۱۳۹۹ فروردین ۴, دوشنبه

پلاس کهنه ی اندیشه را دور باید انداخت


پلاس کهنه ی اندیشه را دور باید انداخت
زمان بر مغز و پوست کهنگی میتازد امروز

چه کم داریم من و تو
از درخت و سنگ بی مغز و زمین ای دوست

بنگر بنگر زمین هم پوست میاندازد امروز
پلاس کهنه ی اندیشه را دور باید انداخت

زمستان هر چه بود تاریک و طولانی
دل ما هر چه شد سرد و زمستانی
زمین اما به دور از کینه ی بهمن
نشسته با گل و خورشید به مهمانی


به شاد باش شمیم بارش نم نم
به فال نیک دیدار گل مریم
بیا تا یک نفس شکرانه ی امروز
به داغ دل فراموشی دهیم با هم

بزن ای طبل باران
برقص ای بید مجنون
رسیده پچ پچ گل
به گوش خاک محزون
بیائید سفره ی عید
بچینیم قاصدکها
هزاران سین تازه
به جای سوگ و سرما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...