۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

اهمیت آموزش زبان مادری

مریم مرادی
 تاريخچه پيدايش روز جهاني زبان مادري به حركتهاي دانشجويان دانشگاه‌هاي بنگلادش در سال 1952 برمي‌گردد. زماني كه تعداد زيادي از دانشجويان بنگالي در اعتراض به تحميل زبان اردو به عنوان زبان رسمي‌و ديواني در بنگلادش (پاكستان شرقي آن زمان) توسط دولت پاكستان در محوطه دانشگاه داكا توسط ماموران دولت پاكستان به رگبار بسته شدند. دانشجويان با هدف به رسميت شناساندن زبان مادري مردم سرزمين‌شان يعني زبان «بنگلا» يا «بنگالي» اقدام به تظاهرات وسيع کردند. زبان رسمي‌كه در مدارس و دانشگاه‌هاي بنگلادش در آن زمان تدريس مي‌شد زبان پاكستاني (اردو) بود. تظاهرات گسترده دانشجويان و اساتيد دانشگاه داكا در روزهاي 21 و 22 فوريه سال 1952 اتفاق افتاد و ماموران دولت پاكستان در تيراندازي به دانشجويان و اساتيد دانشگاه تعدادي از آنان از جمله ابوالبركت استاد دانشگاه داكا، رفيع الدين احمد دانشجو، شوفير رحمان كارمند عاليرتبه دادگاه عالي بنگلادش را كشتند. اما ايستادگي و مقاومت دانشجويان، اساتيد دانشگاهها و فعالان فرهنگي بنگلادش باعث شد كه در سال 1956 مجدداً زبان بنگالي به رسميت شناخته شد. تداوم مبارزات مردم و فعالان سياسي و فرهنگي باعث شد كه در سال 1971 بنگلادش از پاكستان جدا و استقلال پيدا كند.
پس از استقلال، مراسم روز ملي زبان مادري در بنگلادش همه ساله در 21 فوريه با شكوه خاص برگزار مي‌شد تا اينكه در 17 نوامبر 1999 سازمان آموزشي، علمي‌و فرهنگي ملل متحد (يونسكو) پيشنهاد رسمي‌كشور بنگلادش براي اعلام 21 فوريه به عنوان «روز جهاني زبان مادري» را پذيرفت و 188 كشور عضو يونسكو از جمله جمهوري اسلامي‌ايران به آن راي داده و آنرا تائيد كردند.
 پس از آن براي اولين بار مراسم روز جهاني زبان مادري در فوريه سال 2000 در پاريس با حضور نمايندگان كشورهاي مختلف جهان، زبان شناسان و دبير كل سازمان يونسكو برگزار شد.
زبانها عامل ارتباط، ادراك و تامل بوده و ترسيم‌كننده مسيري هستند كه خط واصل گذشته، حال و آينده است. انسانها در مناطق جغرافيايي مختلف با گذشته و تاريخ خاص خويش زاده مي‌شوند و ارزشها، آداب و رسوم و بايد و نبايدهاي مختلف و شيوه‌هاي زندگي به تناسب و تدريج از طريق زبان به آنها آموخته مي‌شود.
امروزه در سطح جهان بيش از 6000 گونه زباني مختلف وجود دارد كه اين زبان‌ها در طول تاريخ و در يك جغرافياي خاص بوجود آمده اند. اين تنوع و تعدد زياد زباني بيانگر توانايي انسان براي ايجاد ابزار ارتباط است. اما در عصر ارتباطات و دهكده جهاني فقط چند زبان بصورت جهاني در آمده اند. در حاليكه خطر نابودي و از بين رفتن برخي از گونه‌هاي زباني مخصوصاً زبانهايي كه توسط جمعيت‌هاي كمتر و بي قدرت مورد استفاده هستند، وجود دارد. در مقام مقايسه وقتي كه زيست شناسان با صرف وقت و هزينه‌هاي هنگفت سعي و تلاش دارند تا نسل فلان جانور يا يك گياه خاص را از خطر انقراض و نابودي محافظت كنند، آيا شايسته نيست كه اين حساسيت درمورد زبانها، كه ميراث بشري و حاوي و حامل مجموعه‌اي از ارزشها و نگرشهاي انسانها در طول تاريخ هستند، توسط فرهنگ شناسان به كارگرفته شود؟!
بخش اعظم هر فرهنگي پيامد وجود يك زبان خاص در يك جغرافياي مشخص است و زبان اولين و مهمترين شاخص تعريف قوميت و تمايز يك قوم از ساير اقوام است. بنابراين مي‌توان گفت «زبان» فرهنگ ساز است.

زبان مادري نخستين زباني است كه نوزاد از بدو تولد با آن سروكار دارد و وقتي كه در آغوش پر مهر و محبت مادر شير مي‌خورد آنرا مي‌شنود. دقيقاً به همين دليل عنوان «زبان مادري» به خود گرفته است. اين زبان اولين زباني است كه هر انسان در دوران زندگي خود ياد مي‌گيرد. زبان مادري هويت انسان را شكل مي‌دهد و حامل فرهنگ گذشته و گذشتگان به ما و ما به آينده و آيندگان است. عواطف و احساسات، انديشه‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌ها به بهترين شكل و با خلوص كامل توسط زبان مادري به هر فرد منتقل و در بسياري از موارد زبان مادري تنها ابزار موجود براي انتقال مفاهيم مذكور است، به همين دليل است كه نيـچـه فيلسوف آلماني گفته است كه «ترجمه لفظ به لفظ زبان خيانت است».‌هايدگر ديگر فيلسوف آلماني مي‌گويد «زبان مادري قلب احساس و الهام انسان است . بنابراين كساني كه با زبان مادري در مي‌افتند در واقع با عميق ترين جنبه هويتي انسان مبارزه مي‌كنند و پيروز نخواهند شد».
اهمیت آموزش زبان مادری
مریم مرادی
 تاريخچه پيدايش روز جهاني زبان مادري به حركتهاي دانشجويان دانشگاه‌هاي بنگلادش در سال 1952 برمي‌گردد. زماني كه تعداد زيادي از دانشجويان بنگالي در اعتراض به تحميل زبان اردو به عنوان زبان رسمي‌و ديواني در بنگلادش (پاكستان شرقي آن زمان) توسط دولت پاكستان در محوطه دانشگاه داكا توسط ماموران دولت پاكستان به رگبار بسته شدند. دانشجويان با هدف به رسميت شناساندن زبان مادري مردم سرزمين‌شان يعني زبان «بنگلا» يا «بنگالي» اقدام به تظاهرات وسيع کردند. زبان رسمي‌كه در مدارس و دانشگاه‌هاي بنگلادش در آن زمان تدريس مي‌شد زبان پاكستاني (اردو) بود. تظاهرات گسترده دانشجويان و اساتيد دانشگاه داكا در روزهاي 21 و 22 فوريه سال 1952 اتفاق افتاد و ماموران دولت پاكستان در تيراندازي به دانشجويان و اساتيد دانشگاه تعدادي از آنان از جمله ابوالبركت استاد دانشگاه داكا، رفيع الدين احمد دانشجو، شوفير رحمان كارمند عاليرتبه دادگاه عالي بنگلادش را كشتند. اما ايستادگي و مقاومت دانشجويان، اساتيد دانشگاهها و فعالان فرهنگي بنگلادش باعث شد كه در سال 1956 مجدداً زبان بنگالي به رسميت شناخته شد. تداوم مبارزات مردم و فعالان سياسي و فرهنگي باعث شد كه در سال 1971 بنگلادش از پاكستان جدا و استقلال پيدا كند.
پس از استقلال، مراسم روز ملي زبان مادري در بنگلادش همه ساله در 21 فوريه با شكوه خاص برگزار مي‌شد تا اينكه در 17 نوامبر 1999 سازمان آموزشي، علمي‌و فرهنگي ملل متحد (يونسكو) پيشنهاد رسمي‌كشور بنگلادش براي اعلام 21 فوريه به عنوان «روز جهاني زبان مادري» را پذيرفت و 188 كشور عضو يونسكو از جمله جمهوري اسلامي‌ايران به آن راي داده و آنرا تائيد كردند.
 پس از آن براي اولين بار مراسم روز جهاني زبان مادري در فوريه سال 2000 در پاريس با حضور نمايندگان كشورهاي مختلف جهان، زبان شناسان و دبير كل سازمان يونسكو برگزار شد.
زبانها عامل ارتباط، ادراك و تامل بوده و ترسيم‌كننده مسيري هستند كه خط واصل گذشته، حال و آينده است. انسانها در مناطق جغرافيايي مختلف با گذشته و تاريخ خاص خويش زاده مي‌شوند و ارزشها، آداب و رسوم و بايد و نبايدهاي مختلف و شيوه‌هاي زندگي به تناسب و تدريج از طريق زبان به آنها آموخته مي‌شود.
امروزه در سطح جهان بيش از 6000 گونه زباني مختلف وجود دارد كه اين زبان‌ها در طول تاريخ و در يك جغرافياي خاص بوجود آمده اند. اين تنوع و تعدد زياد زباني بيانگر توانايي انسان براي ايجاد ابزار ارتباط است. اما در عصر ارتباطات و دهكده جهاني فقط چند زبان بصورت جهاني در آمده اند. در حاليكه خطر نابودي و از بين رفتن برخي از گونه‌هاي زباني مخصوصاً زبانهايي كه توسط جمعيت‌هاي كمتر و بي قدرت مورد استفاده هستند، وجود دارد. در مقام مقايسه وقتي كه زيست شناسان با صرف وقت و هزينه‌هاي هنگفت سعي و تلاش دارند تا نسل فلان جانور يا يك گياه خاص را از خطر انقراض و نابودي محافظت كنند، آيا شايسته نيست كه اين حساسيت درمورد زبانها، كه ميراث بشري و حاوي و حامل مجموعه‌اي از ارزشها و نگرشهاي انسانها در طول تاريخ هستند، توسط فرهنگ شناسان به كارگرفته شود؟!
بخش اعظم هر فرهنگي پيامد وجود يك زبان خاص در يك جغرافياي مشخص است و زبان اولين و مهمترين شاخص تعريف قوميت و تمايز يك قوم از ساير اقوام است. بنابراين مي‌توان گفت «زبان» فرهنگ ساز است.
زبان مادري نخستين زباني است كه نوزاد از بدو تولد با آن سروكار دارد و وقتي كه در آغوش پر مهر و محبت مادر شير مي‌خورد آنرا مي‌شنود. دقيقاً به همين دليل عنوان «زبان مادري» به خود گرفته است. اين زبان اولين زباني است كه هر انسان در دوران زندگي خود ياد مي‌گيرد. زبان مادري هويت انسان را شكل مي‌دهد و حامل فرهنگ گذشته و گذشتگان به ما و ما به آينده و آيندگان است. عواطف و احساسات، انديشه‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌ها به بهترين شكل و با خلوص كامل توسط زبان مادري به هر فرد منتقل و در بسياري از موارد زبان مادري تنها ابزار موجود براي انتقال مفاهيم مذكور است، به همين دليل است كه نيـچـه فيلسوف آلماني گفته است كه «ترجمه لفظ به لفظ زبان خيانت است».‌هايدگر ديگر فيلسوف آلماني مي‌گويد «زبان مادري قلب احساس و الهام انسان است . بنابراين كساني كه با زبان مادري در مي‌افتند در واقع با عميق ترين جنبه هويتي انسان مبارزه مي‌كنند و پيروز نخواهند شد».
واضح است كه كشور ما ايران كشوري چند قوميتي و داراي تنوع زباني بسيار غني و ارزشمند است. تعدد و تنوع زبانهاي مادري در كشور ما نشانه غناي بسيار بالاي فرهنگي و تمدني ايرانيان است. اين تنوع زباني در ايران عزيز امري طبيعي، ميراثي انساني و ملي و سرمايه‌اي اجتماعي بسيار گرانبهاست. تنوع زباني كشور ما يك سرمايه است نه يك بدهي و يك فرصت است نه يك تهديد. زبانهاي فارسي، كردي، تركي، عربي، بلوچي، لري و ... در كشور ما هر يك حامل يك فرهنگي غني تاريخي، اجتماعي و اقتصادي شكل گرفته در طي قرنهاي متمادي در يك جغرافياي خاص هستند. و اين يك پديده موجود و واقعيت است.

آن­چه ما درباره­ی رشد زبان مادری می­دانیم :
تحقیقات نشان می­دهد که زبان مادری کودکان دوزبانه در رشد شخصیتی و آموزش آن­ها نقش بسیار مهمی ایفا می­کند. جرئیات بیشتر درباره­ی یافته­های این تحقیق چنین است:  دوزبانگی تاثیر مثبت بر فرایند زبانی و رشد تحصیلی دانش­آموزان دارد. وقتی دانش­آموزان در دوره­ی ابتدایی توانایی­هایشان را در دو یا چند زبان بپرورانند، شناخت عمیق­تری نسبت به زبان و چگونگی استفاده­ی مؤثر از آن را کسب می­کنند. اگر آن­ها در فرایند یادگیری هم زمان هر دو زبان بیشتر تمرین کنند، مخصوصا وقتی سطح سواد را در هر دو مورد رشد دهند، در حقیقت می­توانند هر دو زبان را نظم داده کنار هم گذاشته و با هم مقایسه کنند. بیش از 150 تحقیق انجام شده در طول 35 سال گذشته بر آن­چه فیلسوف آلمانی، گوته، اظهار داشته است صحه می­گذارد: کسی که فقط یک زبان می­داند، در واقع با آن زبان آشنایی کامل ندارد. همچنین تحقیقات نشان می­دهد که دانش­آموزان دو زبانه، از طریق زبان­های مختلف، در پردازش اطلاعات انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان می­دهند.  میزان رشد زبان مادری دانش­آموزان، مسلما باعث رشد بیشتر زبان دوم آن­ها می­شود. دانش­آموزانی که با پایه­ی قوی در زبان مادری­شان وارد مدرسه می­شوند، در یادگیری دروس زبان مدرسه توانایی بیشتری از خود نشان می­دهند. والدین و سرپرست­های کودکان ( مثلا پدر بزرگ­ها و مادر بزرگ­ها) اوقاتی را با بچه­ها می­گذرانند، داستان تعریف و یا با آن­ها درباره­ی موضوعات مختلف بحث می­کنند، در نتیجه دایره­ی لغات و مفاهیم زبان مادری کودکان تقویت شده و وقتی با آمادگی کامل برای یادگیری زبان دوم وارد مدرسه ­شوند، از نظر آموزشی موفق­تر هستند. دانش و قابلیت­های آن­ها در زبان مادری که در خانه یاد گرفته­اند به زبانی که در مدرسه می­آموزند، منتقل می­شود. از نقطه نظر رشد آن­ها در مفاهیم و مهارت­های اندیشه، هر دو زبان لازم و ملزوم یکدیگرند. انتقال زبان می­تواند به دو صورت انجام گیرد: در مدرسه از زبان مادری حمایت شده (به­طور مثال در برنامه­ی آموزشی دو زبانه)، مفاهیم، زبان و مهارت­های یادگیری که کودکان از زبان اکثریت آموخته­اند به زبان خانه منتقل شود. در نتیجه وقتی محیط آموزشی به کودکان اجازه­ی دسترسی به هر دو زبان را ­دهد، دو زبان همدیگر را حمایت می­کنند. حمایت از زبان مادری در مدرسه نه تنها زبان مادری که توانایی­های دانش­آموزان را در یادگیری زبان مدرسه رشد می­دهد. این یافته با توجه به یافته­های قبلی غافل­گیر کننده نیست، یافته­هایی مانند:
الف- دو زبانگی دانش­آموزان را با اصول زبان­شناسی آشنا می­کند.
 ب- قابلیت­های هر دو زبان به­طور چشم­گیری به هم مربوط و یا لازم و ملزوم یکدیگرند.
در صورتی که زبان مادری در مدرسه به­طور موثر تدریس شود، عملکرد دانش­آموزان دو زبانه بهتر شده و سطح سواد آموزی در آن زبان افزایش می­یابد. بر عکس، وقتی برای نادیده گرفتن زبان مادری­شان تشویق شوند، رشد آن­ها کند و شالوده­ی ذهنی و شخصیتی­شان نیز برای یادگیری خدشه­دار می­شود. صرف اوقات آموزشی برای زبان اقلیت در مدرسه هیچ آسیبی به رشد آکادمیک دانش­آموزان در زبان اکثریت نمی­رساند. تنی چند از متخصصین تعلیم و تربیت و والدین به برنامه­های آموزشی دو زبانه یا تدریس زبان مادری شک داشتند، زیرا نگران بودند که در اجرای این برنامه­ها زمان بسیاری صرف شود. برای مثال، در برنامه­ی دو زبانه که 50 درصد وقت صرف تدریس به زبان مادری و 50 درصد به زبان اکثریت است، به یادگیری زبان اکثریت لطمه وارد می­شود؟ یکی از یافته­های بدیهی تحقیقات آموزشی که در بسیاری از کشورهای جهان اجرا شده، نشان می­دهد که برنامه­های عملی کارآمد دو زبانه می­تواند سطح سواد و آگاهی را در زبان اقلیت بدون هیچ تاثیر منفی در پیشرفت زبان اکثریت دانش­آموزان افزایش دهد. برای مثال در اروپا، در بلژیک، برنامه­ی فویر که توانایی­های آموزشی و تکلم دانش­آموزان را به سه زبان (زبان مادری، هلندی و فرانسه) در دوره­ی ابتدایی شکوفا کرده، بیانگر مزیت­های آموزش به دو یا سه زبان است.

از یافته­های تحقیقاتی مذکور، می­توان متوجه چگونگی رخ داد آن شد. وقتی در مدرسه دانش­آموزان دروس را به زبان اقلیت هم یاد بگیرند (برای مثال زبان مادری)، فقط این
واضح است كه كشور ما ايران كشوري چند قوميتي و داراي تنوع زباني بسيار غني و ارزشمند است. تعدد و تنوع زبانهاي مادري در كشور ما نشانه غناي بسيار بالاي فرهنگي و تمدني ايرانيان است. اين تنوع زباني در ايران عزيز امري طبيعي، ميراثي انساني و ملي و سرمايه‌اي اجتماعي بسيار گرانبهاست. تنوع زباني كشور ما يك سرمايه است نه يك بدهي و يك فرصت است نه يك تهديد. زبانهاي فارسي، كردي، تركي، عربي، بلوچي، لري و ... در كشور ما هر يك حامل يك فرهنگي غني تاريخي، اجتماعي و اقتصادي شكل گرفته در طي قرنهاي متمادي در يك جغرافياي خاص هستند. و اين يك پديده موجود و واقعيت است.

آن­چه ما درباره­ی رشد زبان مادری می­دانیم :
تحقیقات نشان می­دهد که زبان مادری کودکان دوزبانه در رشد شخصیتی و آموزش آن­ها نقش بسیار مهمی ایفا می­کند. جرئیات بیشتر درباره­ی یافته­های این تحقیق چنین است:  دوزبانگی تاثیر مثبت بر فرایند زبانی و رشد تحصیلی دانش­آموزان دارد. وقتی دانش­آموزان در دوره­ی ابتدایی توانایی­هایشان را در دو یا چند زبان بپرورانند، شناخت عمیق­تری نسبت به زبان و چگونگی استفاده­ی مؤثر از آن را کسب می­کنند. اگر آن­ها در فرایند یادگیری هم زمان هر دو زبان بیشتر تمرین کنند، مخصوصا وقتی سطح سواد را در هر دو مورد رشد دهند، در حقیقت می­توانند هر دو زبان را نظم داده کنار هم گذاشته و با هم مقایسه کنند. بیش از 150 تحقیق انجام شده در طول 35 سال گذشته بر آن­چه فیلسوف آلمانی، گوته، اظهار داشته است صحه می­گذارد: کسی که فقط یک زبان می­داند، در واقع با آن زبان آشنایی کامل ندارد. همچنین تحقیقات نشان می­دهد که دانش­آموزان دو زبانه، از طریق زبان­های مختلف، در پردازش اطلاعات انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان می­دهند.  میزان رشد زبان مادری دانش­آموزان، مسلما باعث رشد بیشتر زبان دوم آن­ها می­شود. دانش­آموزانی که با پایه­ی قوی در زبان مادری­شان وارد مدرسه می­شوند، در یادگیری دروس زبان مدرسه توانایی بیشتری از خود نشان می­دهند. والدین و سرپرست­های کودکان ( مثلا پدر بزرگ­ها و مادر بزرگ­ها) اوقاتی را با بچه­ها می­گذرانند، داستان تعریف و یا با آن­ها درباره­ی موضوعات مختلف بحث می­کنند، در نتیجه دایره­ی لغات و مفاهیم زبان مادری کودکان تقویت شده و وقتی با آمادگی کامل برای یادگیری زبان دوم وارد مدرسه ­شوند، از نظر آموزشی موفق­تر هستند. دانش و قابلیت­های آن­ها در زبان مادری که در خانه یاد گرفته­اند به زبانی که در مدرسه می­آموزند، منتقل می­شود. از نقطه نظر رشد آن­ها در مفاهیم و مهارت­های اندیشه، هر دو زبان لازم و ملزوم یکدیگرند. انتقال زبان می­تواند به دو صورت انجام گیرد: در مدرسه از زبان مادری حمایت شده (به­طور مثال در برنامه­ی آموزشی دو زبانه)، مفاهیم، زبان و مهارت­های یادگیری که کودکان از زبان اکثریت آموخته­اند به زبان خانه منتقل شود. در نتیجه وقتی محیط آموزشی به کودکان اجازه­ی دسترسی به هر دو زبان را ­دهد، دو زبان همدیگر را حمایت می­کنند. حمایت از زبان مادری در مدرسه نه تنها زبان مادری که توانایی­های دانش­آموزان را در یادگیری زبان مدرسه رشد می­دهد. این یافته با توجه به یافته­های قبلی غافل­گیر کننده نیست، یافته­هایی مانند:
الف- دو زبانگی دانش­آموزان را با اصول زبان­شناسی آشنا می­کند.
 ب- قابلیت­های هر دو زبان به­طور چشم­گیری به هم مربوط و یا لازم و ملزوم یکدیگرند.
در صورتی که زبان مادری در مدرسه به­طور موثر تدریس شود، عملکرد دانش­آموزان دو زبانه بهتر شده و سطح سواد آموزی در آن زبان افزایش می­یابد. بر عکس، وقتی برای نادیده گرفتن زبان مادری­شان تشویق شوند، رشد آن­ها کند و شالوده­ی ذهنی و شخصیتی­شان نیز برای یادگیری خدشه­دار می­شود. صرف اوقات آموزشی برای زبان اقلیت در مدرسه هیچ آسیبی به رشد آکادمیک دانش­آموزان در زبان اکثریت نمی­رساند. تنی چند از متخصصین تعلیم و تربیت و والدین به برنامه­های آموزشی دو زبانه یا تدریس زبان مادری شک داشتند، زیرا نگران بودند که در اجرای این برنامه­ها زمان بسیاری صرف شود. برای مثال، در برنامه­ی دو زبانه که 50 درصد وقت صرف تدریس به زبان مادری و 50 درصد به زبان اکثریت است، به یادگیری زبان اکثریت لطمه وارد می­شود؟ یکی از یافته­های بدیهی تحقیقات آموزشی که در بسیاری از کشورهای جهان اجرا شده، نشان می­دهد که برنامه­های عملی کارآمد دو زبانه می­تواند سطح سواد و آگاهی را در زبان اقلیت بدون هیچ تاثیر منفی در پیشرفت زبان اکثریت دانش­آموزان افزایش دهد. برای مثال در اروپا، در بلژیک، برنامه­ی فویر که توانایی­های آموزشی و تکلم دانش­آموزان را به سه زبان (زبان مادری، هلندی و فرانسه) در دوره­ی ابتدایی شکوفا کرده، بیانگر مزیت­های آموزش به دو یا سه زبان است.

از یافته­های تحقیقاتی مذکور، می­توان متوجه چگونگی رخ داد آن شد. وقتی در مدرسه دانش­آموزان دروس را به زبان اقلیت هم یاد بگیرند (برای مثال زبان مادری)، فقط این زبان را در سطح محدود فرا نمی­گیرند. آن­ها مفاهیم و مهارت­های عقلانی را که کاملا به توانایی آن­ها در کارکرد زبان اکثریت مربوط است یاد می­گیرند. دانش­آموزانی که می­توانند ساعت را به زبان مادری­شان بگویند، مفهوم زمان را به خوبی درک کرده­اند و برای گفتن ساعت به زبان دوم دیگر نیازی به یادگیری دوباره­ی مفهوم زمان ندارند؛ آن­ها برای قابلیت عقلانی که قبلا فرا گرفته­اند، کافی است به سادگی قالب­های جدید و یا «ساختارهای ساده» را جایگزین کنند. همچنین در مراحل پیشرفته­تر، مهارت­های آموزشی و آکادمیک مانند تشخیص ایده­ی اصلی از جزئیات فرعی یک داستان یا مقاله، شناختن علت و معلول، تمییز حقیقت از نظریه، تنظیم توالی حوادث یک داستان یا روایت تاریخی از طریق زبان منتقل می­شود. زبان مادری آسیب پذیر است و به آسانی در اوایل دوران مدرسه خدشه­دار می­شود. برای بسیاری از مردم شگفت انگیز است که کودکان دو زبانه در اوایل دوران مدرسه چه­قدر سریع مهارت­های گفتاری را از زبان اکثریت «جذب می­کنند» (ولی برای کسب مهارت­های آکادمیک پروسه زمانی بیشتری طول می­کشد). متخصصین تعلیم و تربیت اغلب از این که دانش آموزان چه­قدر سریع می­توانند توانایی­شان را در به­ کارگیری زبان مادری­شان، حتی در محیط خانه، از دست دهند، آگاهی کمتری دارند. میزان و سرعت از دست دادن این توانایی بستگی به تجمع خانواده در گروه زبانی خاص دارد. اگر در بیرون از مدرسه زبان مادری به­طور گسترده­ای استفاده شود، این زبان در میان بچه­ها کمتر از بین می­رود. و یا اگر جایی برای ارتباطات زبانی متمرکز و مناطق خاصی برای «اسکان» وجود نداشته باشد، آن­ها توانایی ارتباط با زبان مادری­شان را در طول 2 یا 3 سال بعد از مدرسه از دست می­دهند. آن­ها ممکن است مهارت­های ادراکی­ را حفظ کنند اما هنگام صحبت با هم­سالان و خوهران و برادران و در جواب دادن به والدین­شان از زبان اکثریت استفاده کنند. وقتی آن بچه­ها بزرگ شوند، جدایی زبانی بین والدین و فرزندان به شکاف عمیق عاطفی تبدیل می­شود. با نتایج قابل پیش بینی دانش آموزان نسبت به هر دو فرهنگ مدرسه و خانه بیگانه خواهند شد- بحران هویت.

برای کاهش میزان از دست دادن زبان، والدین باید تدابیر زبانی خانگی قوی اعمال کنند تا فرصت­های زیادی برای وسعت بخشیدن به کاربرد زبان مادری برای بچه­ها فراهم آید. مواردی همچون ارتباط با زبان مادری، بازی­های گروهی، رفتن به کشور مبدا و

معلم­ها می­توانند به دانش­آموزان در حفظ و رشد زبان مادری­شان کمک و ارزش دانستن یک زبان بیشتر را به آن­ها منتقل کنند. برای مثال برنامه­هایی همچون موارد زیر در کلاس اجرا کنند:
الف- با ارزیابی و تجلیل از دانش آموزان دو زبانه در کلاس، آگاهی آن­ها را نسبت به اهمیت زبان بالا برند.
 ب- هر روز یک دانش آموز لغت خاصی را از زبان مادری­اش در کلاس مطرح کرده و تمام دانش آموزان حتی معلم آن لغت را یاد گرفته و درباره­ی آن در کلاس صحبت کنند- مشارکت زبانی.
بی اعتنایی به زبان کودک مساوی است با نادیده گرفتن خود کودک. وقتی این پیام، چه تلویحی و چه آشکار، که «زبان و فرهنگ خودت را پشت در کلاس بگذار» به دانش­­آموزان منتقل شود، آن­ها همراه با این پیام هویت­شان را نیز پشت در کلاس جا می­گذارند. آن­ها وقتی احساس کنند که طرد شده­اند، در فعالیت­های کلاسی غیرفعالانه و با اعتماد به نفس کمتری شرکت می­کنند. این کافی نیست که معلم با بی­اعتنایی زبان و تفاوت فرهنگی دانش­آموزان را در مدرسه قبول کند بلکه باید ابتکار عمل را برای تایید هویت زبانی آن­ها در دست گرفته، با انجام کارهایی همچون نصب پوستر از زبان­های مختلف و تشویق برای نوشتن هم به زبان مادری و هم به زبان اکثریت فضای آموزشی پدید آورند که زبان و مهارت­ فرهنگی تمام دانش آموزان به طور فعالانه، تایید و پذیرفته شود.
ساختن هویتی پویا برای آینده:متخصصین تعلیم و تربیت تدابیر زبانی را در مدرسه رشد داده، برنامه درسی و آموزشی را طوری سازمان دهی کنند که زبان و فرهنگ دانش­آموزان در تمامی روابط متقابل در مدرسه رعایت شده، مدرسه نیز نگرش­های منفی و عدم بی­اطلاعی درباره­ی تنوع موجود در جامعه را کنار ­گذارد. با به چالش طلبیدن ساختار قدرت جبری، مدرسه از دانش آموزان دو زبانه حمایت کرده و نگرش مثبتی به آن­ها دهد تا بدانند چه کسی هستند و در آینده در جامعه چه نقشی خواهند داشت. دانش­آموزان چند زبانه در ساختن جامعه و در مقیاس وسیع­تر در جامعه جهانی نقش مهمی دارند، اگر ما متخصصین تعلیم و تربیت هر آن­چه که به آن اعتقاد داریم و به صلاح آن­هاست به مرحله­ی عمل در آوریم:
- فرهنگ دانش­آموزان و مهارت زبانی آن­ها در خانه، پایه­ی یادگیری آتی آن­ها را می­سازد. و ما باید آموزش آن­ها را بر روی پایه­های قبلی بسازیم نه بر روی خرابه­های آن.
هر دانش­آموزی حق دارد استعدادهایش کشف شده و در مدرسه شکوفا شود.
۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبه ها و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد . اما استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آن ها در مدارس، در کنار زبان های فارسی آزاد است .
در تضاد با اصل ۱۵ قانون اساسی مسئولین نظام جمهوری اسلامی تاکید بر خواندن و نوشتن و سخن‌گفتن به زبان مادری را منافی منافع ملی و تمامیت ارضی دانسته، بهانه‌ای برای تجزیه‌ طلبی قلمداد می‌کنند. از این ‌رو حاضر نیستند که چنین حقی را به رسمیت بشناسند .
خلاصه این که به تفاوت­های زبانی و فرهنگی به عنوان «معضلی که باید حل شود» نگاه نکنیم و به جای آن چشم­هایمان را باز کرده و منابع عقلانی، فرهنگی و زبانی آن­ها را ببینیم که چطور از وطنشان به مدرسه و جامعه­ی ما به همراه آورده­اند. اگر چنین کنیم، آن­گاه سرمایه عقلانی، زبانی و فرهنگی جامعه­مان به طور چشم گیری افزایش خواهد یافت.
نهايتا يادآور مي‌شوم، كه عميق‌ترين و اصيل‌ترين هويت انساني هر فرد براساس اولين ارتباطات زباني او يعني زبـــان مــــادري شكل مي‌گيرد و از ابتدايي‌ترين حقوق هر انسان اين است كه به زبان مادري خودش سخن بگويد، بخواند و بنويسد و در يك جامعه آزاد و مبتني بر دموكراسي و جمهوريت اين حق انساني بايد از سوي ديگران و دولت محترم شمرده شود.
در پايان، روز جهاني زبان مادري(سوم اسفند) را به همه اقوام ايراني و كساني كه براي هويت خود و ديگران احترام قايل هستند، تبريك مي‌گويم. 

۱۳۹۴ اسفند ۵, چهارشنبه

برنامه صدم به تاریح 23/02/2016

تحلیل خبر: مریم مرادی - نازی نیکویی سلیم - رسول پور مرادی - قادری فر- مصطفی خداکرمی - سامان راکی - پریسا حسین پور

http://bashariyat.de/ArchivRadio/100/akhbar.mp3


نگاه هفته باموضوع انتخابات در جمهوری اسلامی : مریم مرادی

http://bashariyat.de/ArchivRadio/100/Negahe%20hafte%20M.moradi.mp3


بخش ادبی : مریم مرادی - تقی صیاد مصطفی - لیدا اشجعی - سهیلا مرادی - سمیه علیمرادی

http://bashariyat.de/ArchivRadio/100/ADABI.mp3

۱۳۹۴ بهمن ۲۸, چهارشنبه

برنامه نود و نهم به تاریخ : 16.02.2016

تحلیل خبر : مریم مرادی - سامان راکی - پریسا حسین پور- نازی نیکویی سلیم - قادری فر - مصطفی خداکرمی

http://bashariyat.de/ArchivRadio/99/khabar.mp3


برنامه بخش ادبی : مریم مرادی - لیدا اشجعی - سهیلا مرادی - سمیه علیمردانی - تقی صیاد مصطفی

http://bashariyat.de/ArchivRadio/99/adabi%201.mp3


برنامه نگاه هفته با موضوع عدالت اجتماعی در ایران  : مریم مرادی

http://bashariyat.de/ArchivRadio/99/negahe%20hafte%20m.%20moradi.mp4


ویژه برنامه با موضوع تفاوت کارکرد یک نهاد حقوق بشر با دیگر نهادهای اجتماعی : مریم مرادی - امیرنیلو - رزا خلیلی

http://bashariyat.de/ArchivRadio/99/mize%20gerd.mp3

۱۳۹۴ بهمن ۲۴, شنبه

ترک تحصیل دانش آموزان عشایر دزفول به دلیل نبود جاده

ترک تحصیل دانش آموزان عشایر دزفول به دلیل نبود جاده

tark tahsil danesh amozan
  • خبرگزاری هرانا ـ مدیر آموزش و پرورش منطقه سردشت دزفول نبود امکانات مناسب تحصیلی و ارتباطی را از جمله مشکلات دانش آموزان این منطقه عنوان کرد و گفت که ۱۶ دانش آموز دبستان نیایش روستای لطف آباد بخش سردشت به دلیل نبود جاده مناسب از تحصیل بازماندند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، محمدرحیم کریمی افزود:”به دلیل عبور رودخانه و نبود پل جمعیت دانش آموزی دبستان نیایش روستای لطف آباد از ۲۴ نفر به هشت دانش آموز کاهش یافته است”.
وی با اشاره به اینکه این دانش آموزان در سه سال گذشته با این مشکل مواجه هستند گفت: “دانش آموزان این دبستان برای رسیده به مدرسه ناچار به عبور از رودخانه ای به عرض ۷۰ متر و عمق بین ۷۰ سانتی متر تا ۱،۵ متر می باشند”.
مدیر آموزش و پرورش منطقه سردشت دزفول افزود: “به دلیل نبود پل معلم این دبستان به همراه دانش آموزان با آویزان شدن به یک طناب از عرض ۷۰ متری رودخانه مذکور عبور می کنند که این امر خطراتی را برای آنان به دنبال دارد”.
کریمی گفت: “این دبستان دو معلم دارد و دانش آموزان علاوه بر یک کیلومتر پیاده روی مجبور به عبور از این رودخانه در سرمای زمستان و گرمای تابستان هستند که این امر سلامت آنها را تهدید می کند”.
وی همچنین افزود: “روستای شیبیه از توابع دهستان ماهور برنجی بخش سردشت دزفول نیز جاده دسترسی ندارد و معلم برای رفتن به کلاس درس ناچار از موتورسیکلت استفاده می کند که بسیار خطرناک است”.
مدیر آموزش و پرورش منطقه سردشت دزفول با بیان اینکه کلاس درس دانش آموزان روستای شیبیه در یک چادر مستهلک و فرسوده برپا می شود افزود: “با پیگیری بسیار یک کانکس از طرف اداره کل نوسازی مدارس خوزستان به این روستا اختصاص و تحویل داده شده اما به دلیل نبود جاده دسترسی امکان انتقال کانکس به روستای مذکور نبوده و در روستای حسین کلولی مستقر شده است”.
وی تعداد دانش آموزان دبستان صبا در روستای شیبیه را ۱۲ نفر دانست که در سرمای زمستان مجبور به تحصیل زیر چادر هستند.
کریمی به مشکلات آموزشی روستای حسین کلولی دزفول نیز اشاره کرد و گفت: “روستای حسین کلولی دزفول نیز از کمبود شدید فضای آموزشی رنج می برد به گونه ای که بیشتر کلاس ها در نمازخانه ها برپا می شود”.
وی افزود: “طرح آموزشی روستای حسین کلولی قبل از سال ۹۰ کلنگ زنی شده است که به دلیل کمبود اعتبار تاکنون تنها ۳۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشته است”.
کریمی اعتبار مورد نیاز برای تکمیل این مدرسه را ۱۰ میلیارد ریال عنوان کرد و گفت: “تاکنون نیمی از این اعتبار جذب شده و برای تکمیل آن نیاز به تخصیص اعتبار از محل اعتبارات ماده ۱۸۰ می باشد”.
مدیر آموزش و پرورش منطقه سردشت دزفول اظهار کرد: “این طرح آموزشی شش کلاسه می باشد که باید تا قبل از مهرماه تحویل آموزش وپرورش شود تا دانش دآموزان بتوانند از این فضای آموزشی استفاده کنند”.
کریمی با بیان اینکه تعداد شش مدرسه در روستای حسین کلولی دزفول وجود دارد همچنین به مشکلات آموزشی شهر حمزه دزفول اشاره کرد و گفت: “شهر حمزه با بیش از ۹ هزار نفر جمعیت افزون بر یک هزار و ۸۰۰ دانش آموز دارد که در ۹ مدرسه مشغول به تحصیل می باشند”.
کریمی گفت: “برای رفع کمبود فضای آموزشی در این شهر باید هرچه سریعتر کلنگ مدرسه شش کلاسه طرح برکت به زمین زده شود تا مشکل کمبود فضای آموزشی در این منطقه نیز مرتفع شود”.
آموزش و پرورش منطقه سردشت با جمعیت دانش آموزی ششهزار و ۵۰۰ نفر و ۱۲۵ واحد آموزشی یکی از وسیعترین حوزه های جغرافیایی آموزش و پرورش استان خوزستان می باشد که با کمبود امکانات آموزشی مواجه است.
https://hra-news.org/fa/?p=75081

تنبیه بدنی یک دانش آموز دیابتی توسط معلم

  تنبیه بدنی یک دانش آموز دیابتی توسط معلم




خبرگزاری هرانا ـ یک خانواده سقزی که به دیابت مبتلا است گفته اند که پسرشان از سوی معلمش به شدت تنبیه شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کُردتودی، یکی از دانش آموزان سقزی به دلیل شیطنت های بچه گانه یکی از اسباب بازی هایش را با خود به مدرسه می برد و معلمش بجای تذکر و نصحیت وی را سیلی باران کرده و پا روی دستانش میگذارد تا وی دیگر این کار را تکرار نکند. کاش معلم مقامش زیر سوال نرود کاش به جای تنبیه، لحن مهربانش را به کار می گرفت.
این دانش آموز مبتلا به بیماری دیابت است و خانواده او از ترس تکرار تنبیه او توسط معلم گرانقدرش نخواستند اسم فرزندشان فاش شود.
مسئولان کشوری بارها در گفتگو با رسانه ها ضمن تاکید بر اینکه آموزش و پرورش قطعا با هر گونه رفتار خارج از چارچوب آیین‌نامه انضباطی مدارس برخورد می‌کند و اجازه تنبیه بدنی را به هیچ شکلی نمی‌دهد، گفته اند: حتی تحقیر و توهین دانش‌آموز نیز در مدارس مجاز نیست و باید با آن برخورد شود.
به دنبال موج تنبیه دانش آموزان در کشور و رسانه ای شدن آن، نگرانی والدین از سلامتی فرزندشان در مدارس شدت گرفته و منتظر واکنشی از سوی وزارت آموزش و پرورش هستند تا ببینند چه مجازاتی برای این دسته از معلمان در نظر خواهند گرفت تا دیگر این اتفاق برای سایر دانش آموزان نیافتد؟

https://hra-news.org/fa/?p=75515

گرداندن ۲ کودک در شهر به جرم شکستن شیشه فروشگاه

گرداندن ۲ کودک در شهر به جرم شکستن شیشه فروشگاه

gardandan hojavanan dar sari


خبرگزاری هرانا ـ مردم از پنجره‌ها نگاه می‌کنند. از چهره‌های پشت پنجره‌ها نمی‌شود تشخیص داد که تعجب کرده‌اند یا ترسیده‌اند یا حتی قیافه‌ای به خود گرفته‌اند که گویی تافته‌ای جدا بافته‌اند. همان مردم در پیاده‌روها توقف می‌کنند و انگار که با صحنه‌ای بدیع روبه‌رو شده باشند برای از دست ندادن این صحنه از یکدیگر سبقت می‌گیرند. پسربچه‌ها و دخترک‌هایی که خیره و پر از وحشت به نوجوانی نگاه می‌کنند که شاید فقط چند سال از آنها بزرگ‌تر باشد. والدینی که دست فرزندان‌شان را گرفته‌اند و نوجوان‌هایی که پیراهن‌های آبی مجرمان را بر تنشان کرده‌اند به آنها نشان می‌دهند. مجرمانی که این بار در شهر به نمایش گذاشته می‌شوند زیر سن قانونی هستند. مجرمانی که هنوز هم نمی‌دانیم کدام قانون حکم تحقیر آنها را داده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از جهان صنعت، مدتی پیش، پلیس ساری دو نوجوانی را که اقدام به شکستن شیشه‌های ۱۲ فروشگاه لوکس کرده بودند، بازداشت کرد. روزهای ۲۷ و ۲۸ دی‌ماه سال‌جاری بود که حمله به شیشه فروشگاه‌ها در یکی از خیابان‌های ساری اتفاق افتاد. تجسس‌های پلیس نشان داد، موتورسوار جوانی که به کار فروش ضایعات مشغول است با همکاری پسر عموی کودک خود، به شکستن شیشه‌های ۱۲ فروشگاه در خیابان فرهنگ ساری دست زده است. چه آینده‌ای در انتظار نوجوان‌هایی است که زباله جمع و با فروش ضایعات امرار معاش می‌کردند و حالا تبدیل شده‌اند به مجرمانی که همه شهر به آنها خیره شده‌اند و با انگشت نشانشان می‌دهند. آلت جرم این دو نوجوان، یک جفت تیر و کمان بازی‌های کودکانه است. جرمشان هم روشن است، شکستن شیشه مغازه‌های لوکس.
قانون در کشور جاری است اما گاهی خشک می‌شود. آیا این مجریان و مدیران میانی هستند که قانون مدون کشور را بر اساس سلایق شخصی به گونه‌ای عجیب اجرا می‌کنند؟ آیا عده‌ای در تلاش هستند هرچه مدیران و مسوولان رده‌های بالا برای رفاه مردم تلاش می‌کنند، همه چیز را در بطن جامعه به گونه‌ای غیرمسوولانه تغییر دهند و برخلاف روند جامعه کارشکنی کنند؟ براساس قانون مجازات اسلامی، هر جرمی، با توجه به تعاریفی که در قانون شده است، مجازاتی در خور دارد. آنچه به وضوح مشخص است، در قانون مجازات اسلامی هیچ محکومیتی مبنی بر گرداندن و به نمایش گذاشتن مجرم در سطح شهر تعریف نشده است. حال آنکه مجرم زیر سن قانونی باشد. براساس تعاریف حقوقی، کودک باشد. افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب می‌شوند و باید رسیدگی به احکام محکومیت آنها در دادگاه با توجه به سن مورد بررسی قرار گیرد.
آینده این نوجوانان تیره و تار است
بهمن کشاورز حقوقدان، وکیل دادگستری و رییس اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران درباره رفتاری که با این دو نوجوان شده است به «جهان صنعت» می‌گوید: آنچه انجام شده از نظر کیفری تخریب عمدی است و مجازات دارد. البته با توجه به سن متهمان رسیدگی به اتهام آنها تابع ضوابط خاصی است که فعلا مورد بحث ما نیست. ما فقط برآنیم که در خصوص رفتاری که با این دو نوجوان شده، بحث کنیم.
به گفته کشاورز، اگر این عمل از ناحیه بزرگسالان یعنی افراد بالای ۱۸ سال انجام شده بود، مرتکب در معرض مجازات حبس و شلاق و جزای نقدی قرار می‌گرفت و به جبران خسارت نیز محکوم می‌شد. در قوانین ما مجازاتی با عنوان گرداندن در شهر وجود ندارد. در گذشته‌هایی بسیار دور یعنی شاید پیش از انقلاب مشروطیت مرتکبان برخی جرایم، وارونه بر خری می‌نشاندند و قیفی را به شکل کلاه بر سرشان می‌گذاشتند و بر گردنشان هم افساری می‌انداختند و در شهر می‌گرداندند اما گمان نمی‌رود که در عصر حاضر و در نظام قضایی جمهوری اسلامی حرکاتی از این قبیل قابل قبول یا توجیه باشد. علاوه بر این خود اجرای علنی مجازات در ملاءعام با فرض اینکه مجازات جنبه قانونی داشته باشد نوعی مجازات مستقل می‌تواند محسوب شود. به عبارت دیگر این گونه اجرای مجازات باعث تشدید مجازات خواهد شد.
اما کشاورز معتقد است، آنچه در مورد این مجازات انجام شده درخور توجه و اظهارنظر جرم‌شناسان و روان‌شناسان کیفری است. گمان نمی‌رود این نحوه عمل باعث تنبیه یا عبرت آنان شود بلکه به احتمال قوی این بچه‌ها اگر مشکلات اخلاقی و روانی مختصری داشته باشند (که با توجه به آنچه انجام داده‌اند قطعا چنین مشکلاتی دارند. ) با این اقدام به جانب بدتر شدن و پیدا کردن شخصیت ضداجتماعی رانده خواهند شد. واضح است که وقتی بعد از چند سال مثلا مرتکب سرقت و مفاهیم مقرون به آزار یا مسلحانه یا قتل شدند، آسان‌ترین راه برای جامعه این خواهد بود که در کوتاه‌ترین مدت آنها را به عنوان محارب اعدام کنند. در آن زمان کسی در خصوص اینکه اینها چرا این‌گونه شده‌اند کاری نخواهد کرد، همچنان که ظاهرا اکنون در مورد علت شیشه شکستن آنها و وضعیت آموزشی و خانوادگی شان تحقیق نشده است. حاصل اینکه، بر مبنای تجربیات و سوابق کیفری مبتنی بر داغ و درفش و بگیر و ببند نتیجه مطلوبی ندارد. وای به اینکه مواردی چون گرداندن در شهر تحقیر افراد نیز به آن اضافه شود.
وی تاکید می‌کند، هم‌نسلانم به یاد می‌آورند، قانون لغو مجازات شلاق در نظام قبلی قضایی به این علت تصویب شد که فرد شلاق خورده که از به اصطلاح «داش مشتی‌ها» بود و مجری حکم ظاهرا به لحاظ خرده حساب‌های شخصی در اجرای حکم شدت عمل به خرج داده بود، فردای روز اجرای حکم- که در ملاءعام هم اجرا شده بود- مجری حکم را به ضرب کارد کشت.
براساس گفته‌های بهمن کشاورز، این چنین رفتارهای سلبی نه تنها برای کودکان، آینده‌ای خطرناک را رقم می‌زند، حتی با افراد بزرگسال هم رفتاری منطقی و براساس قانون مدنی امروز کشور نیست. نتیجه چنین رفتار‌های غیرمسوولانه آینده‌ای پیچیده‌تر را برای جامعه رقم می‌زند، چنین برخوردهایی روح جامعه را خدشه دار و بیمار می‌کند، از سویی دیگر برگرداندن افرادی که در شرایط سخت تحقیر اجتماعی قرار گرفته‌اند به جامعه بسیار دشوارتر است تا افرادی که براساس قانون محکومیت خود را سپری کرده‌اند.
مجمع عمومی حقوق کودک و نوجوان پاسخگو باشد
همچنین طاهره پژوهش، فعال حقوق کودک و نوجوان با محکوم کردن چنین رفتارهایی به «جهان صنعت» می‌گوید: از نظر حقوق کودک افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب می‌شوند و براساس ماده «۱۹» پیمان‌نامه حقوق کودک، هر نوع کودک‌آزاری اعم از روحی، جسمی و جنسی محکوم شده است و این قانون اعلام می‌کند که دولت‌ها موظفند در برابر چنین رفتارهایی واکنش نشان دهند.
به اعتقاد پژوهش، این برخورد با نوجوانان محکوم ساری بدون هیچ شکی تخلف و تعدی از حقوق کودک است و ما خواهان موضع‌گیری هرچه زودتر مجمع حقوق کودک هستیم. نباید فراموش کنیم با توجه به گزارشی که اخیرا مسوولان حقوقی کشور درباره حقوق کودک و نوجوان به ژنو داده‌اند، این رفتار برای موقعیت حقوق بشری کشور بسیار ناخوشایند است. بنابراین رفتار انجام شده با این کودکان چه خودسر بوده باشد و چه از سوی مسوولان قضایی و انتظامی تایید شده باشد، باید به زودی بررسی شود. وی تاکید کرد: ما به عنوان فعالان حقوق کودک خواهان پاسخگویی هرچه سریع‌تر مسوولان هستیم.
وی در بخشی دیگری از سخنانش بر آموزش حقوق کودک در نهادهای دولتی، قضایی و انتظامی تاکید می‌کند و می‌گوید: کافی است به بالا رفتن آمارهای بزهکاری در سنین بزرگسالی توجه کنیم. جرایم در سنین بزرگسالی رابطه‌ای مستقیم با رفتارهای خشونت‌آمیز بزرگسالان با کودکان در سنین پایین دارند همچنین سیاستگذاری‌های اشتباهی که در نحوه برخورد با کوکان می‌شود مشکلاتی بزرگ‌تر را در آینده بر دوش جامعه خواهد گذاشت. باید به این نکته توجه کرد که متاسفانه نیازهای امروز کودکان را فراموش می‌کنیم و به دنبال حل مسایل بزرگ‌تر جامعه هستیم.
پژوهش با اشاره به ناآگاهی افرادی که چنین رفتاری با این نوجوانان داشته‌اند، می‌گوید: همه این رفتارها باعث می‌شود تا در آینده نتوانیم راه‌حل مناسبی برای کنترل رفتار افراد بزرگسال داشته باشیم.
تماشای خشونت تبدیل به تفریح می‌شود
مدت‌هاست، تماشای اعدام و تحقیر شدن افراد تبدیل شده است به یکی از تفریحات مردم. مردم نه‌تنها خودشان به تماشای این ناهنجاری‌ها می‌روند که فرزندان‌شان را هم به دیدن این ناهنجاری دعوت می‌کنند. آیا تماشای تحقیر افراد، در هر سنی که باشند عملی انسانی است؟ چگونه می‌توان به تماشای نوجوانی ایستاد که آبرو و غرورش را از دست داده است. حکایت کهنه‌ای، داستان عارفی را می‌گوید که محکومیتش برهنه چرخیدن در شهر بود تا آبرویش در ذهن مردم فرو بریزد. مردم شهر به احترام حفظ آبروی عارف، از خانه‌هایشان بیرون نیامدند و شهر در زمانی که او محکومیتش را می‌گذراند خالی از هر مردم شده بود.
بی‌شک رفتارهایی غیرانسانی با این نوجوانان، ناخوشایند و غیرقابل بخشش است اما رفتار کسانی که به تماشای این اتفاق می‌ایستند چه توجیهی دارد؟ چه اندیشه‌ای از ذهن‌شان می‌گذرد زمانی که چشمان افرادی را نگاه می‌کنند که کودکی بیش نیستند؟
آیا چرخاندن محکومان در سطح شهر برای متنبه شدن آنها رفتاری انسانی است؟

منبع : https://hra-news.org/fa/?p=75446

۱۳۹۴ بهمن ۲۱, چهارشنبه

بررسی مفاد 7 – 8 – 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی

ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید : همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون هیچ تبعیضی از حمایت یکسان قانون برخوردار شوند . همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر ضد هر تحریکی که برابر چنین تبعیضی بعمل آید از حمایت یکسان قانون بهره مند گردد . در مقابل این ماده اصل 20 قانون اساسی را داریم که چنین توضیح میدهد : همه افراد ملت اعم از زن و مرد ، یکسان در حمایت  قانون قرار دارند . و از همه حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند .                                                                              
ماده 8 اعلامیه جهانی حقوق بشر به اصل حقوق دادرسی عادلانه اختصاص دارد که میگوید : در برابر اعمالی که حقوق اساسی هر فرد را مورد تجاوز قرار دهد و آن حقوق بوسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، حق رجوع موثر به محاکم صالح را دارد .                                                                                                                             
اصل 34 قانون اساسی هم دادخواهی را حق مسلم هر فرد میداند و دسترسی همه افراد به این دادگاهها را به رسمیت شناخته و ممانعت از این حق و سلب آنرا ممنوع اعلام کرده است .                                                                                  
ماده 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید : احدی نباید خودسرانه توقیف ؛ حبس یا تبعید کرد .                                           
در اصل 32 قانون اساسی هم تاکید شده که هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند و در صورت بازداشت هم باید در اسرع وقت بضورت کتبی فرد از اتهامات خود مطلع شود و حد اکثر 24 ساعت ، پرونده به مراجع صالح قضایی ارسال شود . و متخلف از این قانون قابل مجازات است .                                                                    
در اصل 37 قانون اساسی هم اشاره شده که هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود . و هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین کرده باشد .                                            
در اصل 33 قانون اساسی هم اشاره شده است که هیچ کس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد مگر قانون مقرر کند . ملاحظه میشود که اصل بر عدم دستگیری افراد است . در صورت دستگیری ، تشریفات و مقدمات آن باید به موجب قانون باشد.                  
در موازین بین المللی مواردی که بازداشت یا دستگیری خودسرانه باشد مشخص شده است . مثلا ممکن است حتی بازداشتی که به موجب قانون هم صادر شده باشد خودسرانه باشد . و این در جایی است که قانون مبهم یا ناقض استانداردها ی مهم دیگر باشد .

  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...