است.
سیدغلام قادر بزرگ زاده، پدر عبدالله به «ایران وایر» می گوید پسرش نه متجاوز است، نه جرمی مرتکب شده، نه اختلالی در امنیت به وجود آورده و نه مخل نظم عمومی بوده است بلکه فقط درخواست رسیدگی به پرونده تجاوز به 41 نفر از زنان شهر و ایجاد امنیت در ایرانشهر را داشته است؛ درخواستی که خواسته تمام مردم منطقه است:«روز بیست و هفتم خردادماه شهروندان عادی برای ایجاد تجمع جلوی درب فرمانداری ایرانشهر برنامه ریزی کرده بودند. فرزند من هم یکی از معترضان بود. بعد از طرح مساله باند متجاوز، شهر در ناآرامی به سر می برد و مردم به این ناامنی و برای این که با این متجاوزین که به خواهران ما تجاوز کرده اند مماشات نشود و سریع به این جریان رسیدگی بشود، معترض هستند. در نهایت تجمع کنندگان بنا به قول فرماندار متفرق می شوند و به سمت خانه هایشان برمی گردند. منزل ما نزدیک ساختمان فرمانداری است و پسرم در حال بازگشت بوده که دستگیرش می کنند. چون افراد دستگیر کننده نه حکمی داشته اند، نه لباس دولتی و نه ماشین دولتی، پسرم به فکرش می رسد برای مطلع کردن ما یک فایل صوتی بگیرد و بفرستد. او را به زور و ارعاب با خودشان می برند و حالا حرف آقایان این است که چرا فایل صوتی منتشر کرده است. طبیعی است، او برای این که ما نسبت به وضعیتش مطلع باشیم، برای اعضای خانواده اش خواسته است اطلاع رسانی کند.»
خانواده بزرگ زاده تا چند روز نسبت به وضعیت او بی اطلاع بوده اند تا این که یکی از آشنایانشان به آن ها اطلاع می دهد که فرزندشان را در راهروهای دادسرا دیده است:«ما از او بی خبر بودیم و هر جا که می شد، تماس گرفتیم. نمی دانستیم چه بر سرش آمده است تا این که یکی از دوستان پسرم به ما اطلاع داد که عبدالله را در راهروهای دادگاه دیده است. دو نفر از افراد فامیل به آن جا مراجعه کردند و عبدالله را وقتی داشت از اتاق بازپرسی خارج می شد، دیدند. او گفته است که شب گذشته مرا شکنجه کرده اند جوری که از ناحیه کمرم متالم هستم و به سختی راه می روم.»
آنها به خانواده بزرگ زاده می گویند عبدالله را در طول 48 ساعت آینده آزاد می کنند، این در حالی است که کماکان بعد از 10 روز، این خانواده در وضعیت بی خبری نسبت به فرزندشان به سر می برند:«از یک طرف می گویند تحویل دادگاه انقلاب است، آن سمت به ما می گویند به سپاه تحویل داده شده. جای دیگر می گویند دست نیروی انتظامی است. مادرش و همسرش به شدت نگران هستند. ما در نگرانی و بی خبری مطلق هستیم. تمام شب گذشته من حتی یک دقیقه نخوابیده ام. نمی دانم این تظلم را کجا ببرم. پسرم نه خشونت گرا است، نه به کسی توهین کرده است. او فقط یک سوال پرسیده که سوال بقیه افراد محلی است؛ این که با وجود این همه نیروی امنیتی، بسیجی، سپاهی و ارتشی در سطح ایرانشهر، چرا باید یک باند متجاوز متعرض زن های شهر ما بشود؟»
عبدالله بزرگ زاده در طول 10 روز گذشته هیچ تماس تلفنی با خانواده اش نداشته است. در جریان پی گیری، به پدر او گفته اند شاید یکی از دلایل سخت گیری به عبدالله، وابستگی خونی او به «حبیب الله سربازی بزرگ زاده»، از راه اندازان «کمپین فعالین بلوچ» در بیرون از ایران است:«عبدالله یک فعال مدنی آرام است که هرگز مرتکب عمل خلاف قانون نشده. او یک فرزند کوچک دارد. همسرم و عروسم تمام روز با بی تابی گریه می کنند. نه به ما می گویند اتهام فرزندم چیست و نه رسما اعلام می کنند که کجا نگه داری می شود. حرفشان این است که چرا زمان دستگیری فایل صوتی فرستاده است؟ وقتی شما با ماشین شخصی و افراد شخصی در یک شهر ناامن جلوی یک مرد جوان را می گیرید و او را بدون نشان دادن حکم، به زور با خودتان می برید، آیا او نباید به یک شکلی به خانواده اش اطلاع بدهد که در حال بردنش هستند؟ او از کجا باید می دانسته که طرف حسابش چه کسی هستند؟»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر