۱۳۹۶ اسفند ۲۶, شنبه

اهمیت نقش زنان در توسعه فرهنگ صلح



 به مناسبت 8 مارس 2018 ( روز جهانی حقوق زن و صلح بین المللی )

نقش زنان در تربیت کودکان بر مبنای عشق و محبت است که این احساس عشق و محبت از مبانی صلح است. از سوی دیگر، حضور زنان در جامعه تنوع ایجاد می‌کند و آنها با خودشان نگرش‌ها و مهارت‌های جدیدی را به همراه می‌آورند. زنان هم در تغییر نگرش ما موثر هستند هم دانش لازم را از زاویه دید خودشان در اختیار ما می‌گذارند. علاوه بر این، حضور زنان به همزیستی مسالمت‌آمیز و درک متقابل کمک می‌کند که اینها هم از مبانی صلح است.
صلح محور اصلی تمام مباحث حقوق بین‌الملل، حقوق بشر و حقوق عمومی است. نهایت حقوق بشر این است که انسان با خود، جامعه و حکومت در صلح باشد. صلح باید ساخته شود و تلاش خاصی برای این موضوع لازم است. بنابراین، اغراق نیست اگر صلح را محور تمام مطالعات علوم انسانی و هدف غایی حقوق بشر بدانیم.

صحبت از صلح ، یعنی حضور زنان
زنان سمبل تحقق حقوق بشر در جوامع هستند . وقتی از برابری جنسیتی و مشارکت زنان در عرصه عمومی کشور صحبت می‌کنیم از حقوق یک گروه مثل سایر گروه‌ها صحبت نکرده‌ایم. صحبت از حقوق زنان، یک درجه متعالی از تحقق حقوق بشر است و حقوق این گروه نمادی برای حقوق همه گروه‌هاست. برابری به‌عنوان مهم‌ترین اصل حقوق بشر هم به معنای منع تبعیض و هم به معنای در اختیار بودن فرصت‌های برابر در عمل است. دو موضوع زنان و صلح درواقع یک موضوع هستند و نمی‌شود از صلح بدون حضور زنان صحبت کرد.

نقش‌آفرینی زنان در پروسه صلح‌سازی و آموزش صلح
ما باید با احترام به تفاوت‌ها و پذیرش آن‌ها همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشیم. حق بر متفاوت بودن یکی دیگر از حقوق بشری است که زنان در این عرصه هم می‌توانند کمک کنند. بدون حضور زنان صحبت از صلح و آموزش آن بی‌معنی است. نقش زنان در تربیت نسل جدید هم بسیار تأثیرگذار است. ما نمی‌توانیم برای تربیت نسل جدید تنها به مدارس تکیه کنیم زیرا مدارس مهارت‌های لازم برای زندگی را به دانش‌آموزان یاد نمی‌دهند. در حال حاضر، نمی‌توان توقع داشت مدارس به آموزش صلح بپردازند مگر این‌که نگرش صحیحی نسبت به صلح به‌وجود بیاید و کتب درسی و برنامه‌های آموزشی از خشونت، تبعیض و بیانات نفرت‌زا دور باشد. زنان اگر در اداره مدارس و تهیه و تدوین کتب درسی وارد شوند می‌توانند در رفع خشونت و تبعیض نقش مؤثری داشته باشند.

زنان باید دیده و شنیده شوند.
جامعه‌ای که به این درک از نقش زنان می‌رسد باید زمینه را برای حضور آن‌ها در همه عرصه‌ها فراهم کند. برای این که از توانایی زنان استفاده شود، ابتدا باید دیده و شنیده شوند و در جامعه مشارکت داشته باشند. ساختارهای قانونی، فرهنگی و سنت‌های کشور ما در حال حاضر باعث شدند  که زنان  دیده و شنیده نشود؛ پس چنین زنی چگونه می‌تواند به تحقق صلح کمک کند؟ در سند توسعه پایدار به برابری جنسیتی اشاره شده و در همه اهداف 17 گانه این سند زنان هم در هدف‌ها و هم در زیرهدف‌ها حضور دارند. ما اگر می‌خواهیم به توسعه پایدار برسیم باید به این اهداف عمل کنیم و برای زنان حقوق و مسؤولیت‌ها و نحوه مشارکت تعریف شده است. اگر ساختار قانونی ما برای دیده و شنیده نشدن زنان و عدم مشارکت آن‌ها باشد، جامعه به صلح پایدار نمی‌رسد. اگر سیستم حقوقی کشور نسبت به زنان تبعیض‌آمیز باشد، صحبت از صلح بی‌معناست زیرا گروه مورد تبعیض احساس آرامش نمی‌کنند و طبیعتاً در پروسه صلح‌سازی هم نقش ایفا نمی‌کنند. در حوزه اقتصاد هم در کشور ما زن به‌عنوان نماینده خانواده در امور اقتصادی نمی‌تواند بسیاری از کارها را انجام دهد و حتی گاهی وقتی زنی می‌خواهد وام بگیرد باید شوهر او به بانک مراجعه کند و امضا دهد. از سوی دیگر، زنان ایرانی که شوهران افغان دارند هویت بچه‌هایشان به‌رسمیت شناخته نمی‌شود اما اگر این زنان می‌توانستند تابعیت خود را به فرزندانشان منتقل کنند، وضعیت بهتر بود. همه این مسایل، در نسبت زنان و صلح چالش ایجاد می‌کند.

باید تشکل‌های مدنی از صلح‌سازان به وجود بیاید.
فقر یکی از موانع صلح است و اگر در جامعه فقر وجود داشته باشد، صلح ایجاد نخواهد شد. همچنین، در جامعه‌ای که خشونت زیاد باشد، صلح معنا پیدا نمی‌کند. باید تشکل‌های مدنی از صلح‌سازان به‌وجود بیاید و این تشکل‌ها در قالب شبکه‌هایی فعال شوند و کار را در حوزه‌های مختلف پیش ببرند. صلح توسط زنان در خانواده و جامعه پایدار خواهد بود چون درک و احترام متقابل، دوستی، محبت، تسامح، مدارا و تعادل را به همراه دارد.
یک‌سری الگوها و کلیشه‌های سرکوب‌گر در طول تاریخ به‌وجود آمده و جزو شناخت ما شده‌اند و این کلیشه‌ها در خود زنان هم وجود دارند. امروز دنیا از این صحبت می‌کند که تعدادی از کرسی‌های پارلمان به زنان اختصاص داده شود اما اگر خود زنان در هر حوزه‌ای، به زنان رأی دهند، زنان پیروز خواهند شد. یکی از کانون‌های اصلی برای آموزش شهروندی، آموزش مسؤولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی و صلح‌محوری خانواده است و باید خانواده را تکریم کرد اما نباید نقش زنان را تنها به خانواده محدود کنیم.

تأثیر تغییرات اقلیمی در حوزه زنان و صلح
در بسیاری از روستاهای دورافتاده مخصوصاً در مناطقی که خشکسالی است و مردان به دلیل بیکاری مجبور به مهاجرت هستند، وظیفه اصلی تأمین معاش و تربیت بچه‌ها به دوش زنان است. بسیاری از این زنان روزانه برای تهیه آب رفت‌وآمد می‌کنند و آب را با خود حمل می‌کنند. این حمل هر روزه آب تغییراتی را در فیزیک این زنان ایجاد کرده است و گاهی این زنان در معرض تعرض قرار می‌گیرند. درواقع، این تغییرات اقلیمی روی زنان تأثیر گذاشته و صلح را با مشکل مواجه کرده است. همه این موضوعات به‌هم پیوسته هستند و اگر زن را بخواهیم صرفاً به خانواده محدود کنیم، در حق او جفا شده است.
هم حضور و هم مشارکت زنان در ایجاد صلح مؤثر است اما مشارکت نیاز به ساختار دارد. حضور ممکن است صرفاً وجهه نمایشی داشته باشد اما مشارکت معنادار و با قصد و اراده است و می‌خواهیم که زنان در پروسه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نقش‌آفرینی کنند و مؤثر باشند. اما اگر این ساختارها، شبکه‌هایی که زنان را پرورش می‌دهند و احزابی که زنان را معرفی می‌کنند وجود نداشته باشند، حتی اگر زنان به مقام وزارت هم برسند اعتماد به نفس لازم را نخواهند داشت و حضور آن‌ها صرفاً نمادین خواهد بود. البته، این جنبه نمادین هم مؤثر است اما باید از حالت نمایشی بیرون بیاید و زنان مشارکت مؤثر داشته باشند. ما فاصله زیادی تا رسیدن به این مرحله داریم و اگر می‌خواهیم این ساختارها به‌وجود بیایند، باید شبکه‌های زنان ایجاد شوند.

ضرورت توجه رسانه‌ها به توسعه روح مادرانگی
شاید در جامعه حضور داشته باشیم اما آیا این حضور به تأثیرگذاری می‌انجامد؟ اگر رسانه‌ها تجلی‌گاه آرام‌بخشی زنان نیستند به این دلیل است که در زیرساخت آن‌ها این نگرش وجود ندارد. در حوزه آرام‌بخشی زنان اگر رسانه را به‌عنوان یک نظام نشانه‌شناسی تصویر کنیم و رسانه بخواهد مولد آرام‌بخشی باشد، باید به زن به‌عنوان بال دوم برای پریدن توجه شود. فضیلت صلح در زن به‌عنوان زندگی تجلی پیدا می‌کند و اگر رسانه به این باور نرسد، پیامی که مطرح می‌کند ابتر و یا حتی ضد پیامی خواهد بود که قصد ارایه آن را داشته است.  اگر تعریف صلح، فضای عاری از کشمکش باشد، رسانه‌ها باید به توسعه روح مادرانگی توجه کنند. اما رسانه‌ها بیشتر به زن به‌عنوان یک گونه نگاه می‌کنند. رسانه‌ها قائل به قابلیت‌های زنان در حوزه آرام‌بخشی هستند اما محل اتهام رسانه‌ها این است که چگونه اجازه دهیم این کار را انجام دهند؟ آیا زنان اجازه حضور مدیریتی دارند؟ البته در اینجا  مسأله اجازه نداشتن زنان مطرح است نه توانایی نداشتن آن‌ها.

زن برای توسعه صلح باید تبدیل به یک رسانه شود.
ما اسیر واژه‌ها هستیم و وقتی از روح مادرانگی صحبت می‌کنیم ذهنمان به سمت جنسیت و مادر خانه بودن می‌رود اما منظور از روح مادرانگی، روح مدارا، همان چیزی است که در فرهنگ اساطیر ما وجود دارد و آن روح مراقبت و تمایز و تشخصی است که در زنان وجود دارد. وقتی از تناسب صحبت می‌کنم به این دلیل است که نباید از حیطه تعادل خارج شویم. باید در وجوه بشری و انسانی به تعادل برسیم و این به معنای خردورزی است. خرد جمعی و سرمایه اجتماعی باید در جامعه ما وجود داشته باشد و سرمایه اجتماعی ما بپذیرد که زن می‌تواند کار را انجام دهد و هویت دارد.

مرکز ثقل قدرت جامعه، زن است.
اهمیت زن امروز کشف نشده بلکه از همان دوره غارنشینی به این موضوع پی بردند و ما در مورد آن‌چه کشف شده دوباره بحث می‌کنیم. مرکز ثقل قدرت جامعه، زن است. هرکس زنان را در کنترل داشته باشد می‌تواند جامعه را کنترل کند. زن عین قدرت است و می‌خواهند او را تحت کنترل خود درآورند اما این مسأله را هیچ‌وقت در ادبیات، اسطوره‌ها و... اعلام نکردند چون رمزگشایی می‌شد و دیگر نمی‌توانستند آن را کنترل کنند. برای کنترل زنان باید داستان‌های دیگری سر هم می‌کردند که زنان ترسو و ضعیف هستند و صدها خرافه تولید کردند تا ذخایر فرهنگی غنی شکل بگیرد و او را به‌عنوان کارخانه تولید سرباز برای قدرت به‌شمار آوردند. بنابراین، پتانسیل‌های زن را به او یادآوری نکردند. بعدها زن در فرآیند زمان به این باور رسید که باید مطیع و تحت سلطه باشد و این مسایل را درونی کرد تا بتواند با سلطه هم‌نوایی داشته باشد.
ساختار انسانی روابط کج و معوج شده است. اما باید توجه کنیم که تفاوت در خلقت زن و مرد بر مبنای حکمت بوده و این تفاوت نباید مبنای تفوق یکی بر دیگری باشد بلکه باید هم‌افزایی وجود داشته باشد. انسان اولیه آن ساختار را فربه کرد تا به امروز ما رسید اما امروز اثبات توانایی زن کاری بی‌معناست چون زن از ابتدا توانا بوده است. تکنولوژی مدرن و تمدن کنونی می‌توانست در قرن اول یا پنجم میلادی به‌وجود بیاید اما علت این‌که این اتفاق نیفتاد، فقدان حضور و مشارکت زنان در جامعه بود.

نیمکره زنانه بشریت آسیب دیده است .
به گفته سعدی : بنی‌آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند؛ اگر اعضای یک پیکره باشیم پس یک نفر هستیم و یک هویت واحد داریم. یک مغز دو نیمکره دارد که با وجود کارکردهای متمایز، مکمل یکدیگر هستند و وقتی با هم به‌صورت متعادل کار می‌کنند انسان سالم است. بشریت هم نیمکره زنانه و مردانه دارد اما نیمکره مردانه بیشتر از نیمکره زنانه کار کرده است. درواقع، نیمکره مردانه فعال‌تر بوده و ورزیده شده اما نیمکره زنانه به حاشیه رانده شده و در تاریک‌خانه جهل و ستم جنسیتی و طبقاتی نتوانسته خود را بروز دهد. پس نیمکره زنانه آسیب‌ دیده و نتوانسته به اندازه نیمکره دیگر رشد کند.
نیمکره زنانه کارکردهایی دارد که در نیمکره مردانه کمتر دیده می‌شود. یکی از این کارکردها، قابلیت تولید و بازآفرینی صلح است چون ظرافت‌هایی در هستی زن به کار رفته که قابلیت تخصصی صلح‌آفرینی را در نیمکره زنانه مغز بشریت بیشتر می‌کند. علت این‌که در تاریخ به جز برهه‌های کوتاهی همیشه جنگ وجود داشته، به عدم فعالیت و عدم استفاده از ظرفیت‌های نیمکره زنانه مغز بشری برمی‌گردد. اگر در طول تاریخ، زنان در جامعه مشارکت داشتند، بشریت صلح را زودتر کشف می‌کرد و جنگ تبدیل به ارزش نمی‌شد. این مسأله بشریت را ناقص‌الخلقه کرده و تبدیل به موجود عقب‌مانده ذهنی شده که بخشی از مغز او کار نمی‌کند. این وضعیت که جنگ در جهان مسلط شده تاوان سلطه‌طلبی جنس مرد است.

جنسیت، هویت ثانویه و برای هم‌افزایی دو جنس است .
باید از مکاتب و تئوری‌های مختلف درباره زن به‌صورت موشکافانه سؤال بپرسیم. اگر آن مکتب توانست تصویر انسانی و عقلانی از زن ارایه دهد، می‌توانیم به بقیه استدلال‌های او هم توجه کنیم اما اگر تلقی آن مکتب از زن همان تلقی ناقص تاریخی است، سایر منویات آن مکتب ارزش پرداختن ندارد؛ چون وقتی مسأله زن حل نشود امیدی به حل مسایل دیگر وجود ندارد. انسانیت اصل است اما جنسیت، هویت ثانویه و برای هم‌افزایی دو جنس است.

صلح و زبان مادری
زن هویت بشری هم‌تراز با مرد دارد . صلح زبان مادری است چون وقتی زن مرکز ثقل جامعه است و بخواهیم جامعه را بازسازی کنیم باید از مادر و زن شروع کنیم. حدود 70 درصد از شخصیت و هویت افراد تا قبل از 10 سالگی شکل می‌گیرد که حدود 7 سال از این زمان بچه در خانه است و بیشترین ارتباط را با مادر دارد و بیشترین مسایل را از مادر یاد می‌گیرد. این مادر اگر زبان صلح و مدارا داشته باشد و با تربیت صلح‌گرا آشنا باشد، می‌تواند صلح را به فرزندش آموزش دهد و نسل‌هایی به‌وجود بیاورد که با صلح به‌مثابه زبان مادری آشنا باشند.
راهبرد صلح باید با مقدمات و تمهیداتی همراه باشد. من در این‌جا پیشنهاداتی در این حوزه مطرح می‌کنم که این پیشنهادات عبارتند از: تدوین استراتژی‌های صلح پایدار، تخصیص جایگاه ویژه به زنان در مطالعات و تدوین راهبردهای صلح در سمت مدیر، سیاست‌گذار، مجری و ارزیاب پروژه‌های صلح، به‌رسمیت شناختن نقش راهبری زنان، آموزش عمومی استراتژی صلح به زنان و مادران، در نظر گرفتن جایزه ملی صلح برای فعالان علمی، فرهنگی و مدنی صلح در ایران،

هنجارها و استانداردهای جهانی
شماری از هنجارها و استانداردهای بین‌المللی مرتبط با زنان، صلح و امنیت بین‌المللی است. برخی از اهم هنجارها و استانداردهای بین‌المللی مرتبط با موضوع زنان، صلح و امنیت بین‌المللی عبارت‌اند از:

1.         قطع‌نامه 1325 شورای امنیت
قطع‌نامه 1325 شورای امنیت در سال 2000 به تصویب رسید. این قطع‌نامه به‌عنوان یک چارچوب قانونی و سیاسی در مورد نقش زنان در حفظ صلح و امنیت بین‌المللی موردتوجه است. در این قطع‌نامه بر لزوم و اهمیت مشارکت زنان در فرآیند تحقق صلح و امنیت بین‌المللی ازجمله مذاکرات حفظ صلح و امنیت بین‌المللی، عملیات حفظ صلح، ارائه کمک‌ها و مساعدت‌های بشردوستانه و عملیات بازسازی و برقراری صلح و اعاده وضعیت به حالت سابق تأکید شده است.

2.         قطع‌نامه 1820 شورای امنیت بین‌المللی
در سال 2008، شورای امنیت ملل‌متحد قطع‌نامه 1820 را به تصویب رساند. این قطع‌نامه اولین قطع‌نامه‌ای است که منع خشونت جنسی علیه زنان را به‌عنوان یک تاکتیک و شیوه نظامی و جنگی را منع کرده است. در این قطع‌نامه ارتکاب خشونت جنسیتی علیه زنان به‌عنوان یک موضوع مربوط به صلح و امنیت بین‌المللی به رسمیت شناخته‌شده است.

3.         قطعنامه 1888 شورای امنیت
قطع‌نامه 1888 شورای امنیت ملل‌متحد در سال 2009 به تصویب رسید. این قطع‌نامه در مورد ارتکاب خشونت جنسیتی علیه زنان در وضعیت مخاصمات مسلحانه است.

4.         قطع‌نامه 1889 شورای امنیت
قطع‌نامه 1889 شورای امنیت در سال 2009 به تصویب رسید. این قطع‌نامه بر لزوم اجرای قطع‌نامه 1325 تأکید می‌کند. در این قطع‌نامه بر لزوم جریان‌سازی جنسیتی برای ارتقای مشارکت زنان در فرآیند حفظ صلح و امنیت بین‌المللی تأکید شده است. هم‌چنین بر ضرورت مشارکت زنان در فرآیند تصمیم‌سازی برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی تأکید شده است.

5.         قطع‌نامه 1960 شورای امنیت
قطع‌نامه 1960 شورای امنیت در سال 2010 به تصویب رسید که مقرر می‌کند که باید یک سیستم پاسخ‌گوبودن و مسئولیت‌پذیری در رابطه با ارتکاب خشونت جنسیتی علیه زنان وجود داشته باشد. در این قطع‌نامه از دولت‌ها درخواست شده است که آمار و اطلاعات لازم در خصوص ارتکاب خشونت جنسیتی علیه زنان را به شورای امنیت ارائه دهند.

6.         قطع‌نامه2106 شورای امنیت
شورای امنیت ملل‌متحد در سال 2013 مبادرت به صدور قطع‌نامه 2106 کرد. در این قطع‌نامه به‌طور جزئی‌تر به عملیات اجرایی در مورد طرف‌های مخاصمات مسلحانه در مورد مقابله با ارتکاب خشونت جنسی علیه زنان و مقابله با بی‌کیفری مرتکبان خشونت، پرداخته است.

7.         قطع‌نامه 2122 شورای امنیت
شورای امنیت ملل‌متحد در سال 2013 مبادرت به صدور قطع‌نامه 2122 کرد. در این قطع‌نامه مقرر شده است که زنان در فرآیند تحقق صلح، بازسازی و اعاده وضعیت به حالت سابق در کشورهای درگیر مخاصمات مسلحانه مشارکت کنند. در این قطع‌نامه درخواست شده است که شورای امنیت با قید فوریت مبادرت به تشکیل یک گروه کاری در مورد بررسی آثار جنگ و مخاصمات مسلحانه بر زنان کند. هم‌چنین در این قطع‌نامه بر لزوم ارائه کمک‌ها و مساعدت‌های بشردوستانه برای زنان قربانی خشونت جنسی در جریان مخاصمات مسلحانه تأکید کرده است.

8.         اعلامیه و برنامه عمل پکن
اعلامیه و برنامه عمل پکن که در سال 1995 به تصویب رسید به‌طور خاص به موضوع زنان و مخاصمات مسلحانه به‌عنوان یکی از اولویت‌های دوازده‌گانه در حوزه زنان پرداخت. در این اعلامیه بر ضرورت مشارکت زنان در فرآیند پیش‌گیری از ارتکاب مخاصمات مسلحانه تأکید شد. هم‌چنین بر لزوم حمایت از زنان در جریان مخاصمات مسلحانه نیز تأکید گردید.

راهکارهای عملی برای ارتقای مشارکت زنان در فرآیند حفظ صلح و امنیت بین‌المللی
تجربیات وقوع مخاصمات مسلحانه گسترده در دهه‌های اخیر، حاکی از آن است که وقوع جنگ و مخاصمات مسلحانه گروه‌های مختلف اعم از کودکان، زنان، مردان و سال‌خوردگان را تحت‌تأثیر قرار داده است. توجه به آثار متفاوت مخاصمات مسلحانه بر زنان، سبب شده است که اقداماتی در عرصه بین‌المللی در رابطه با موضوع زنان، صلح و امنیت بین‌المللی اتخاذ شود.
موضوع زنان، صلح و امنیت بین‌المللی خصوصاً با توجه به روند دولت‌های متخاصم در دهه‌های اخیر مبنی بر استفاده از ارتکاب اشکال مختلف خشونت جنسی علیه زنان و دختران به‌عنوان یک تاکتیک و ابزار نظامی، این ضرورت را ایجاب کرده است که اصلاحات و اقداماتی در چارچوب ساختارهای کنونی حفظ صلح و امنیت بین‌المللی برای ارتقای مشارکت و نقش‌پذیری زنان و حمایت از زنان صورت گیرد. یکی از راهکارهایی که در این ‌ارتباط ارائه ‌شده است، ارتقای حساسیت‌های جنسیتی در خصوص مخاصمات مسلحانه است. در کشورهای مختلف که در سال‌های اخیر درگیر مخاصمات مسلحانه بوده‌اند؛ ازجمله رواندا، هائیتی و لیبریا، با همکاری نهاد زنان ملل‌متحد اقداماتی برای ارتقای مشارکت زنان در فرآیند حفظ صلح و امنیت بین‌المللی اتخاذشده است. به‌طور نمونه می‌توان به اقداماتی نظیر ایجاد کمپین‌هایی در رابطه با موضوع زنان، صلح و امنیت بین‌المللی در کشورها، ایجاد کمیته‌های تخصصی برای حمایت از زنان و ایجاد صندوق‌های امانی برای زنان قربانی خشونت جنسی می‌توان اشاره کرد.
ما فعالان حقوق بشر خواهان  پررنگ شدن نقش زنان در روند صلح  و رفع منازعات  هستیم .
ما  فعالان حقوق بشر خواهان اراده و تعهد جدی دولت برای اوردن صلح و در نظرگرفتن قطعنامه 1325 شورای امنیت مبنی بر سهم دادن به زنان در تلاشهای صلح و مصالحه و تلاش گسترده برای تامین امنیت و مبارزه با خشونت علیه زنان، هستیم .

۱۳۹۶ اسفند ۱۸, جمعه

گزارش صوتی مصاحبه با سید ابوالحسن بنی صدر به مناسبت روز جهانی زن 8 مارس 2018

گزارش صوتی مصاحبه با سید ابوالحسن بنی صدر به مناسبت روز جهانی زن ( ۸ مارس ۲۰۱۸ )

این برنامه روز پنجشنبه 8 مارس 2018 به مناسبت روز جهانی زن ( ساعت 18 بوقت اروپا ) با موضوع (حجاب اجباری و اعتراض نمادین زنان و دختران در روزهای اخیر) با دعوت از سید ابوالحسن بنی صدر ( بعنوان میهمان )  و با اجرای مریم مرادی ( فعال حقوق بشر ) بصورت میزگرد رادیویی برگزار گردید.

 علاقه مندان میتوانند این گزارش را از فایلهای زیر دریافت نمایند.



دریچه ای رو به اگاهی (حجاب اجباری و اعتراض نمادین زنان و دختران)

حق انتخاب نوع پوشش، یکی از اولین و پایه ای ترین حقوق انسانها است اما چرا زنان ایران از داشتن این حق محروم هستند ؟
واژه‌هایی مانند حجاب اجباری، بدحجابی و چندین واژه ساخته  شده  برای نیمی از جمعیت  جامعه ایران چه مقصودی را دنبال می‌کند؟
حجاب  برای زنان ایران  با چه اهدافی به اجبار تبدیل شد ؟

چرا جمهوری اسلامی از آغاز شکل‌گیری‌اش تا امروز،هیچ انعطافی نسبت به مقوله حجاب نشان نداده و حتی هزینه‌های زیادی صرف ترویج دیدگاه‌های رسمی‌اش مبتنی بر فقه سنتی کرده است ؟
تهیه و تولید برنامه  : کمیته آموزش و پژوهش - کانون دفاع از حقوق بشر در ایران 

میهمان برنامه : دکتر ابوالحسن بنی صدر ( نخستین رئیس جمهوری ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷)

با اجرای : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=QXftnKNo_yQ&t=1215s

دریچه ای رو به اگاهی (جنبش زنان ایران ، دستاوردها و چالشها)

با وجود مشکلاتی که جنبش زنان در ایران دارند ایا توانسته است در جهت کسب مطالبات و اهداف خود گام بردارند؟
ایا جنبش زنان در ایران دستاوردهایی در زمینه تاثیر گذاری بر توده مردم با دولت داشته است؟
عوامل تقویت کننده و محدود کننده محیطی بر جنبش زنان در جامعه ایرانی کدامند؟
جنبش زنان فعال خارج از کشور چقدر بر نتیجه بخشی و دریافت مطالبات زنان در داخل کشور تاثیر گذار خواهد بود؟

تهیه و تولید برنامه : کمیته آموزش و پژوهش - کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

میهمانان برنامه :
 بانو رضوان مقدم - فعال حقوق بشر و حقوق زنان
 دکتر فرح دوستدار - محقق و نویسنده

با اجرای : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=NILAef7TtI0&t=888s

۱۳۹۶ اسفند ۱۶, چهارشنبه

تاریخچه ای برای یاداوری ( آنچه باید بیاموزیم )



يکی از روزهایی كه مردمان مترقی جهان ، جشن می گیرند  و از آن  بعنوان  روز خوب  و  فر خنده یاد می كنند، روز هشتم مارس يا هفدهم اسفند است.   

در يک چنين روزی  يعنی  روز ۸ مارس ۱۸۷۵  زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویورك برای بهبود شرایط كارشان  و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان ، دست به تظاهرات زدند. این حركت به درگیری  قهر آمیز با  پلیس آمريکا  انجامید  و پلیس بطور وحشیانه به تطاهرات  حمله کرد  و آنرا سركوب نمود. عده ای  از زنان  تظاهر كننده  زخمی  و دستگیر شدند. اين مسئله باعث شد که  زنان کارگر ديگر هم  کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پيدا کنند .  و سعی کنند که راه  آنها  را ادامه بدهند . حركت اعتراضی هر سال به  حالت آشكار و یا مخفی در کارخانه های مختلف  ادامه پیدا کرد.  روز  ۸  مارس ۱۹۰۷ مجددا  زنان  نساج آمریكا  با خواست ۱۰ ساعت كار روزانه  دست  به  تظاهرات  می زنند  كه این بار هم  تظاهرات آنها با سركوب پلیس روبرو می گردد و به دستگیری بسیاری از زنان منجر می شود. در این تظاهرات عده ی زیادی از مردان كارگر و زنان طبقات دیگر جامعه  نیز شركت می كنند. در سال  ۱۹۰۸  حزب سوسیالیست آمریكا به تشكیل كمیته ملی زنان برای  كمپین  حق  رأی  زنان  در انتخابات اقدام می كند و در مارس همان سال كارگران زن بافنده سوزنی با خواست ممنوع  كردن  كار برای  كودكان و كسب حق رأی زنان درنیویورك تظاهرات می كنند.  رویدادهای ۸ مارس همان سال سبب گردید كه در سال بعد یعنی سال ۱۹۰۹ این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریكا  تثبیت شود.

این روز كم كم به روز مخالفت زنان كارگر  با  دولت  و كارفرمایان سرمایه دار ،  برای بهبود شرایط كار و کسب  حقوق اجتماعی  برای كل زنان  در سراسر دنیای صنعتی ،  تبدیل می گردد.

در  کنگره ی   بین المللی سوسیالیستها  كه در  سال ۱۹۱۰ در كپنهاگ  دانمارك  برگزار گردید ، 
" كلارا  زتكین "  زن سوسیالیست  از حزب سوسیال دموكرات آلمان ۸ مارس را بعنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد می كند.  کنگره این پیشنهاد را تصویب میكند.   یك میلیون زن سوسیالیست و كارگر و دیگر اقشار اجتماعی همراه مردان  خواهان حقوق سیاسی ـ اجتماعی برابر برای همه زنان و مردان شدند . آنها  در ۸ مارس  سا ل ۱۹۱۱ در كشورهای آلمان ،  دانمارك ، سویس  و استرا لیا  تظاهراتی بر پا می کنند .  و با  جشن  و سخنرانی  ، خواهان  حق رأی ، حق كار و آموزش حرفه ای برای زنان شدند. در همین سال  در روسیه و چین هم  تظاهراتی به مناسبت ۸ مارس بر گزار شد   در مدتی كمتر از یك هفته از ۸ مارس  در آتش سوزی  " تریانكل"  در شهر نیویورك  به خاطر  نبود دستگاههای امنیتی  و  بدی  شرایط  كار، ۱۴۹ زن  كارگر جان باختند.  همين موضوع باعث شد که  تظاهرات ۸ مارس سال بعد  به طور وسیعی در سراسر دنیای  متمدن برگزار شود  و بدی شرايط کار، مورد اعتراض  قرار گيرد  و محكوم گردد.

با شروع  جنگ جهانی اول ، ميليونها مرد به جبهه ها گسيل شدند .  زنان سوسیالیست در این سالها تظاهرات ۸  مارس را بر علیه جنگ   و كشتار  و خرابی ناشی از آ ن برگزار کردند.

در ۸  مارس ۱۹۱۷ در روسیه زنان علیه افزایش قیمت ها، تعطیلی كارخانجات و اخراج  كارگران دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات در رویداد انقلاب فوریه همان سال  در روسیه  تأثیر  زیادی داشت.

در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۶۰ روز جهانی زن  جلوه  چندانی  نداشت .  چون  زنان توانسته بودند  به  مقدار زيادی از خواستهای خود دست يابند.  با  رشد جنبش زنان در دهه ۶۰ این روز هم بار دیگر اهمیت یافت.  سال ۱۹۷۵ از طرف سازمان ملل متحد ، سال بین المللی  زنان اعلام  شد  و دو سال  بعدتر یعنی سال ۱۹۷۷ یونسكو ۸ مارس را  به عنوان  روز جهانی زن،  به رسمیت شناخت. از آن روز به بعد ، در چنين روزی مردان به زنان گل  يا هديه تقديم می کنند  و بدينوسيله از مبارزات انسانی  زنان  قدردانی می کنند. 


در  سالهای  اخیر با  توجه  به شرایط  نا بسامانی  كه  برای  زنان در سراسر جهان و بویژه  برای زنان كارگر در كشورهايی  با حكومت دینی ، ایجاد شده است،  روز جهانی زن  می رود  تا  همان جایگاه اولیه خود ،  كه دفاع  از  شرایط بهتر كاری  و حقوق اجتماعی زنان می باشد را بدست آورد.
هشت مارس برابر با هفدهم اسفند روز جهانی زن است. زنان در طول تاریخ همواره برای آزادی و برخورداری از حقوق برابر با مردان مبارزه کرده و می کنند. یکی از آخرین نمونه های آن مبارزه علیه حجاب اجباری است که در کشور ما جریان دارد.


۱۳۹۶ اسفند ۷, دوشنبه

دریچه ای رو به اگاهی (اهمیت زبان مادری و مشکلات عدم توجه به نقش بنیادین آن)

اهمیت زبان مادری چیست و عدم توجه به نقش بنیادین آن چه مشکلاتی را در روند آموزشی دانش آموزان در بر خواهد داشت ؟
براساس تاکید اصل ۱۵ قانون اساسی و مقررات بین المللی، آموزش زبان مادری، یک حق است و دولت موظف به اجرای آن است. ایا این حق در دولت جمهوری اسلامی ایران رنگ عمل بخود دیده است ؟
بر اساس نظریه ( یک دولت ، یک ملت ) چه بحرانی در زیر بنای اجتماعی جامعه ایرانی شکل گرفت ؟
چگونه میتوان با حفظ آموزش زبان مادری ، ماهیت دموکراسی در جامعه را به رسمیت شناخت ؟

تهیه و تولید برنامه  :  کمیته آموزش و پژوهش -  کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

میهمانان برنامه :
بانو سوسن بهار - تلاشگر عرصه لغو کار کودک و دفاع از حق کودکی
جناب منوچهر شفایی - پژوهشگر و فعال حقوق بشر

با اجرای : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=j9KaSYP7aQQ&t=373s

۱۳۹۶ اسفند ۵, شنبه

بازجویی‌های جنسی در سلول‌های اوین


نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر که در بند زنان سیاسی- عقیدتی اوین زندانی است، در نامه‌ای سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، نوشت که این قوه "در چنبره نهادهای نظامی- امنیتی" و به "بخشی از ساختار استبداد" در ایران تبدیل شده است.
به گزارش رادیو فرانسه، در این نامه که متن کامل آن، در سایت کانون مدافعان حقوق بشر منتشر شده، با اشاره به ادعای استقلال قوه قضائیه که از سوی رئیس آن مطرح می‌شود، آمده که زندان‌های ایران "تابع مطلق نظرات مغرضانه و طمع‌کارانه بازجویان نهادهای امنیتی- نظامی است" و "ادعای استقلال قوه قضاییه، امری خلاف واقع و فریبکارانه و به سخره گرفتن عدالت است."
این فعال حقوق بشر با تأکید بر "فساد و عدم سلامت اخلاقی- مالی" قضات و مسئولان قضایی، ادامه داده که "متأسفانه دروغ، افترا، کشته شدن انسان‌ها در زندان‌ها، بازجویی‌های غیر اخلاقی و حتی جنسی در سلول‌ها، گرفتن اعتراف‌های بی‌اساس، حبس‌های طویل‌المدت و تضییع حقوق انسان‌ها به امری رایج و معمول در می‌آید."
نرگس محمدی، در نامه سرگشاده خود مسئولیت تمامی ظلم‌های قوه قضائیه را متوجه صادق لاریجانی، رئیس این قوه دانسته است.
این زندانی سیاسی که دارای دو فرزند خردسال است، نوشته که طی ماه‌های اخیر دوبار درخواست مرخصی کرده اما کارشناس وزارت اطلاعات با این درخواست‌ها مخالفت کرده است.
نرگس محمدی که در مجموع به ۲۲سال زندان محکوم شده، تاکنون ۱۰۰۰ روز زندان را "بدون مرخصی" تحمل کرده و در این مدت بارها به سلول‌ انفرادی منتقل شده است.

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی روز یکشنبه اعتراف کرد که در زمینه عدالت "مشکل داریم" و "باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم".

۱۳۹۶ اسفند ۴, جمعه

آثار مخرب ریز گردها بر سلامتی انسان



یک عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی اهواز گفت: ریزگردها آثار مخرب و نگران‌کننده‌ای بر انسان دارند و به شکلی بی‌سابقه ای باعث افزایش افسردگی و اضطراب در بین خوزستان ها شده است.

به گزارش مهر، علیرضا سرکاکی اظهار کرد: در تحقیقات محققان دانشگاه علوم پزشکی اهواز، تأثیر منفی و مخرب ریزگردها بر قلب و عروق انسان کاملاً مشخص شده است.

وی عنوان کرد: تیم تحقیقاتی ما، تأثیر ریزگردها را بر یادگیری، حافظه، افسردگی و اضطراب و فعالیت‌های حرکتی مطالعه کردیم.

به گفته عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی اهواز، ریزگردها به راحتی سد خونی و مغزی را تخریب و از این طریق وارد مغز می‌شوند و در آنجا التهاب و استرس اکسیداتیو ایجاد و یادگیری و شناخت را به طور کامل مختل می‌کنند.

سرکاکی در پایان یادآور شد: طبق تحقیقات من و همکارانم، ریزگردها آثار مخرب و نگران‌کننده‌ای دارد و به شکلی بی‌سابقه باعث افسردگی و اضطراب در خوزستان شده است.

۱۳۹۶ اسفند ۲, چهارشنبه

خطر نابودی زبان های شفاهی


به مناسبت روز 21 فوریه – روز حمایت از زبان مادری 
حدود نیمی از زبان­های دنیا در حال از میان رفتن هستند. فراموش شدن هر زبان به از دست رفتن مجموعه­ای از فرهنگ، تاریخ و آداب جمعی از ساکنان زمین می­انجامد. یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز حمایت از زبان مادری نامگذاری کرده است.
زبان مادری را گاهی نخستین زبانی به شمار می ­آورند که کودکان می­ آموزند. این تعریف مورد مناقشه است؛ کودکان مهاجر و کودکان قوم­هایی که در اقلیت به دنیا می آیند، الزاما زبان مادرانشان را یاد نمی­گیرند، یا به اندازه زبان کشور میزبان و قوم حاکم، بر آن تسلط ندارند. به همین دلیل بسیاری منظور از زبان مادری را زبان بومی یا زبان والدین می‌دانند، و حمایت از آن و فراهم کردن امکانات آموختن­ اش را، به ویژه برای مهاجران و اقلیت­های قومی، گامی مهم در حفاظت از تنوع زبان­ها به شمار می­رود.
  زبان مادری زبانیست که از مادر، پدر و نزدیکانمان آموخته ایم.( زبان آبا و اجدای ) بنا به نطر پژوهشگران کودک در رحم مادرش با زبان مادریش آشنا میشود و هنگام بدنیا آمدن که گریستن آغاز میکند اگر به زبان مادریش با وی سخن گفته شود، گریه اش را قطع کرده گوش میدهد.
حدود نیمی از زبان­های دنیا در حال از میان رفتن هستند. فراموش شدن هر زبان به از دست رفتن مجموعه­ای از فرهنگ، تاریخ و آداب جمعی از ساکنان زمین می­انجامد. یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز حمایت از زبان مادری نامگذاری کرده است.
کودک با گذشت زمان و شنیدن مکرر، زبان مادریش را آموخته آغاز به ادای آن میکند. کم کم با ساختن جملات کوتاه آغاز به سخن گفتن به زبان مادریش میکند. در طول زمان کوتاهی می آموزد تا به زبان مادریش احساسات و خواسته هایش را به اطرافیان خود تفهیم نماید. با زبان مادریش با دیگران رابطه برقرار کند. با همین زبان بازی میکند، می خندد، می گرید و وارد مشاجره و بگو مگو می شود. تنها و تنها با زبان مادریش است که قادر می شود دنیای پیرامون خود را بشناسد و بیان نماید. با سخن گفتن به زبان مادری از فردیت و تنهایی خویش خارج گشته از تعلق خود به گروه ویژه ای آگاه میشود. او با مهر و محبت، اعتماد و امنیتی که این تعلق به وی ارزانی داشته است زندگی میکند.
اگر بخواهم یک توضیح علمی بدهم، خواهم گفت که سخن گفتن خود تفکری آهنگین (مصوّت) است. ما هنگام تفکر  خاموشانه با خود سخن می گوئیم. و آنگاه که لب به سخن می گشائیم، در حقیقت با صدا می اندیشیم.
 هنگامیکه ما به زبان مادری سخن می گوئیم، بین ذهن و دهان (زبان) رابطه ای مستقیم برقرار می شود. در اینجا می خواهم مسئله را قدری بیشتر باز کرده بگویم، زمانیکه ما بزبان مادریمان سخن می گوئیم در حقیقت بین قلب و ذهن و دهانمان(زبانمان) رابطه ای تنگاتنگ برقرار میشود. زیرا این سخنان لحظات زندگی و تجارب گذشته مان را تداعی کرده در ذهن و روانمان زنده میکند، با هر واژه ای احساسهای عمیقی را زندگی میکنیم، خرسند میشویم، ناخشنود می گردیم، حسرت می خوریم و انتظار میکشیم. با زنده شدن جملاتی که در ذهنمان شکل گرفته اند، مکنونات دلمان جان گرفته، از طریق دهان و زبان تمامی احساسات و اندیشه های خودرا بیان و بدیگران تفهیم میکنیم. درست بهمین جهت هنگامیکه ما بزبان مادریمان سخن می گوئیم، مکانیزم سه گانه ای بین دهان و قلب و ذهنمان نظم و شکل میگیرد که با طبیعت انسانی سازگاری کامل و تمام دارد. لذا زبان مادری همچون کلیدیست که دنیای درونی مانرا گشوده به نمایش میگذارد. حجب و حیا، عیب و هنر و تمامی مکنونات درونی مان تنها و تنها زمانی آشکار می گردد که ما به زبان مادریمان سخن می گوئیم.
 کودک در پنجسال اول زندگیش 80درصد کل معلوماتی را که در تمام طول زندگیش باید بیآموزد، در خانواده اش کسب میکند و در 7-6 سالگی نیز سن مدرسه رفتنش فرا می رسد. در این مرحله دو وضعیت مختلف پیش می آید:
     کودک در مدرسه بزبان مادریش تحصیل خواهد کرد.
    کودک به زبانی کاملاً بیگانه با زبان مادریش تحصیل خواهد کرد.
  مدرسه در شکل گیری شخصیت کودک نقش بسیار بزرگی دارد، زیرا مدرسه همانند پلی است بین خانواده و جامعه بزرگ، که آموخته های کودک در آغوش خانواده اش را کامل تر و علمی تر میکند و با پرورش جسم و روحش، وی را  جهت کار و زندگی در جامعه آماده  میکند.
  احساس هویتی را که کودک در آغوش خانواده اش کرده بود  و نیز پیوند اورا به خانواده و خلقس تقویت مینماید و در عین حال وی را از مسئولیتهائی که در قبال جامعه اش دارد آگاه میسازد.
 در اینجا نخست تأثیرات روحی و شخصیتی شرائطی را بررسی میکنیم که کودک به زبان مادری خود تحصیل  می کند:
 گرچه متأسفانه این شرایط برای ما آشنا نیست، اما آن چیزیست که ما پیوسته در آرزو و حسرت آن بسر برده ایم. نخستن باری که کودک پا به مدرسه میگذارد، از آنجائیکه نخستین جدائیش از میان خانواده و نزدیکانش نیز میباشد، احساسات غریب و شگفت انگیزی احاطه اش میکند. نخستین بار در یک محیط رسمی وارد می شود که در آنجا کسی را نمی شناسد. کودک با چنین احساساتی وارد کلاس میشود، سپس معلم نیز وارد شده به سخن گفتن آغاز میکند. معلم جایگاه بسیار ارجمندی دارد. کودک هم از وی می ترسد و هم احترامش می گذارد.
   هرچند کودک در گیرودار اینهمه احساس تنهائی و بیگانگی، خانواده و نزدیکانش را در کنار خود ندارد اما او آنچنان نیروی حمایتگری با خود دارد که وی را در ایجاد رابطه با دیگران یاری میرساند و در این محیط شگفت و بیگانه گرما و نیرو می بخشد. این نیروی حمایت گر و نجاتبخش ” زبان مادری” اوست که در اختیار دارد. بیاری زبان مادری با دیگران و حتی با انسانهای نا آشنا ایجاد رابطه می کند.
 معلم را نمی شناسد اما زبانی را که او صحبت میکند بخوبی می فهمد و در سایه این زبانست که او احساس میکند معلم نیز یکی از افراد ملتش میباشد. دروسی را که معلم می آموزد، چون به زبان مادریش میباشد می تواند بخوبی بفهمد.
 ازآنجائیکه زبان گوینده بهمان زبانیست که وی بخوبی درک و احساس می کند، به سرعت قادر می شود به سئوالهای معلم جواب دهد، و این بنوبة خود به کودک حضور ذهن و آرامش روحی می بخشد و راه خلاقیت را  برویش می گشاید.
 کودک صاحب آنچنان توان و امکانیست که گفته های معلم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده سئوالات جدیدی را طرح نماید و بهمین جهت نیز نیروی تحقیق و بررسی، پرس و جو و خلاقیتش به مرحله رشد و شکوفائی می رسد.
 بعلت اینکه تدریس به زبان مادریش جریان پیدا می کند، در وجود کودک نیر اعتماد بخود، به خانواده و جامعه ای که به آن تعلق دارد هرجه بیشتر و مستحکمتر گشته، هویتش بطور کامل شکل می گیرد.
 اکنون ببینیم اگر تحصیل به زبان مادری نباشد چه پیش خواهد آمد؟
 اولاً چرا نباید تحصیل بزبان مادری باشد؟
 در هر جامعه ایکه انسانها از تعلیم و تربیت به زبان مادری خود محرومند، معنی اش نوعی ظلم و ستم اجتماعی در آنجا میباشد. بی عدالتی وجود دارد زیرا در آنجا زبانی بر دیگر زبانها و یک گروه انسانی بر دیگر گروههای انسانی در موضعی برتر و حاکم قرار دارد.
 برای نابودی انسانها سه راه عمده وجود دارد:
1-  نابود کردن فیزیکی نسل دیگران توسط یک بمب اتمی

 2-عنوان کردن فرضیه خون پاک و ژن خالص!

 3-از طریق نابود کردن ژن های مدنی و فرهنگی.

 ژن های فرهنگی چیست؟
 ژن مدنی، فرهنگ و مجموعه تمدّنی است که از نسلهای گذشته به عنوان میراثی گرانبها بما رسیده، و این آن چیزیست که می تواند آماج حملات  قرار داده شود .
 کودک نخستین روز پا به مدرسه می گذارد. معلم وارد شده سر سخن را باز میکند. کودک چیزی از گفتار معلم نمی فهمد زیرا زبان اورا نمی داند. کودک گرفتار شرائط و فضای تلخ و ناگواری می باشد!. زبانی که از مادر و پدرش آموخته و بدان افتخار می کرد، در اینجا بکار نمی آید و ارزشی ندارد. به او گفته بودند برای آدم درست و حسابی شدن به مدرسه برو! اما برای آدم شدن زبان او بدرد نمی خورد و بزبان بیگانه ای باید سخن گفت.
 بدین ترتیب کلیة کسانیکه بزبان مادریش با او صحبت می کنند، در ذهن او از اعتبار و اعتماد می افتند. اینگونه تفکّرات تلخ هر روز و هر ساعت بر روح و روانش ضربه وارد میکند و بدین وسیله نیز هر روز و هر ساعت اعتمادی که  به خانواده، زبان و فرهنگش داشت در وجودش می میمرد. کودک هر روز تحقیر می شود و پس از زمانی نه چندان دراز هویتی که از خانواده گرفته بود نابود می شود و بتدریج اعتماد و پیوندی نیز که به جامعه و ملتش داشت گسسته از بین می رود.
 کودک چون زبان معلمش را نمی داند، بخش عمده آموزشهای اورا نیز نمی تواند بفهمد. گفته های معلم را نه میتواند بررسی کند، نه میتواند سئوالی طرح کند و نه میتواند درک کند. اگر هم چیزی بفهمد نمیتواند به زبان بیآورد و برای دیگران توضیخ دهد. زیرا زبان فهم و بیانش جدا شده است. در زبان مادریش می فهمد اما نمی تواند فهمیده هایش را بیان کند. یعنی رابطة بین ذهن، قلب و دهان (زبان) تماماً قطع میگردد. و این زیان جبران ناپذیری برای رشد انسان بوده، تأثیر منفی بسیار بزرگی بر روح و روان و شخصیت آدمی میگذارد.
 با جمعبندی همة این واقعیت ها می توانیم آنچه راکه بعلّت محرومیت از تحصیل بزبان مادریش بر سر کودک می آید، چنین خلاصه کنیم:
 بسیاری از کودکان بعلت محرومیت از تحصیل بزبان مادری، اعتماد بنفس خودرا از دست داده از همان ابتداء از رفتن به مدرسه امتناع می ورزند. بهمین جهت نیز درصد بیسوادی در اینگونه جوامع بسیار بالاتر از جوامعی است که در آن کودکان بزبان مادری خود تحصیل می کنند.
 از آنجائیکه کودکان زبان معلم را نمی دانند، قادرند فقط بخش اندکی از دروس را بفهمند. و این باعث میشود که اینگونه کودکان بتدریج اعتماد بنفس خودرا از دست بدهند.
  از آنجائیکه اینگونه کودکان اعتماد خودشان را به خود، خانواده و جامعه و ملتی که بدان منسوبند از دست می دهند، ناگزیر در پی کسب هویّت دیگری خواهند بود.
 از آنجائیکه زبان فهم کودکان با زبان بیان آنان بیگانه است، قادر نخواهند بود شنیده ها و آموخته های خودرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، زیر سئوال ببرند، تحقیق و بررسی کنند. در نتیجه صرفاً به یک مقلّد و تکرار کنندة طوطی وار محفوظات تبدیل خواهند شد.
 اگر خلاصه و روشن بگوئیم: فرزندان چنین خلقی نسبت به فرهنگ، اندیشمندان، زبان، تاریخ و تمامی گذشتة خود بیگانه می گردد
 همانند نسلی که از زبان مادریش محروم گشته است، خود این زبان نیز قربانی بزرگی بود. زیرا این زبان نتوانست رشد و انکشاف پیدا کند و به زبان علمی تبدیل گردد

 در ایران  قوم­ها و ملتهای گوناگونی زندگی می­کنند که هر یک زبان و فرهنگ خاص خود را دارند. حق آموزش زبان مادری برای آتئنیک های مختلف این کشور ظاهرا به رسمیت شناخته شده، اما این کار از حمایت کافی و موثر دولت برخوردار نیست.
 در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ضمن تاکید بر این که زبان و خط رسمی کشور فارسی است و کتابهای درسی باید به این زبان باشد، آمده است «ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏ های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» گرچه در بسیاری از استان­ها رادیو و تلویزیون برنامه ­هایی نیز به زبان محلی پخش می­کند، به آموزش این زبان­ها در مدرسه توجه جدی نمی­ شود. قانون، استفاده از زبان مادری را «آزاد» می­داند، اما نهادهای آموزشی را موظف نمی­کند که امکانات فراگیری این زبان­ها را فراهم آورند. ظاهرا سیاست­های موجود در بهترین حالت به ترویج زبان شفاهی قوم­های مختلف کمک می­کند. محرومیت از تحصیل به زبان مادری بسیاری از کودکان ایران را به ویژه در دوران دبستان با مشکلات فراوانی روبرو می­سازد. افزون بر این همانطور که کارشناسان یونسکو نیز می­گویند که زبان­های شفاهی بیش از زبان­های مکتوب با خطر نابودی روبرو هستند.

درگیری ماموران با دراویش؛ بازداشت دهها زن



سخنگوی نیروی انتظامی اعلام کرد دستکم ۳۰۰ تن از دراویش معترض بازداشت و ۵ تن نیز در این درگیری ها کشته شدند، ناجا کشته شدن سه مامور انتظامی و دو بسیجی را تایید کرده است.

گزارشات دریافتی حاکی از انتقال حدود ۷۰ تن از زنان بازداشت شده دراویش به زندان قرچک ورامین است. بسیاری از مردان بازداشت شده نیز به زندان اوین منتقل شده اند، هر چند از سرنوشت تعداد زیادی از بازداشت شدگان اطلاعی در دست نیست.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز گذشته، پس از بازداشت یکی از دروایش گنابادی به نام “نعمت الله ریاحی” جمعی از دراویش گنابادی از دیروز دست به تجمع اعتراضی زدند. دراویش معترض خواستار آزادی بی قید و شرط آقای ریاحی شدند.
این تجمع با دخالت نیروهای ضد شورش و لباس شخصی از بعد از ظهر روز گذشته به خشونت کشیده شد و تا صبح امروز نیز این درگیری ها ادامه داشت.

نیروهای سرکوبگر رژیم نیمه شب گذشته در چندین حمله وحشیانه به تجمع دراویش معترض در تهران شمار زیادی از آنان را مجروح و بازداشت کردند. تعداد زیادی از مردم نیز که به دراویش پیوسته بودند، دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل شدند.
سایت مجذوبان نور که اخبار مربوط به دراویش گنابادی را بازتاب می دهد گزارش کرده “عده ای از دراویش زخمی که بعضا در اتاق عمل بودند توسط نیرو های امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده اند”.
به گزارش هرانا، این سایت پیامی را در توییتر بازنشر کرده که نقش دراویش را در اقدامات خشونت آمیز تکذیب می کند. فعالان حقوق دراویش که بعضا در میان جمع معترضان حاضر هستند با پست کردن مطالبی در شبکه های اجتماعی تاکید کردند “تجمعات دراویش مسالمت آمیز است و هیچگاه آغازگر این درگیری ها نبودند”. 
گزارش رادیو آلمان: سخنگوی نیروی انتظامی از کشته شدن دو بسیجی در جریان ناآرامی‌های دوشنبه شب خیابان پاسداران تهران میان دراویش گنابادی و نیروهای انتظامی خبر داد. منابع دیگر از قول او خبر کشته شدن سه مامور نیروی انتظامی را اعلام کرده‌اند.
به گزارش منابع خبری مختلف، در درگیری ‌دوشنبه شب (۳۰ بهمن/ ۱۹ فوریه) میان نیروهای انتظامی و دراویش گنابادی در خیابان پاسداران تهران، سه مامور نیروی انتظامی و دو بسیجی کشته شده‌اند.
خبرگزاری ایلنا صبح روز سه‌شنبه از قول سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی خبر کشته شدن دو بسیجی را اعلام کرده است.
این در حالی است که خبرگزاری ایرنا دوشنبه شب از تایید کشته شدن سه تن از نیروهای ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) از قول همان منبع خبر داده بود.
خبرگزاری تسنیم نیز در گزارش صبح سه‌شنبه خود خبر از کشته شدن سه مامور پلیس و دو بسیجی داده است.
بر اساس گزارش ایلنا همچنین ۳۰۰ نفر از دراویش گنابادی نیز در جریان این درگیری‌ها دستگیر شده‌اند.
منتظرالمهدی به ایلنا گفته: «بین آنان [دستگیرشدگان] رانندگان خودروهای مرگ (اتوبوس و سمند) و نیز ضاربان و عناصر اصلی بودند.»
این در حالی است که دوشنبه شب تنها از یک "خودروی مرگ" خبر آمده بود و فیلم‌های منتشرشده از محل حادثه نیز یک اتوبوس را نشان می‌داد که به میان نیروهای انتظامی می‌راند.
به گفته سخنگوی نیروی انتظامی یکی از بسیجیان کشته‌شده توسط خودروی سمند زیر گرفته شده و بسیجی دیگر با ضربات سلاح سرد کشته شده است.
بر اساس گفته‌های منتظرالمهدی، تا ساعت چهار و نیم صبح سه‌شنبه نیروهای انتظامی در محل بوده‌اند و در این ساعت به گفته او "محل آشوب و خیابان‌های اطراف پاکسازی شد".
دوشنبه شب در جریان تجمع دراویش گنابادی مقابل کلانتری ۱۰۲ خیابان پاسداران که یکی از رهبران دراویش در آنجا بازداشت بوده، میان نیروهای انتظامی و تجمع‌کنندگان درگیری رخ داد.
کسری نوری، یکی از دراویش که در محل حضور داشت، شب گذشته به دویچه‌وله گفت: «الساعه من در گلستان هفتم هستم. دقایقی پیش به ما حمله کردند. بسیاری از ... را گرفتند. ما دفاع کردیم. فعلا این‌ها باز ما را محاصره کرده‌اند. در هرصورت ممکن است که به ما دوباره حمله کنند.»
اکانت توییتر "مجذوبان نور" که خبرهای مربوط به دراویش گنابادی را پوشش می‌دهد نیز دوشنبه شب خبر داده بود که عده‌ای از معترضان مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند.
منتظرالمهدی سخنگوی نیروی انتظامی در کانال تلگرامش نوشته است: «برخی دراویش در حال تهیه کوکتل مولوتوف بودند و برخی با شمشیر رجزخوانی می‌کردند».

دراویش گنابادی سال‌هاست که در ایران هدف سرکوب و ارعاب حکومت قرار دارند. بسیاری از آنان در سال‌های گذشته به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی"، "تبلیغ علیه نظام"، "تشویش اذهان عمومی"و "اختلال در نظم عمومی" بازداشت و زندانی شده‌اند. آن‌ها بارها از محاکم بین‌المللی تقاضا کرده‌اند که پیگیر حقوقشان باشند.

۱۳۹۶ اسفند ۱, سه‌شنبه

ثبت سالانه ۲۳۵۰مورد سرطان در همدان


ابتلای سالانه دو هزار و ۳۵۰ نفر به بیماری سرطان در استان همدان و سهم ۲۳۳ نفری سرطان معده از این آمار، نگرانی‌های مردم را دوچندان کرده است .

بنابرگزارش مهر به نقل از کارشناس سرطان معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی همدان، شمار مبتلایان به سرطان در این استان شتاب گرفته است و روزبه‌روز افزایش می‌یابد.

«شراره نیک سیر» گفته است از این تعداد، میزان بروز سالانه سرطان در مردان ۱۳۸ در ۱۰۰ هزار نفر و در زنان ۱۰۰ در ۱۰۰ هزار نفر است:«از جمعیت دو هزار و ۳۵۰ نفری مبتلابه سرطان در استان همدان، یک هزار و ۳۸۰ نفر مرد و مابقی زن هستند.»

او سرطان‌های پستان، پوست، معده، خون و روده بزرگ را شایع‌ترین سرطان‌ها در بین زنان استان برشمرد و گفت: «سرطان‌های پوست، معده، مثانه، ریه و پروستات، شایع‌تر سرطان ها در مردان استان به شمار می‌آیند.»

وی با بیان این که سرطان سینه شایع‌ترین سرطان در بین زنان همدان است، گفت: «طی یک سال اخیر ۱۸۷ مورد جدید ابتلا به این بیماری در همدان گزارش‌شده است.»

به گفته شراره نیک سیر، شایع‌ترین سرطان در مردان استان همدان نیز سرطان معده است: «طی یک سال اخیر ۲۳۳ مورد جدید ابتلا به این سرطان در استان همدان گزارش‌شده است.»

وی بیش ترین مبتلایان به سرطان سینه را گروه سنی ۴۰ تا ۵۰ سال عنوان کرد و گفت: «متأسفانه میزان بروز این بیماری در زنان رو به افزایش است. اگرچه تنها مختص زنان نیست اما در زنان شایع‌ترین بیماری و ۱۰۰ برابر مردان است.»

این کارشناس با اشاره به این که بالا رفتن سن، عادت ماهانه زودهنگام، یعنی قبل از ۱۲ سالگی و نیز یائسگی زودرس، یعنی قبل از ۵۵ سالگی در زنان از عوامل غیرقابل تغییر بیماری سرطان سینه است، تأکید کرد: «در زنانی که بعد از ۳۰ سالگی اولین فرزند خود را می‌آورند، امکان بروز سرطان سینه وجود دارد. هرچند اگر دوران شیردهی به‌صورت مداوم، یعنی یک و نیم تا دو سال باشد، احتمال کاهش ابتلا به سرطان سینه وجود دارد.»

پنج سال حبس برای نوجوان ۱۵ ساله معترض در همدان


استان‌وایر- نایب‌رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس خبر از محکومیت یک نوجوان ۱۵ ساله در همدان به علت پایین‌کشیدن پرچم جمهوری اسلامی در جریان اعتراض‌های دی‌ماه خبر داده است.

محمد کاظمی به سایت «اعتماد‌آنلاین» گفته در جریان بازدید از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری دی ماه در همدان با این نوجوان ۱۵ ساله‌ نیز دیدار و گفتگو کرده است.

آقای کاظمی اعلام کرده حکم این نوجوان در دادگان بدوی تعیین شده و «با اعتراض او پرونده به مرجع تجدیدنظر ارسال ‌شده‌ است.»

این نماینده مجلس در بخشی دیگر از سخنان خود شمار بازداشتی‌های اعتراضات در استان همدان را «قریب به ۴۰ نفر» اعلام کرده است.

این نماینده مجلس اضافه کرده اکثر بازداشت‌شدگان ساکن «همدان، نهاوند، اسدآباد و تویسرکان» هستند.

در جریان اعتراض‌های سراسری دی ماه در ایران٬ آن‌طور که مقام‌های جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند نقش دانش‌‌آموزان قابل توجه بوده است.

محمدحسین ذوالفقاری٬ معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور هم پیش‌تر گفته بود «بیش از ۹۰ درصد» از افرادی که در جریان اعتراض‌ها بازداشت شده‌اند «جوان و نوجوان هستند.»

در جریان اعتراض‌های سراسری دی ماه در شهر‌های مختلف ایران دست‌کم۲۵ نفر گذشته و به روایتی پنج هزار نفر بازداشت شدند.

دریچه ای رو به اگاهی ( برای رسیدن به عدالت اجتماعی چه باید کرد ؟ )

مفهوم عدالت اجتماعی چیست ؟ و چگونه تحقق می یابد ؟
چه موانعی برای اجرای آن وجود دارد ؟
دولت و تشکل های مردمی چگونه می‌‌توانند در روند عدالت گستری در جامعه نقش آفرین باشند؟
وظایف قوای اجرایی و قانون‌گذار برای تحقق عدالت اجتماعی چگونه است ؟ در این میان مردم چه جایگاهی دارند؟ ‌چگونه حقوق شهروندی، تکالیف جامعه، ‌امنیت با هم جمع می‌شوند؟

تهیه و تولید برنامه  :  کمیته آموزش و پژوهش -  کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

میهمانان برنامه :
بانو مریم پور حسینی - پژوهشگر و فعال حقوق بشر
جناب محمد گلستانجو - فعال حقوق بشر

با اجرای  : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=KTXxGKaWEnc

۱۳۹۶ بهمن ۲۶, پنجشنبه

مرگ زیر شکنجه در زندان اوین


هر دانشمندی در ایران هر روز می تواند با این اتهامات، زندان ، شکنجه،
اعتراف و اعدام شود.
به گفته های جعفری دولت آبادی دادستان! توجه نمایید :
«افسر اطلاعاتی آمریکا در سفر به ایران در منزل کاووس سیدامامی استقرار می‌یافت»
«متهمان پرونده با هدایت افسران اطلاعاتی سیا و موساد ماموریت‌های سه گانه‌ای را شامل موضوعات زیست‌محیطی، نفوذ در جامعه علمی ایران و جمع‌آوری اطلاعات از اماکن حساس و حیاتی کشور از جمله پایگاه‌های موشکی کشور، دنبال می‌کرده‌اند»
" این تشکیلات «حدود یک دهه قبل در ایران با طراحی آمریکایی‌ها برای تحقق اهداف مدنظر سرویس‌های اطلاعاتی سازمان سیا و موساد و جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی شده در حوزه‌های دفاعی و موشکی کشور ایجاد شده است»."
" جعفری از نصب دوربین «در برخی مناطق استراتژیک» به عنوان یکی از اتهامات بازداشت‌شدگان یاد کرده که به ادعای او، «در ظاهر برای رصد امور زیست‌محیطی» بود ولی «در واقع پوششی برای رصد فعالیت‌های موشکی کشور بوده و تصاویر و اطلاعات ثبت شده را برای بیگانگان ارسال می‌کرده‌اند»."
وقتی دولت جمهوری  اسلامی به اتهام عکس گرفتن از زندان اوین، عکاس زهرا کاظمی را زیر شکنجه می کشد ، اتهام های فوق در دولت جمهوری  اسلامی یعنی هزار بار اعدام .
آقای سیدامامی مانند خانم زهرا کاظمی عکاس و خبرنگاری که در زندان اوین زیر شکنجه توسط قاضی مرتضوی به قتل رسید تابعیت ایرانی‌-کانادایی داشته است.
پیکر وی روز سه‌شنبه ، مانند پیکر زهرا کاظمی در روستای امامه به خاک سپرده شد، تا جنایتی دیگر از دولت جمهوری اسلامی در دل خاک برای همیشه مدفون گردد.
هر دانشمندی در ایران هر روز می تواند با این اتهام و نظایرش ، زندان ، شکنجه، اعتراف و اعدام شود.
آیا دولت کانادا به وظایفش در مورد این شهروند کانادایی عمل خواهد کرد ؟

  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...