موج جدیدی از اعتراض به حجاب اجباری از اواسط دیماه در ایران آغاز شد. در این حرکت زنان در اعتراض به حجاب اجباری روسریهای خود را بر سر چوب افراشته و بر روی سکو میایستند.
این حرکت با عنوان دختران خیابان انقلاب شناخته میشود.
تصویر "دختران خیابان انقلاب" و گسترش دامنه این کنش که برخی زنان سالخورده و مردان جوان در شهرها و محلات گوناگون را نیز دربرگرفت، آنهم در چهلمین سال انقلاب اسلامی، نمادی از "انقلابی زنانه" در چالش اقتدار دینی است که در کانون آن خواست لغو حجاب اجباری نقش بسته است. تهدیدات و واکنش تند برخی از اصول گرایان و دوباره شدن اصلاح طلبان دینی دربرخورد با آن، بیش از هرچیز نشانه نگرانی نظام از پیامد تداوم و رشد این حرکت است.
با این وجود بسیاری از مخالفان حجاب اجباری به بهانه همیشگی "حجاب مسئله اصلی زنان" نیست یا "جامعه با مسائل مهمتری روبرو است" یا از آن بدتر با مرتبط دانستن پدیده "دختران خیابان انقلاب" با کمپین "آزادی های یواشکی" و "چهارشنبه های سفید" نه تنها از آن حمایت نمی کنند، بلکه با بی اعتنایی و سکوت و گاه با نکوهش با آن روبرو می شوند.
مطابق اعلام مقامهای رسمی تا اواسط بهمن ماه بیش از ۳۰ نفر از معترضان به حجاب اجباری بازداشت شدهاند. حال اینکه با توجه به افزایش معترضان در شهرهای مختلف فعالان حقوق بشر معتقدند آمار بازداشتیها بیش از این است.
مطابق قانون مجازات اسلامی در ایران، زنانی که بدون "حجاب شرعی" در مکانهای عمومی حضور یابند، به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا جریمه نقدی محکوم خواهند شد.
چرا حجاب اجباری است ؟
مدافعان حجاب برآنند حجاب معنای در بند بودن زنان را دربر ندارد، بلکه آنان را از دید و چشم تجاوزگرایانه و آزار دهنده مردان در امان می دارد و امکان حضور پررنگتر زنان در جامعه را فراهم می سازد. چنین تصویری سازی از مردان که آنانرا به موجودات وحشی که جز به آزار و اذیت جنسی نمی اندیشند تقلیل میدهد، البته مسئله برانگیز است. بدتراز آن اما هنگامی است که زنان تشویق می شوند که خود بهای مشکلات مردان را پرداخته و با رعایت اجباری حجاب مجازات شوند.
واقعیت آن است که فلسفه حجاب و تفکیک جنسیتی هردو برپایه وحشت از زن به عنوان "نیروی جنسی مهاجم" استوار است که باید نیروی برانگیزاننده جنسی او مهار شود تا نتواند با "اغوا گری" و وسوسه گری، ایمان مرد را که هنجار جامعه محسوب می شود بر باد دهد. در این نگاه، فرمان به زنان برای پنهان نگه داشتن بدن و سکسوالیته خود به قصد یافتن اعتبار اجتماعی، جکایت از ابزار جنسی دانستن زن دارد که گویا سرنوشتی جز "نجیب" ماندن یا " بدنام " شدن ندارد و در این میان حجاب نماد نجابت او به شمار می رود.
این گونه باورهای خرافی امروزه به ویژه درنسل جوان به شدت رنگ باخته است و چالش های کنونی علیه حجاب و به ویژه اجباری بودن آن تنها جلوه ای از آن است.
در ایران شعار "یا روسری یا توسری"، گویای انگیزه و اراده حاکمان در تحکیم قدرت خود از طریق کنترل سکسوالیته و پوشش زنان همچون نمادی از ارزش های بنیادگرایی اسلامی بود. حجاب اجباری تنها سیاستی در خود نبود، بلکه نقطه آغاز تدوین سیاست به هم پیوسته ای در برخورد به زنان بود که می توان آنرا به دینگونه خلاصه کرد: اجباری کردن حجاب - تفکیک جنسیتی - تبعیض جنسیتی - تقلیل نقش زنان به عنوان مادر، همسر و یا خانه دار.
درآغاز بسیاری از سازمان های سیاسی سکولار و چپ تحت تا ثیر گفتمان ضد امپریالیستی، تجدد ستیزی و مردسالارانه آن دوران واکنش درخوری به تظاهرات زنان و حجاب اجباری نشان ندادند و برخی به تخطئه مبارزات زنان نیز پرداختند. امروز اما با رشد آگاهی جنسیتی درجامعه، ارزش های فردی و دمکراتیک، تب مدرنیته و سکولاریسم، مبارزه با حجاب اجباری همچون خواستی فراگیر نقش نمادینی در چالش استبداد دینی به خود گرفته است.
اهمیت نمادین مبارزه برای لغو حجاب اجباری بیش از هرچیز در چالش جنسیتی و "انقلابی زنانه" علیه ارزش های حکومت اسلامی نظیر آپارتاید جنسی، و در دفاع از حقوق فردی و در راستای برابری جنسیتی و ارزش های سکولار است.
در ایران مسئله حجاب یا بی حجابی همواره همچون نمادی برای چالش یا تحکیم قدرت سیاسی وقت بوده است. نه تنها کشف حجاب طاهره قره العین بخشی از چالش سیاسی بر علیه اقتدار دینی و سیاسی عصر قاجار بود، بلکه پروژه مدرنیزاسیون پهلوی نیز، کشف اجباری حجاب را به نمادی برای تحکیم اقتدار سیاسی خود و کاهش نفوذ مذهب و روحانیت بدل ساخت.
بنیادگرایان اسلامی در ایران نیز در هنگامه انقلاب با تبلیغ شعار "خواهر من حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است" و سپس با اجباری کردن حجاب در پس پیروزی، آنرا به نمادی برای تحکیم اقتدار خود بدل کردند. در چهار دهه اخیر نیز درجه رعایت حجاب اسلامی یا "بدحجابی" در جامعه به دماسنج تشخیص میزان اختناق و اقتدار نظام یا عقب نشینی آن بدل شده است. هرگاه اقتدار بنیادگرایان افزایش می یافت سختگیری در رعایت حجاب بیشتر و هر گاه به اقتضای موقعیت فضا اندکی "بازتر" می شد، سختگیری کمتر و زمینه برای گسترش "بدحجابی" بیشتر می شد.
گسترش پدیده "دختران خیابان انقلاب" اما از جنس دیگری است. آنان با شجاعت با برداشتن حجاب به گونه ای ساختار شکنانه علیه یکی از نمادین ترین ارزش های ایدئولوژیک نظام اسلامی قد برافراشته اند. رخدادی که تنها در متن خیزش اخیر که کلیت نظام را به چالش کشید میسر بود.
این کنش ها گرچه هنوز فراگیر نشده اند، اما بازتاب آن و واکنش هراس انگیز مسئولان نشانگر آن است که جمهوری اسلامی پی برده است چهار دهه تلاش برای هنجارمند ساختن حجاب از طریق تحمیل آن نه تنها بی نتیجه مانده است، بلکه نگران آن است که رشد این پدیده به "انقلاب زنانه ای" فرا روید که می تواند به چشم اسفندیار نظام بدل گردد.
دیدهبان حقوق بشر اعلام کرد که مقامات ایران "باید" پیگرد زنان را بابت اعتراض "مسالمتآمیز" به قوانین حجاب اجباری در این کشور متوقف کنند.
سارا لی ویتسون، مدیر بخش خاورمیانه دیدهبان حقوق بشر در این باره گفت: "مقامات ایرانی برای چندین دهه قوانینی برای حجاب اجباری را بر زنان تحمیل و آزادیهای اولیه آنها را نقض کردهاند و هر کس امتناع کرده است را از دسترسی به فرصتهای اقتصادی و اجتماعی محروم کردهاند.حالا که زنان به شکلی مسالمتآمیز به قانون پوشش اعتراض میکنند، مقامات با دستگیریشان کارنامه منفی خود را طویلتر میکنند."
همچنین دیدهبان حقوق بشر عنوان کرد که اعمال دستورالعمل حجاب اجباری بر زنان در ایران حقوق آنها را برای "زندگی شخصی، خودمختاری فردی، و آزادی بیان و همچنین آزادی مذهبی، فکری، و عقیدتی نقض میکند.
این مرکز همچنین تاکید کرد که این گونهای از تبعیض مبتنی بر جنسیت است که بر اساس قوانین بینالمللی ممنوع است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر