۱۳۹۵ دی ۴, شنبه

برنامه صد و هفتاد و دوم به تاریخ 2016 / 12/ 23

قتلهای پاییز 77  پرونده ای که نامش ملی بود : مریم مرادی

http://bashariyat.de/morady%20entekabi.mp3


دلنوشته : مریم مرادی

http://bashariyat.de/del%20moradi%20(5).mp3


زن بر سریر قدرت : مریم مرادی

http://bashariyat.de/zan%20moradi.mp3

گزارش صوتی جلسه سخنرانی اعضای کمیته آموزش و پژوهش 23 دسامبر 2016

موضوع سخنرانی : شرح ماده 20 اعلامیه جهانی حقوق بشر
مریم مرادی

اتاق پالتاک: کمیته آموزش و پژوهش


http://bashariyat.de/ArchivRadio/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85%20%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85%20%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C.mp3

فراخوان کمیته آموزش و پژوهش در تاریخ 23 دسامبر 2016

مریم مرادی بعنوان سخنران جلسه

موضوع : بررسی ماده ۲۰ اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر و مقایسه آنبا قانونبررسی  اساسی‌ جمهوری اسلامی ایران و نحوه اجرای آن در ایران

اتاق پالتاک کمیته آموزش و پژوهش 

۱۳۹۵ آذر ۲۵, پنجشنبه

از جمله جریان‌هایی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در مقابل دیکتاتوری نظامی وابسته به آمریکا در ایران شکل گرفت، جنبش دانشجویی بود .


در تاریخ معاصر ایران، اوج فعالیت های این جنبش، در دوران مبارزه بر سر ملی شدن صنعت نفت و سقوط رضا شاه ، سال‌‌های پس از کودتای 28 مرداد 1332، به ویژه‌ فضای باز سیاسی 1342 – 1332، و دوران انقلاب 57 می باشد .

از مقاطع مهم جنبش دانشجویی، تهاجم به دانشگاه تهران در روز دوشنبه 16 آذر 1332 و کشته شدن سه دانشجوی دانشکدة فنی به نام‌های (مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی) می‌باشد. که نقطة عطفی در تاریخ فعالیت‌های سیاسی دانشجویان علیه استبداد می‌باشد .

انتشار خبر واقعه 16آذر و کشته و مجروح شدن دانشجویان، بسیاری از دانشگاه‌های اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند .


حادثه 16 آذر 1332 به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های ایران مراسمی به یاد شهیدان آن روز بر پا میکنند .

۱۳۹۵ آذر ۲۳, سه‌شنبه

وضعیت زنان کارگر و شکاف نابرابر



در کلیه جوامع معاصر, بی حقوقی و ستم مضاعف ناشی از تبعیض جنسی بر زنان به شدیدترین وجه اعمال میشود و زنان حتی از همان حقوق و آزادیهای نیم بند و محدود مردان ( اگر چنانچه اصلا وجود داشته باشد) بی بهره هستند. ستمکشی زن به عنوان یک وجه مشخصه و مهم دنیای امروز باید در چنین روزهایی مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. زیرا اگر بپذیریم که روز جهانی کارگر, روز پیکار نیروی کار بر علیه استثمار و بردگی طبقاتی است, زنان بعنوان بخش عظیمی از این نیروی کار, چه درکشورهای از نظر اقتصادی و اجتماعی عقب افتاده ( و یا عقب نگهداشته شده) و تحت نفوذ مذهب و سنن کهنه , و چه در جوامع "مدرن" سرمایه داری, در واقع در متن مکانیسم اقتصاد سرمایه داری و روابط مردسالارانه حاکم بر جامعه, از ستم و تبعیض ویژه ای رنج می برند .
چرا نابرابری ؟؟؟ : از آنجائیکه اصولا جامعه طبقاتی بر بنیاد نابرابری و تبعیض استوار است و در همین راستا هم از ستم جنسیتی در زمنیه های مختلف , به ویژه در عرصه تولید و بازتولید بهره می برد, به همه گونه پدیده ها و بنیادهای تبعیض آمیز چنگ می اندازد. از جمله از مردسالاری بهره می گیرد تا به سیستم ستم و تبعیض جنسیتی و نابرابری تداوم ببخشد . نشانه های آنرا میتوانیم در تقسیم کار متکی بر جنسیت, در تمایز و پائین بودن سطح مزدها و به ویژه در عرصه بازتولید سرمایه, در نقش و وظایف زنان در خانواده و کارهای مربوط به امور خانگی, و همچنین در رابطه با بازتولید جسمانی نیروی کار و نقش زنان در این مورد, ببینیم.
بطور روزمره در خانواده و در محیط کار و از درو دیوار جامعه ایران مدام به زنان گوشزد میشود که آنها شهروندانی هستند (البته از نوع درجه دوم آن) با وظایف و مسئولیت هایی در چهارچوب نورم های شناخته شده یک جامعه مردسالار و نه همکار و عضوی برابر از یک طبقه. جامعه مردسالار, این هویت و قالب جنسیتی را مرتبا به زنان تحمیل می کند: مادر, همسر, خواهر و دختر. به این ترتیب, اگر چنانچه زنان کارگر از اینگونه قالب های جنسیتی رها نگردند, بخش بزرگی از طبقه از دخالت گری برای تغییر سرنوشت خود کنار گذاشته میشود.
این قالب های جنسیتی در تمام زوایای زندگی زنان و در بسیاری از موارد بطور خشونت آمیزی , خود را برخ می کشد. چه در عرصه "خصوصی" و چه در حوزه عمومی و در اجتماع.
اعضای کمیته دفاع از حقوق زنان اعلام میدارد ، نظر به اینکه تبعیض در قوانین کاری موجب شده است که کارگران زن از بسیاری از فرصت ها برای رشد و ارتقای خود محروم میگردند. بازار کار مرد محور, معیارهای استخدامی بخصوصی را در مورد زنان کارگر اعمال می نماید. خروج کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار ( یا بخشی از قانون کار) عمدتا زنان کارگر را در بر گرفته و شرایط فاجعه باری را برای کارگران زن به بار آورده است؛ بسیاری از زنان در مشاغل مشابه با مردان, از دستمزد نابرابر برای کار مشابه و یکسان برخوردار هستند. تساوی مزد, یعنی حق مزد برابر برای کاری که از ارزش برابر برخوردار است. این حق یک زن کارگر است که به همان اندازه ای که به یک مرد کارگر پرداخت می شود, برای کاری که مهارت و تلاش و مسئولیت مشابه می طلبد و تحت شرایط کاری مشابه انجام میشود, دستمزد برابر دریافت نماید.

۱۳۹۵ آذر ۲۱, یکشنبه

10 دسامبرروز بین المللی حقوق بشر

حقوق بشر به مفهوم امروزی در شکل اولیه آن ابتدا در دوران انقلاب کبیر فرانسه شکل گرفت و پس از جنگ جهانی دوم تحت عنوان "اعلامیه جهانی حقوق بشر" در 10 دسامبر 1948 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید.
ایران جزو اولین کشورهائی بود که این اعلامیه را امضا کردند. اعلامیه جهانی حقوق بشر را باید به عنوان تلاشی در جهت تحقق بخشیدن به حقوق و آزادی انسانها برای یک زندگی شایسته امروز و پیروزی بزرگی برای تمامی بشریت دانست .
جمهوری اسلامی ایران  با نفی اعلامیه جهانی حقوق بشر و پایه قرار دادن قوانین شریعت، در 38 سال گذشته استبداد دینی را به نحوی کم نظیر در جهان امروز، بر ایران حاکم نموده است. طی این سالها ما شاهد تجاوزات فاحش به ابتدائی ترین حقوق و آزادی های شهروندان این کشور بوده ایم.
نتیجه جانشین کردن قوانین شریعت از جمله قصاص،
 اعدام های گسترده، اعدام جوانان زیر 18 سال، قطع عضو مجرمان، سنگسار و حتی ترور و قتل بر مبنای فتوای چند آیت الله بوده است. استبداد دینی همچنین حبس های درازمدت برای مخالفان سیاسی یا عقیدتی حکومت، اعمال سانسور، سرکوب مطبوعات غیر وابسته به حکومت، خودکامگی محض در سرکوب مردم، ممنوعیت هر نوع فعالیت صنفی و سندیکائی، ممنوعیت احزاب و فعالیت های سیاسی طیف های سکولار را به اجرا در آورده، مضافا اینکه شکنجه به عنوان وسیله ای برای سرکوب، ارعاب و اهانت به کرامت انسانی نه تنها علیه مخالفین سیاسی و عقیدتی بلکه علیه همه گروه ها و اقشار جامعه بکار گرفته شده است .
انسان به رقم انسان بودنش هیچ ارزشی در ایران ندارد در کل حکومت ایران چیزی بعنوان حقوق بشر را به رسمیت نمیشناسد . زیرا حقوق بشر با احکام اسلامی در تضاد است 

۱۳۹۵ آذر ۱۵, دوشنبه

"چرا با هم همکاری نمی کنیم؟"


شاید سوال دقیق تر این باشد که: اصلاً برای چه باید همکاری کنیم؟ چند سال پیش وقتی مهمان یک دانشگاه نروژی بودم. یک استاد ایرانی الاصل آن دانشگاه بازدیدی از دانشگاه را به من پیشنهاد کرد. طی سه ساعت بازدید پیاده، او همچنان با شوق و اشتیاق و علاقمندی و وابستگی و دلبستگی به دانشگاه، طرح‌های آن، کتابخانه آن، اهداف آن، ساختمان‌ها و نماهای آن و همکاران و بخش‌های اداری و مدیرتی دانشگاه سخن می‌گفت که مرا بیش از اهمیت خود دانشگاه تحت تأثیر قرار داد. در انتهای بازدید که به ناهار ختم شد از او علل شوق و اشتیاق را جویا شدم. گفت: محیط، خدمه، مدیریت و فضای آموزشی-پژوهشی این دانشگاه به من آرامش می‌دهد؛ همه به من احترام می‌گذارند؛ با آنکه ایرانی‌ الاصل هستم، دانشکده و دانشگاه مرا در سه کمیته عضو کرده‌اند تا مشارکت کنم؛ دانشجو و استاد عموماً می‌خواهند بیاموزند؛ اغراق نکرده باشم اینجا خانه اصلی من است. محبت می‌کنم، محبت می‌‌بینم. راست می‌گویم، راست می‌گویند. بدی فردی را نمی‌خواهم، بدی مرا نمی‌خواهند. از دیگران انتظار نامعقول ندارم، از من انتظار نامعقول ندارند. وظایفم را انجام می‌دهم، وظایفشان را انجام می‌دهند. مشورت می‌کنم، مشورت می‌کنند. خیانت نمی‌کنم، خیانت نمی‌کنند. منظم هستم، منظم هستند. بدگویی نمی‌کنم، بدگویی نمی‌کنند. حذف نمی‌کنم، حذف نمی‌کنند. همکاری می‌کنم، همکاری می‌کنند.

 تلقی و حسی که از این گفت‌وگو پیدا کردم این بود: چقدر این انسان حالت نرمال دارد. فرد نرمال، خوبی ببیند، خوبی می‌کند. اما اگر همین فرد نرمال حذف شود، بعد احتیاط می‌کند. وقتی به او خیانت شد، فاصله می‌گیرد. وقتی دروغ گفتند، بدبین می‌شود. وقتی فحاشی کردند، خود را منزوی می‌کند. وقتی از او سوء استفاده کردند، در محبت کردن تردید می‌کند. اگر شخصی در قبال محبت کردن، احترام گذاشتن، خوبی کردن، وظیفه شناس بودن، راستگو بودن، منصف بودن، واکنش‌های منفی و مخرب ببیند، چه روحیه‌ای برای همکاری خواهد داشت؟

 وقتی از این سفر علمی به تهران برمی‌گشتم، عناوین روزنامه‌های فارسی را در هواپیما مطالعه می‌کردم. در یک عنوان گفته شده بود: ایرانی‌ها را تهدید نکنید. چند ستون آن طرف‌تر، چندین تهدید نسبت به کشورهای مختلف در اقصی نقاط جهان مطرح شده بود. هر کنشی واکنشی دارد، هر حرف ناپسندی پی‌آمدی دارد. در جهان فعلی عموماً سخن و عمل ناشایستی، بدون پاسخ نمی‌ماند. در چه شرایطی، شهروندان یک جامعه با هم همکاری می‌کنند؟ وقتی همکاری آن‌ها، جبران شود. همکاری و یا عدم همکاری هر دو نرمال هستند زیرا در مقام عکس‌العمل به رفتار دیگران انجام می‌پذیرد.

 بخاطر فطرتی که دارد، انسان نرمال تمایل به خوبی دارد ولی وقتی در ساختاری قرار می‌گیرد که واکنش‌ها عموماً با احترام، محبت، خویشتنداری و قانون آمیخته نشده‌اند، حداقل اینست که فاصله می‌گیرد، محتاط می‌شود و در یک دایرۀ محدودی، خود را تعریف می‌کند. تابحال تجربه کرده‌اید که وقتی در ترافیکی سنگین آرام رانندگی می‌کنید، ناگهان اتوموبیلی در شانۀ خاکی جاده سعی می‌کند از دیگران سبقت بگیرد ضمن اینکه فضا را آلوده می‌کند. در ذهن انسان نرمال این اندیشه شکل می‌گیرد که چرا من باید ساعت‌ها در ترافیک، قانون را رعایت کنیم و دیگری این کار را نمی‌کند؟ بحران‌ها در یک جامعه انباشته می‌شود زمانی که عده‌ای از حاشیۀ خاکی جاده حرکت کنند و قانون و مراتب و حقوق دیگران را رعایت نکنند.

زمانی از یک پیرمرد ایرانی که انبوهی از علم و تجربه بود پرسیدم: مهم‌ترین مشکل ما در توسعه کشور چیست؟ اول باید کدام مسئله را حل کنیم تا بقیه تسلسلی حل شوند؟ کانون کجاست؟ او در پاسخ گفت: عموماً ماها غرق در خود، خواسته‌ها، منافع و آرزوهای خود هستیم. (Self-Absorption) این خصلت خودشیفتگی اجازه نمی‌دهد، سیستم درست کنیم، ساختار درست کنیم، تقسیم کار کنیم، از هم بیاموزیم و همکاری کنیم. سخن این فرد مرا یاد سئوال اوریانا فالاچی، روزنامه نگار ایتالیایی در اوایل ۱۳۵۰ از شاه انداخت: بسیاری کشورها شاه دارند، شما چرا خود را شاه شاهان خطاب می‌کنید؟ شاه در پاسخ گفت: اینجا همه شاه هستند، من شاه همۀ آن‌ها هستم.

 افراد نرمال وقتی همکاری می‌کنند که از جانب دیگران همکاری ببینند. این محتاج یک سیستم است. این سیستم به نوبۀ خود نیازمند قانون‌گرایی و شایسته سالاری است که هر شهروندی بنا به دانش، تجربه، و اهتمام خود در جایگاه شایسته، قرار می‌گیرد. در چارچوبی که شایسته سالاری نباشد، دروغ گفتن بدون مجازات بماند و غرور فرد برتر از مصلحت عام باشد، افراد نرمال همکاری نمی‌کنند. در این قالب، شهروندان به تدریج مدارهای اعتماد خود را محدود کرده و در جزایر خودساخته زندگی می‌کنند که جامعه شناسان به آن، ذره‌ای شدن جامعه می‌گویند. (Atomization of Society)

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم
از جمله جریان‌هایی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در مقابل دیکتاتوری نظامی وابسته به آمریکا در ایران شکل گرفت، جنبش دانشجویی بود .

در تاریخ معاصر ایران، اوج فعالیت های این جنبش، در دوران مبارزه بر سر ملی شدن صنعت نفت و سقوط رضا شاه ، سال‌‌های پس از کودتای 28 مرداد 1332، به ویژه‌ فضای باز سیاسی 1342 – 1332، و دوران انقلاب 57 می باشد .

از مقاطع مهم جنبش دانشجویی، تهاجم به دانشگاه تهران در روز دوشنبه 16 آذر 1332 و کشته شدن سه دانشجوی دانشکدة فنی به نام‌های (مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی) می‌باشد. که نقطة عطفی در تاریخ فعالیت‌های سیاسی دانشجویان علیه استبداد می‌باشد .

انتشار خبر واقعه 16آذر و کشته و مجروح شدن دانشجویان، بسیاری از دانشگاه‌های اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند .

حادثه 16 آذر 1332 به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های ایران مراسمی به یاد شهیدان آن روز بر پا میکنند

۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه

قتل های پاییز 77 پرونده ای که نامش (( ملی )) بود

هیجدهمین سالگرد جان باختگان راه آزادی ، قلم ، بیان و اندیشه
محمد مختاری متولد ۱۳۲۱، شاعر، نویسنده، ‌مترجم و منتقد و فارغ‌التحصیل رشته ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی مشهد بود .
 محمد جعفر پوینده متولد ۱۳۳۳ در یزد و فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه سوربن و مترجم آثار فلسفی - ادبی و هر دوی اینها از اعضای کانون نویسندگان ایران بودند .
آذرماه ۱۳۷۷ برای جامعه سیاسی - فرهنگی ایران یادآور پرونده‌ای به نام قتل‌های زنجیره‌ای است که با کشته شدن پروانه اسکندری و داریوش فروهر در روز اول آذرماه آن سال آغاز شد، اما این تنها آغاز این پرونده بود.

بعد از فروهرها در
روزهای ۱۲ و ۱۸ آذرماه،‌ اجساد دو نویسنده دیگر،‌ محمد مختاری و محمد جعفر پوینده پس از چند روز بی‌خبری در جاده‌ای در اطراف تهران پیدا شد .

قتل‌هایی که یکی پس از دیگری در پی هم آمدند. برخی می‌گویند نام بسیاری از نویسندگان و روشنفکران در راه بود که شاید فرصت کشتن شان به دست نیامد .
ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر : هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد .

سکوت در مورد فاجعه پلشت و شنیعی چون قتل‌های سیاسی- عقیدتی پاییز ۱۳۷۷ و پیش از آن، دور از شأن آزادی‌خواهانه انسان است و مباد که چنین کنیم، حتی اگر اعتراض به آزادی‌کشی برای ما بهایی گزاف داشته باشد، که تاکنون داشته است .

۱۳۹۵ آذر ۱۲, جمعه

بررسی نگاه جوامع سنت گرا به بیماری ایدز

بشتابیم به سوی پایان همه گیری ایدز با تشخیص بموقع، درمان بموقع و حمایت از بیماران  شعار سال 2015 سازمان بهداشت جهانی است.
 اکنون  در شرایطی که تعداد مرگ و میرهای ناشی از بیماری ایدز در جهان طی سال گذشته میلادی درقیاس با سال قبل از آن حدود 12درصد کاهش یافته و جهان تلاش می کند تا میزان ابتلا به آن را مهار کند و احتمال ابتلا به آن از طریق رفتارهای جنسی پر خطر را به نصف کاهش دهد و درمان مؤثر برای مبارزه با پیشرفت این بیماری را برای حداقل نیمی از افراد آلوده به این ویروس فراهم کند متأسفانه در ایران آمار ابتلا به ایدز نسبت به چند سال گذشته افزایش یافته است .
 با وجود این، فقط یک سوم از آمار پیش بینی شده مبتلایان به ایدز در کشور شناسایی شده و تحت کنترل و درمان هستند، اما دوسوم باقیمانده یا از بیماری خود و احتمال انتقال آن به دیگران اطلاعی ندارند یا به دلیل فشارهای اجتماعی و خانوادگی، اصلاً برای کنترل بیماری مراجعه نمی کنند. کارشناسان  معتقدند که با نسل جوان به عنوان گروه پر خطر و مورد تهدید باید صادقانه و با صراحت حرف زد و جامعه را توجیه کرد که تنها راه نجات از این بیماری آگاهی و پیشگیری است.
کارشناسان  معتقدند که درمان بهترین راه پیشگیری است. چون درمان بموقع (حجم) ویروس را در خون پایین می آورد و میزان ابتلا را کم می کند .  بنابراین اگر فرد مبتلا به ویروس ایدز بموقع به پزشک مراجعه کند، تحت درمان قرار می گیرند .
مصائب بیماران اچ ای وی در جامعه ما چیست؟ این بیماران ادعا می کنند حتی در پذیرش و بستری در بیمارستان ها برای عمل جراحی و درمانگاه ها مشکل دارند یا حتی اگر برخی از مراکز درمان یا یونیت های دندانپزشکی بدانند بیمار مثبت است پذیرش شان معمولاً بسختی صورت می گیرد .

بزرگ ترین مشکلات این بیماران انگ است. عدم آگاهی جامعه موجب ترس زیاد از این بیماران شده و به همین خاطر جامعه کاملاً آنها را طرد می کند. مردم نمی دانند زندگی کردن با فرد مبتلا به اچ ای وی مثبت و کار کردن باعث ابتلا به ویروس نمی شود و اچ آی وی تنها از طریق تماس جنسی یا خون وارد بدن شود. چون آگاهی وجود ندارد بنابراین انگ زده می شود و این بیماران طرد و منزوی می شوند. بیشترین مریض ها  حتی به خانواده درجه یک شان نیز بیماری شان را نمی گویند. البته نبود برخی امکانات و تجهیزات پزشکی لازم در بیمارستان ها جهت جلوگیری از انتقال این بیماری به پزشک را هم باید مد نظر قرار داد. 
 مهم ترین علت عدم پذیرش بیماران مبتلا به ایدز
 چرا حقوق این بیماران در مراکز درمانی رعایت نمی شود؟ اغلب این بیماران از رفتار کادر درمان در مراکز درمانی گلایه مند هستند؟متأسفانه هنوز که هنوز است تبعیض در مراکز درمانی نسبت به این بیماران وجود دارد. در استرالیا قانون عدم تبعیض برای بیماران ایدز گذاشتند؛ یعنی هیچ کارفرمایی حق ندارد مریض اچ ای وی را از کار بیرون کند، هیچ پزشک و درمانگری در هر رده ای از نظام درمان حق ندارد مریض اچ ای وی را به خاطر بیماری اش پذیرش نکند. در عین حال پزشکان به خاطر سوگندی که یاد می کنند نمی توانند مریض ها را انتخابی درمان کنند.  اما متأسفانه گاهی به علت عدم آگاهی پزشک و تداوم آگاهی که نگرش منفی را به مثبت تبدیل کند ، موجب عدم پذیرش این بیماران در بخش خصوصی و دولتی می شود. انگ و بدنامی در ایدز باعث نابرابری و تبعیض و نهایتاً محرومیت از حقوق اجتماعی می شود و طرد شدن آنها از سوی مردم، محرومیت آنان از فعالیت های اجتماعی و کاری را به دنبال دارد. وزارت بهداشت قصد دارد در برنامه و استراتژی کشوری در 5 سال آینده بخش خصوصی را درگیر رسیدگی به ارائه سایر خدمات درمانی به بیماران مثبت کند .
جامعه باید آگاهی پیدا کنند ولی هنوز وحشت از این بیماران وجود دارد. باید در جهت رفع تبعیض و آگاهی جامعه حرکت کرد .
گاهی حقوق بیمار اچ آی وی مثبت در مراکز درمانی رعایت نمی شود این نگرش البته در مورد سایر بیماران هم وجود دارد، یعنی چنانچه بیمار مبتلا به ایدز کنار سایر بیماران بستری شود موجب اعتراض دیگران خواهد شد .
البته این رفتارها ناشی از عدم آگاهی و نگرش منفی مردم است. بیماران اچ آی وی مثبت به هیچ وجه احتیاج به ایزوله کردن ندارند .  چون تنها از طریق تماس جنسی، خون و سرنگ مشترک ویروس انتقال پیدا می کند. بنابراین وقتی آگاهی ندارند، به جای آنکه با خود اچ آی وی مبارزه کنند با بیمار اچ ای وی مثبت مبارزه می کنند. این بیمار تنها زمانی ایزوله می شود که سل فعال ریه داشته باشد .
اگر خود بیماران در بین مردم حاضر شوند و در مورد بیماری شان صحبت کنند
تأثیرش بیشتر است اما وقتی انگ است و حتی فامیل درجه یک بیمار هم نمی دانند مثبت است چگونه در
میان مردم  صحبت کند؟ تا وقتی این انگ مثل کشورهای غربی از بین نرود که برای شان مهم نیست کسی که کنارش کار می کند اچ ای وی مثبت است یا خیر؟ هیچ وقت این بیماران در مورد بیماری شان صحبت نمی کنند البته حق دارند چه بسا از محل زندگی شان طرد می شوند .
 در همه جای دنیا حتی کشورهای آفریقایی، اروپا، کشورهای غربی و اسکاندیناوی داشتن اچ ای وی حتی برای استخدام نیز مهم نیست اما در ایران  برای استخدام فرم می دهند در حالی که غیر قانونی است. در دوره هفتم ریاست جمهوری نامه ای به همه اداره ها بخشنامه شد که اجازه ندارند بیماران اچ ای وی را بیرون کنند. اچ ای وی مثبت بودن حتی مانع اقامت در امریکا نمی شود. اما برخی کشورهای حوزه خلیج فارس مثل امارات و قطر اگر بیمار تبعه خارجی مبتلا به ایدز شود بیمار را اخراج می کنند. متاسفانه مانند یک سیستم برده داری ، رفتارشان کاملاً غیر بشری است .  

سیستم گزارش دهی و ضعف بیمار یابی  ناشی از آگاهی نداشتن افرادی است که مراجعه نمیکنند. بیماری اچ ای وی «دوره پنجره» طولانی دارد بنابراین افراد باید به مراکز وزارت بهداشت مراجعه کنند و بعد از مشاوره آزمایش انجام دهند. اغلب افراد به خاطر انگ و ترس از اینکه مبادا بفهمند مثبت است در صورت داشتن رفتار پر خطر هم به مراکز آزمایش ایدز مراجعه نمی کنند .

رفتارهای پر خطر جنسی در جامعه زیاد شده است؟
در هر صورت رفتار پر خطر خیلی بیشتر از قبل در جوان ها وجود دارد. عدم آگاهی از رابطه جنسی امن و انجام رابطه جنسی ناامن است که کاملاً وجود دارد. به نظر من به طرف کشورهایی که این مسأله برای شان مشکل ساز شده است، می رویم .
اما مشکل اصلی در حال حاضر تمایل بیشتر جوانان به مواد روان افزا است. به گفته کارشناسان ، اغلب افراد نمی دانند روان افزا ها داروهای بسیار خطرناکی هستند که مغز را از کار می اندازند. حتی گاهی می بینیم روان افزاها را در آرایشگاه ها برای لاغری تبلیغ می کنند. یعنی آگاهی کامل در این موارد واقعاً وجود ندارد متأسفانه روز به روز هم تعداد و تنوع این مواد زیاد می شود و هم مصرف مواد محرک و روان افزا. چون هیچ کس فکر نمی کند این مواد عادت آور است و بسیار هم خطرناک هستند و اینها به خاطر تماس جنسی به طرز وحشتناکی موج ایدز را بالا خواهد برد.
بزرگ‌ترین مشکل ما انکار کردن است. نمی‌خواهیم واقعیت‌ها را قبول کنیم که انتقال ایدز از طریق روابط جنسی پر خطر در جامعه ما وجود دارد.  جامعه «مثل کبک سرش را زیر برف می‌کند» را برای انکار موج سوم هنوز هم که هنوز است انکار می‌کنند که شیوع اچ آی وی از راه تماس جنسی پر خطر وجود دارد و بدتر از آن هیچ نوع آموزشی نه از سوی آموزش و پرورش و نه از سوی رسانه‌ها درباره انتقال ویروس ایدز از طریق موج سوم یا انتقال از راه تماس جنسی پر خطر داده نمی‌شود. در حالی که ارتباط جنسی یک غریزه طبیعی است و اماسؤال ما این است چرا آموزش و پرورش راجع به رفتارهای جنسی آموزش نمی‌دهد؟ چرا پدر و مادرها با بچه‌ها درباره مسائل جنسی صحبت نمی‌کنند؟چرا رسانه‌ها به این مسائل نمی‌پردازند و چرا آموزش و پرورش مهارت‌های خوب زندگی کردن را به بچه‌ها یاد نمی‌دهد؟ آسیب‌های اجتماعی در همه جوامع وجود دارد. باید قدرت نه گفتن را به بچه‌ها یاد داد و  آموخت که بی‌بند و باری چیست. وقتی چیزی از رفتارهای جنسی نمی‌دانند، وارد جامعه که می‌شوند، این مسائل پیش می‌آید. الان هم که رفتار جنسی پر خطر در جامعه وجود دارد باید بیشتر در موردش اقدام شود اما باز هم قبول نکردن و انکارش بزرگ‌ترین ضربه‌ای است که به جامعه و جوانان می‌زند. بنابراین من علت اصلی این نوع روند روبه افزایش ایدز را در درجه اول ناآگاهی جوانان در مورد رفتارهای جنسی پرخطر و رفتار جنسی پرخطر می‌دانم. متأسفانه به نظرم کم کاری آموزش و پرورش و رسانه‌ها موجب ناآگاهی جوانان در مورد رفتارهای جنسی شده است
در جامعه ما معمولاً ترس از انتقال ایدز از طریق معتادان تزریقی وجود دارد اما ترس از انتقال بیماری از زنان خیابانی گویا خیلی اهمیت ندارد.  
نگاه به ایدز به ویژه در جوامع سنت گرا، هیچ گاه نمی‌تواند خنثی باشد؛ اما برخورد‌های غیراحساسی و مبتنی بر واقعیت آن چیزی است که امروزه در برخورد با این موضوع توصیه می‌شود. ایدز یک بیماری است؛ همان طور که یک بیمار مبتلا به سرطان را محکوم نمی‌کنیم، نسبت به او هم حس همدردی داریم و برایش آرزوی بهبودی می‌کنیم افراد مبتلا به ایدز نیز فارغ از اینکه چگونه به این بیماری دچارشده‌اند نیاز به حمایت دارند؛ حمایتی که نتایج آن بیش از آنکه به این افراد بازگردد، در خدمت جامعه است. طرد‌کردن این افراد و به حاشیه راندن آنها، تنها انکار واقعیتی است که امروزه تمام کشورها با آن درگیرند. با واقع نگری نسبت به این موضوع و پرهیز از بزرگ نمایی و کوچک انگاری، می‌توان از افزایش شمار افرادی که در آینده، آلوده به این ویروس می‌شوند، جلوگیری کرد .
به نقل از جامعه خبری و تحلیلی الف :
 رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی گفت: سالانه ۵۰۰ نفر مبتلا به بیماری خطرناک و ایدز در مبادی ورودی زندان‌ها شناسایی می‌شود .
  مدیر مرکز تحقیقات ایدز کشورگفت: ۲۷ هزار بیمار مبتلا به ویروس ایدز در کشور شناسایی شده اند که از این تعداد حداقل پنج هزار نفر زن هستند.
این واقعیت یک زنگ خطر و تلنگر است و ما وظیفه داریم از همه تریبون ها برای اطلاع رسانی در جامعه استفاده کرده و مردم را از آمار و عواقب این بیماری آگاه سازیم .   

گزارش صوتی جلسه ماهانه نمایندگی مالزی 1 دسامبر2016

موضوع سخنرانی: ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺟﻮاﻣﻊ ﺳﻨﺖ ﮔﺮا ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ اﻳﺪﺯ
مریم مرادی

اتاق پالتاک

فراخوان جلسه سخنرانی نمایندگی مالزی در تاریخ 1 دسامبر 2016

مریم مرادی بعنوان سخنران جلسه

موضوع : ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺟﻮاﻣﻊ ﺳﻨﺖ ﮔﺮا ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ اﻳﺪﺯ

اتاق پالتاک نمایندگی مالزی

  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...