۱۳۹۵ بهمن ۷, پنجشنبه

حقوق زن در ازدواج




حقوق زن در زندگی زناشویی با حقوق شوهر در زندگی زناشویی برابر نیست. شوهر به موجب قانون رییس خانواده است. شوهر می تواند تا چهار زن را به عقد زناشویی خود درآورد. زن حتی وقتی بیرون خانه کار می کند و صاحب درآمد است با شوهر از نظر مالی شریک نسیت و بر خلاف جوامع غربی در صورت طلاق اموال نصف نمی شود. زن مجبور به تمکین است. زن در جایگاه مادر از نظر قوانین ایران فاقد تاثیرگذاری بر تصمیم گیری های حساس نسبت به فرزندان است. این اختیارات منحصر و متعلق است به پدر و جد پدری که به آنها "ولی قهری" می گویند. ارث زن پس از فوت شوهر بسیار اندک است. حق حضانت بر فرزندان برای مادر بسیار محدود است و چنانچه می بینیم زن فاقد حق ولایت بر فرزندان است. زن می تواند در صورتی که شوهر نفقه (خرجی) ندهد، او را به زندان بیندازد، ولی این قانون در شرایط امروزی که جامعه ایران از سنت های کهن فاصله گرفته است، نه تنها شالوده خانواده را محکم نمی کند، بلکه آن را ویران می سازد. در مجموع قوانین ایران در فصل نکاح نسبت به زنان به شدت ظالمانه است. بهخصوص که صیغه را برای مردان متاهل تجویز می کند.

علاوه بر مسایلی که در بالا طرح شد، مسیله اشتغال زنان و شرایط ازدواجشان نیز به طور مختصر مورد بررسی قرار می گیرد.

طبق ماده ۱۶ اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر «الف/ هر زن و یا مرد بالغی حق دارد بدون هیچگونه محدودیت از نظر‌نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با همدیگر زناشوئی کنند و تشکیل خانواده دهند. در تمام مدت زناشوئی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می‌باشند.
ب/ ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن و مرد واقع شود.» در خصوص حق بر خانواده، میثاق بین المللی حقوق مدنی سیاسی نیز در ماده ۲۳ مقرر می‌دارد «... ۲-حق نکاح و تشکیل خانواده برای زنان و مردان از زمانی که به سن ازدواج می‌رسند به رسمیت شناخته می‌شود. ۳ -هیچ نکاحی بدون رضایت آزادانه و کامل طرفین آن منعقد نمی‌شود. ۴ -دولتهای طرف این میثاق تدابیر مقتضی به منظور تأمین تساوی حقوق و مسئولیتهای زوجین در مورد ازدواج در مدت زوجیت و هنگام انحلال آن اتخاذ خواهند کرد...» میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ نیز در ماده ۱۰ می‌گوید «.. ازدواج‌ باید با رضایت‌ آزادانة‌ طرفین‌ که‌ قصد آن‌ را دارند واقع‌ شود.» کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان نیز طی‌ ماده ۱۶ عنوان می‌دارد «۱ـ دول عضو به منظور رفع تبعیض از زنان در کلیه امور مربوط به ازدواج و روابط خانوادگی کلیه اقدامات مقتضی به عمل خواهند آورد و به ویژه بر اساس تساوی مردان و زنان موارد ذیل را تضمین خواهند کرد: الف ـ حق یکسان برای ورود به ازدواج؛ ب ـ حق یکسان در انتخاب آزادانه همسر و صورت گرفتن ازدواج تنها با رضایت کامل و آزادانه دو طرف ازدواج؛ ج ـ حقوق و مسئولیت‌های یکسان در طی دوران زناشویی و به هنگام جدایی؛ د ـ حقوق و مسئولیت‌های یکسان به عنوان والدین، صرف نظر از وضع روابط زناشویی، در مسائلی که به فرزندان آنان مربوط می‌شود؛ در کلیه موارد منافع کودکان از اولویت برخوردار خواهد بود...» 

ماده ۱۱ سیدا، ماده ۲۳ اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر و ماده ۶ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی‌ نیز حق آزادی انتخاب شغل را برای همه به رسمیت شناخته‌اند. بنابراین نه زن و نه مرد نمی‌توانند محدودیتی برای یکدیگر در انتخاب شغل مورد نظر خویش ایجاد کنند چه قبل و چه پس از ازدواج.
طبق ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی «درروابط زوجین ریاست خانواده ازخصائص شوهراست.» بنابراین روشن است که ازه‌مان ابتدا قانون گذار تبعییض در حقوق زوجین را به رسمیت شناخته است به طوری که تمامی روابط زناشویی در مفهوم عام و خاص را تحت الشعاع قرار داده و زن را تبدیل به موجودی وابسته می‌کند. در جلسه گذشته برخی مطالب مربوط به روابط زوجین که ناقض حق بر بدن و آزادی حرکت بود مورد بررسی قرار گرفت. در جلسه حاضر دیگر تبعیضاتی که قانون میان زوجین قایل شده است را مورد بحث قرار می‌دهیم

۱.     سن ازدواج:
 «ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران مصوب سال ۱۳۱۳ حداقل سن ازدواج دختران را ۱۵ سال و پسران را ۱۸ سال تعیین کرده بود. اما در شرایط خاص با ارائه گواهی دادگاه این سن می‌توانست برای دختران به ۱۳ سالگی و پسران به ۱۵ سالگی کاهش یابد. قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ سن ازدواج را برای دختران به ۱۸ سال و برای پسران به ۲۰ سال افزایش داد و با گواهی دادگاه در صورت وجود مصلحت فقط برای دختران به ۱۵ سال کاهش می‌یافت. در اصلاحات سال ۶۱ قانون مدنی ماده ۱۰۴۱ که ممنوعیت ازدواج کودکان را اعلام می‌کرد مغایر شرع تشخیص داده‌ شد و نکاح قبل از بلوغ به شرط رعایت مصلحت توسط ولی طفل جایز شناخته شد. در قانون جدید به اجازه از دادگاه نیازی نبود. در سال ۱۳۷۹ مجلس شورای اسلامی تلاشی برای تغییر ماده ۱۰۴۱ صورت] داد [، اما در شورای نگهبان خلاف شرع تشخیص داده شد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد. بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در ۱ تیر ۱۳۸۱ این ماده به این شکل تغییر یافت: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.»»

۲.     نکاح دختر باکره:
طبق ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی «نکاح دخترباکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به‌اجازه پدر یا جد پدری او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت‌موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت‌دختر می‌تواند با معرفی کامل مردی که می‌خواهد با او ازدواج نمایدو شرایط نکاح و مهری که بین آن‌ها قرار داده شده پس از اخذ اجازه ازدادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج‌اقدام نماید.» «در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشد واستیذ ان از آن‌ها نیز عادتا غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج‌داشته باشد، وی می‌تواند اقدام به ازدواج نماید.
تبصره ـ ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق دردادگاه مدنی خاص می‌باشد.» (ماده ۱۰۴۴)
این مساله مورد اختلاف می‌باشد که آیا منظور دختری است که تا به حال ازدواج نکرده یا لزوما دختر باکره. دیوان عالی‌ کشور در رأی وحدت رویه شماره ۲۱ مورخ ۲۹/۱/۱۳۶۳ می‌گوید «... دخول مطلقا (چه مشروع و چه نامشروع) سبب سقوط ولایت پدر می‌شود.» اینکه چه نکته‌ای در باکره بودن ویا نبودن یک زن وجود دارد که در ولایت ویا عدم ولایت پدر یا جدّ پدری تاثیر گذار می‌شود، جای بسیار تامل است. نکته دیگر آنکه چه عنوان مزبور ناظر به دختر باکره چه ازدواج نکرده باشد، در هر حالت با حق زن در آزادی انتخاب همسر منافات دارد. قانون مدنی زن را در چنین شرایطی فاقد قوّه تشخیص انگاشته به طوری که حتی اقوام او مانند جدّ پدری ویا دادگاه بهتر می‌توانند درباره همسر آینده او تصمیم‌گیری نمایند.

۳.     تعدد زوجات:
قانون مدنی طی مواد ۹۰۰، ۹۰۱، ۹۴۲ و ۱۰۴۹ ازدواج مجدد را به طور تلویحی پذیرفته و قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۴۶، بر اساس مادهٔ ۱۴، ازدواج مجدد را منوط به شرایطی مجاز می‌داند. از آنجا که هیچ مقرررات خاصی‌ در قانون مدنی وجود نداشت که ازدواج مجدد را محدود نماید و به صورت عرف‌‌ در جامعه رواج داشت لذا قانون حمایت خانواده با در نظر گرفتن شرایطی اقدام به تعدیل این امر) حق مردان (نمود. مادهٔ ۱۴ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۴۶ مقرر می‌داشت: «هر‌گاه مرد بخواهد با داشتن زن، همسر دیگری را اختیار نماید، باید از دادگاه تحصیل اجازه کند. دادگاه وقتی اجازهٔ اختیار همسر تازه خواهد داد که با انجام اقدامات ضروری و در صورت امکان تحقیق از زن فعلی، توانایی مالی مرد و قدرت او را به اجرای عدالت احراز کرده باشد. هرگاه مردی بدون تحصیل اجازه از دادگاه مبادرت به ازدواج نماید به مجازات مقرر در مادهٔ ۵ قانون ازدواج مصوب ۱۳۱۰ محکوم خواهد شد.» (شش ماه تا دو سال حبس تأدیبی) ماده مزبور اشکالاتی داشته چرا که توانایی مالی و قدرت به اجرای عدالت را شرط قرار داده که مشخص نبود منظور قانون گذار از این عبارات چیست و چه معیاری برای احراز آن دارد. همچنین منظور قانون گذار از «اقدامات ضروری» روشن نبود و قضات در احراز این شروط می‌توانستند بسته به عقیده خود عمل کنند. به علاوه در صورت احراز تخلف، تنها ضمانت اجرا، حبس بود و نکاح دوم از صحت کامل برخوردار بود. اما آنچه که اهمیت داشت این بود که ازدواج مجدد را در قالب یک نظام قانونی آورده بود تا از ازدواج‌های بی‌رویه خودداری شود. قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ سعی در سخت گیری بیشترنسبت به شوهر داشته. مادهٔ ۱۶ مقرر می‌دارد: «مرد نمی‌تواند با داشتن زن همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر: ۱ـ رضایت همسر اول. ۲ـ عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زنا شویی. ۳ـ عدم تمکین زن از شوهر. ۴ـ ابتلای زن به جنون یا امراض صعب العلاج موضوع بند‌های ۵ و ۶ مادهٔ ۸. ۵ـ محکومیت زن وفق بند ۸ مادهٔ ۸. ۶ـ ابتلای زن به هر گونه اعتیاد مضر برابر بند ۹ مادهٔ ۸. ۷ـ ترک زندگی خانوادگی از طرف زن. ۸ـ عقیم بودن زن. ۹ - غائب مفقود الاثر شدن زن برابر بند ۱۴ ماده ۸.» ماده ۱۷ نیز مقرر می‌دارد: «متقاضی باید تقاضا نامه‌ای در دونسخه به دادگاه تسلیم و علل و دلائل تقاضای خود را درآن قید نماید. یک نسخه از تقاضا نامه ضمن تعیین وقت رسیدگی به همسر او ابلاغ خواهدشد. دادگاه با انجام اقدامات ضروری و درصورت امکان تحقیق از زن فعلی و احراز توانائی مالی مرد و اجرای عدالت درمورد بند یک ماده ۱۶ اجازه اختیار همسر جدید خواهد داد. به هرحال در تمام موارد مذکور این حق برای همسر اول باقی است که اگر بخواهد تقاضای گواهی عدم امکان سازش از دادگاه بنماید. هرگاه مردی با داشتن همسر بدون تحصیل اجازه از دادگاه مبادرت به ازدواج نماید به حبس جنحه‌ای از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد همین مجازات مقرر است برای عاقد و سردفتر ازدواج و زن جدید که عالم به ازدواج سابق مرد باشند. درصورت گذشت همسر اولی تعقیب کیفری یا اجرای مجازات فقط درباره مرد و زن جدید موقوف خواهدشد.» همانطور که می‌بینیم قانون مزبور امتیازات بیشتری به زنان داده اگر چه در صورت تخلف ازدواج مجدد همچنان صحیح بوده و تنها جنبه کیفری به عمل مرد داده و دست زن را برای طلاق باز می‌گذارد. متاسفانه پس از انقلاب شورای نگهبان مجازات مندرج در ماده ۱۷ را خلاف شرع تشخیص داد که اولین قدم در افزایش اختیار مردان برای ازدواج مجدد بود. (نظریه شماره ۱۴۸۸-۹/۵/۱۳۶۳ فقهای شورای نگهبان)

همانطور که می‌دانیم دولت احمدی‌نژاد سعی در احیا ازدواج مجدد به صورت سابق داشته به طوری که طی ماده ۲۳ لایحه حمایت خانواده مقرر می‌داشت: «اختیار همسر دائم بعدی، منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجراء عدالت بین همسران می‌باشد.» این ماده که از جنجالیترین بخش‌های لایحه مزبور بود و انتقاد بسیاری را برانگیخت در ‌‌نهایت باعث گردید توسط مجلس حذف گردد. اما آنچه که اهمیت دارد این است که در هیچ برهه زمانی عملی که متضمن حقوق انسانی برابر میان زن و مرد باشد، توسط نهاد قانون گذاری صورت نگرفته است و در ‌‌نهایت چندهمسری برای مردان مجاز شمرده شده و ‌‌نهایت آنکه قانون گذار تنها شرایطی را برای محدود کردن آن در نظر گرفته که این همچنان با اصل تساوی حقوق زن و مرد در تعارض است.

۴.     استقلال یا وابستگی مالی:
طبق ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی «زن مستقلا می‌تواند دردارائی خودهرتصرفی راکه می‌خواهد بکند.» شاید در اولین نگاه ظاهر این ماده خوشایند باشد اما در ‌‌نهایت بیانگر نگرش تبعیض آمیز قانون گذار می‌باشد. از آنجا که از دید قانون مدنی، زن در موضعی پایین‌تر از مرد قرار دارد، لذا ماده ۱۱۱۸ به عنوان یک امتیاز برای زن تلقی‌ می‌‌گردد در حالی که اگر قصد بیان کردن حقوق برابر بود، می‌بایست قانون چه در مورد زن و چه در مورد مرد این ماده را وضع می‌نمود در حالی که گویی حق مرد نسبت به اموالش به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده و حال طبق ماده مذکور باید تکلیف زنان روشن شود. بنابراین در خیلی از مواقع، لحن قانون گذار بسیار اهمیت دارد.
نکته دیگر آن است که طبق نظام حقوقی ایران، زن و شوهر در اموال یکدیگر شریک نمی‌باشند. تا آنجا که زوجین هر دو در بیرون از منزل مشغول به کار باشند، مشکلی پبش نخواهد آمد اما در جامعه‌ای سنتی با نظام حقوقی که به نقش مادرانه زن در خانه تاکید می‌کند، مشکلات بسیاری برای زنان به وجود خواهد آمد. تنها مسیولیتی که مرد در قبال زن دارد، پرداخت نفقه می‌باشد (آن هم در صورت تمکین کامل). در چنین شرایطی زن به طور کامل به مرد وابسته شده و جهت برآورده شدن تنها نیازهای اولیه مالی مجبور است به تمام خواسته‌های شوهر پاسخ مثبت دهد.

۵.     اشتغال زنان:
طبق ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی «شوهرمی تواندزن خودراازحرفه یاصنعتی که منافی مصالح خانوادگی یاحیثیات خودیازن باشدمنع کند.» ماده ۱۵ قانون حمایت خانواده سال ۱۳۴۶ مقرر می‌داشت: «شوهر می‌تواند با تائید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی‌ که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.» در این قانون شرطی که اضافه گردیده بود، لزوم تائید دادگاه بود اما در قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ سعی‌ شد که در جهت برابری زن و مرد تا حدودی گام برداشته شود به طوری که طبق ماده ۱۸ آن «شوهر می‌تواند با تایید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت خود یا زن باشد منع کند. زن نیز می‌تواند از دادگاه چنین تقاضایی را بنماید. دادگاه در صورتی که اختلالی در امر معیشت خانواده ایجاد نشود مرد را از اشتغال به شغل مذکور منع می‌کند.» نکته‌ای که در اینجا قابل توجه است این است که پس از انقلاب در عمل این مردان هستند که می‌توانند به طور یک طرفه عمل نمایند چرا که امتیازی که قانون حمایت خانواده به زنان داده بود خلاف شرع تشخیص داده می‌شود و با توجه به ریاست مرد در خانواده (ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی) مردان می‌توانند از این امتیاز به طور یک طرفه استفاده نمایند.
در اینجا خالی‌ از فایده نیست اگر به دیدگاه قانونگذار در زمینه اشتغال زنان نگاهی‌ بیندازیم. اصل ۲۸ قانون اساسی‌ می‌گوید «هر کس حق دارد شغلی‌ را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی‌ و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.» طبق اصل ۴۳ قانون اساسی‌ نیز «... اقتصاد جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ بر اساس‏ ضوابط زیر استوار می‌‏ شود... ۲. تامین‏ شرایط و امکانات‏ کار برای‏ همه‏ به‏ منظور رسیدن‏ به‏ اشتغال‏ کامل‏ و قرار دادن‏ وسایل‏ کار در اختیار همه‏ کسانی‏ که‏ قادر به‏ کارند ولی‏ وسایل‏ کار ندارند... ۴. رعایت‏ آزادی‏ انتخاب‏ شغل‏، و عدم‏ اجبار افراد به‏ کاری‏ معین‏ و جلوگیری‏ از بهره‏ کشی‏ از کار دیگری‏...» اصل ۲۱ قانون اساسی‌ نیز مقرر می‌دارد «دولت‏ موظف‏ است‏ حقوق‏ زن‏ را در تمام‏ جهات‏ با رعایت‏ موازین‏ اسلامی‏ تضمین‏ نماید...» که یکی‌ از حقوق اولیه هر انسانی‌، حق اشتغال می‌باشد. همانطور که می‌بینیم قانون اساسی‌ دچار تناقض آشکاری است به طوری که از یک طرف تامین همه جانبه حقوق زن و تامین امکانات اشتغال را برای همه مقرر می‌دارد و از طرفی‌ قید موازین اسلامی را اضافه می‌کند که در واقع با توسل بدان می‌توان تفاسیر گوناگونی از حقوق انسانی‌ نمود که نتیجه آن تبعیض خواهد بود. در اینجا اشاره‌ای نیز می‌کنم به مصوبه شورای انقلاب فرهنگی‌ در خصوص سیاست‌های اشتغال زنان در جمهوری اسلامی ایران. (شماره ش د/۱۹۶۲، ۷۱/۵/۲۶) مصوبه مزبور تاکید می‌کند بر نقش زن در خانواده به عنوان شغل اصلی‌ و ضرورت اشتغال مفید و موثر وی در این نهاد مقدس. همچنین در ماده ۱ تاکید می‌شود بر قداست مقام مادری، تربیت نسل آینده و مدیریت خانه. ماده ۵ نیز تنها در یک مورد عدم تبعیض در اشتغال را در نظر گرفته که عبارت است از: مشاغلی که هیچ گونه مزیت و برتری در آن میان زن و مرد وجود ندارد. همانطور که می‌بینیم این عبارت بسیار مبهم می‌باشد و در واقع نوعی سفسطه به حساب می‌‌آید چرا که هیچ معیاری برای شناخت این گونه مشاغل عنوان نشده و از طرفی‌ در بندهای دیگر این ماده، تبعیض جنسیتی پذیرفته گردیده که عبارت است از: مشاغلی که یا به دلیل منع شرعی یا شرایط خشن کار ویا به دلیل ارزش‌های اعتقادی برای بانوان نامناسب باشد مانند قضا و آتش نشانی‌. مشاغلی که برای زنان تشخیص داده شده در این ماده عبارتند از: مشاغلی که پرداختن بدان از سوی زنان مطلوب شرع است و مشاغلی که با ویژگی‌های بانوان از لحاظ روحی و جسمی‌ متناسب است.
مساله دیگر در خصوص خسارت وارده در نتیجه فسخ قرارداد کار می‌باشد که در نتیجه مخالفت شوهر نسبت به اشتغال زن اتفاق می‌افتد. مطابق ماده ۲۲۱ ق. م: «اگر کسی تعهد اقدام به امری را بکند یا تعهد نماید که از انجام امری خودداری کند، در صورت تخلف، مسئول خسارت طرف مقابل است، مشروط بر اینکه جبران خسارت تصریح شده یا تعهد عرفاً به منزله تصریح باشد و یا بر حسب قانون موجب ضمان باشد». «بنابراین جبران خسارت عدم انجام تعهد در سه صورت لازم است:
- در قرارداد کارگر و کارفرما، جبران خسارت عدم انجام کار صریحاً پیش‌بینی شده باشد؛
- قانون، جبران خسارت را لازم دانسته باشد؛
- تعهد کارگر به انجام کار عرفاً به این معنا باشد که باید خسارت عدم انجام کار جبران شود.
بدین ترتیب، اگر جبران خسارت در قرارداد یا قانون پیش‌بینی نشده باشد، طبق عرف عمل می‌شود. در مواردی که عدم انجام تعهد به دلیل حادثه‌ای غیرقابل پیش بینی و غیرقابل دفع باشد (قوه قاهره)، جبران خسارت نیز منتفی است. در ماده ۲۲۹ ق. م. آمده است:» اگر متعهد به واسطه حادثه‌ای که دفع آن خارج از حیطه اقتدار او است نتواند از عهده تعهد خود برآید محکوم به تادیه خسارت نخواهد بود «. مقصود از «حادثه‌ای که دفع آن خارج از حیطه اقتدار اوست»،‌‌ همان است که اصطلاحاً «قوه قاهره» نامیده می‌شود. حال آیا منع زن از کار به حکم دادگاه، قوه قاهره محسوب نمی‌شود؟ بعضی حقوقدانان معتقدند: «اگر منع زن از کار به حکم دادگاه قوه قاهره محسوب شود، زن مسئولیتی نخواهد داشت، لیکن... صدق قوه قاهره در این مورد به علت قابل پیش‌بینی بودن منع زن از کار دشوار است» (صفایی، امامی، ۱۳۸۰: ج۱، ص۱۴۵). [گروه دیگر نظر دارند] که اگر عدم انجام تعهد به تصمیم زوج و به حکم دادگاه باشد، علت عدم تعهد منتسب به زن نیست. به ویژه در مواردی که زن با موافقت زوج، قرارداد کار را پذیرفته، ولی زوج پس از آن مخالفت نموده است. به همین دلیل، بعضی فقهاء بر خلاف نظریات حقوقی ذکر شده، زوج را مسئول جبران خسارت وارده به کارفرما دانسته‌اند. [همچنین در صورتی‌ که از بابت فسخ قرارداد کار، خسارتی به زن وارد شود]، گروهی معتقدند که اگر زوجه با موافقت شوهر و با کسب اجازه وی قرارداد را امضاء نموده و سپس با مخالفت شوهرش مجبور به ترک کار شود، زوج مسئول جبران خسارت زوجه است». بنابراین می‌بینیم که مقررات مزبور نه تنها حق اولیه زن را نقض نموده، بلکه مشکلات حقوقی بسیاری را نیز برای اشخاص به وجود می‌آورد.

۶.     ولایت قهری- قیمومت:
ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی مقرر می‌دارد: «طفل صغیرتحت ولایت قهری پدروجدپدری خودمی باشدوهمچنین است طفل غیررشیدیامجنون درصورتی که عدم رشدیاجنون اومتصل به صغرباشد.» منظور از طفل صغیر، دختر قبل از ۹ سال قمری (هشت سال و نیم شمسی) و پسر قبل از ۱۵ سال قمری (چهارده سال و نیم شمسی) می‌باشد که می‌بایست تحت ولایت قهری باشند. همچنین است افرادی که پس از سن بلوغ، مجنون تشخیص داده شوند ویا غیر رشید. (معمولاً سن رشد را ۱۸ سال در نظر می‌گیرند ولی‌ می‌توان رشد شخصی‌ که قبل از ۱۸ سال است را در دادگاه ثابت نمود. منظور از رشد، توانایی شخص در تشخیص صحیح و عاقلانه در امور مالی‌ می‌باشد). طبق ماده ۱۱۸۳ «درکلیه امورمربوط به اموال وحقوق مالی مولی علیه، ولی نماینده قانونی اومی باشد.» در واقع از دیدگاه قانون مدنی، زن حق مداخله در امور فرزندان خویش را ندارد و جدّ پدری از مادر نزدیک‌تر و صالح‌تر تشخیص داده می‌شود. این نوع قانون گذاری حق مادر را نسبت به فرزندانش نقض کرده و هیچ گونه سنخیتی نیز با شرایط فعلی‌ جامعه ندارد.
در خصوص قیمومت نیز ماده ۱۲۱۸ مقرر می‌دارد «برای اشخاص ذیل نصب قیم می‌شود -
۱ - برای صغاری که ولی خاص ندارند.
۲ - برای مجانین واشخاص غیررشیدکه جنون یاعدم رشدآنهامتصل به زمان صغرآنهابوده و ولی خاص نداشته باشند.
۳ - برای مجانین واشخاص غیررشیدکه جنون یاعدم رشدآنهامتصل به زمان صغرآنهانباشد
در خصوص صلاحیت زن برای قیمومت، ماده ۱۲۳۳ می‌گوید «زن نمی‌تواندبدون رضایت شوهرخودسمت قیمومت راقبول کند.» بنابراین حتی در صورتی‌ که پدر ویا جدّ پدری نباشند، و مادر ازدواج کرده باشد، باز هم اختیار کامل نسبت به فرزند خود ندارد و می‌بایست شوهر او نسبت به این قضیه اعلام نظر کند.
۷.     حقوق ارثی زن از شوهر:
همانطور که می‌دانیم، سهم فرزندان دختر از ارث پدر و مادر نصف سهم فرزندان پسر است. در خیلی‌ از مواد دیگر قانون مدنی نیز سهم زنان کمتر در نظر گرفته شده. در اینجا تنها موادی را ذکر می‌کنیم که در رابطه میان زن و شوهر می‌باشد. زن از شوهر ارث می‌برد اما سهم الارث زن به اندازه‌ای اندک است که در حکم هیچ است. اگر شوهری که فوت می‌شود فرزند داشته باشد، سهم زن از ارث یک هشتم اموال شوهر است. اگر فرزند نداشته باشد یک چهارم اموال شوهر است. این در حالی‌ است که اگر زن متوفی فرزند داشته باشد، سهم شوهر یک چهارم و اگر فرزند نداشته باشد، سهم شوهر یک دوم است. همچنین اگر برای زن متوفی، وارث دیگری وجود نداشته باشد، همه ما ترک به شوهر می‌رسد در حالی‌ که اگر مرد متوفی وارث دیگری نداشته باشد، زن تنها به اندازه یک چهارم یا یک هشتم ارث می‌برد. (مواد ۸۹۲، ۹۱۳، ۹۲۷، ۹۳۸، ۹۴۹ قانون مدنی) در صورتی‌ که مرد متوفی چند زن داشته باشد، فقط سهم الارث یک زن بین چند زن به طور مساوی تقسیم می‌شود. (ماده ۹۴۲) نکته دیگر این است که زن از تمام اموال شوهر خود ارث نمی‌برد. طبق مواد ۹۴۶ و ۹۴۷ قانون مدنی قبل از اصلاح، زن تنها از اموال منقول مثل ماشین و قیمت ابنیه (ساختمان) و اشجار ارث می‌برد و زن هیچ گونه حقی‌ نسبت به زمین نداشت. در سال ۱۳۸۷، ماده ۹۴۷ حذف گردید وماده ۹۴۶ بدین صورت اصلاح گردید «زوج از تمام اموال زوجه ارث می‌برد و زوجه در صورت فرزند‌دار بودن زوج یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیر منقول اعم از عرصه و اعیان ارث می‌برد. درصورتیکه زوج هیچ فرزندی نداشته باشد سهم زوجه یک چهارم از کلیه اموال به ترتیب فوق می‌باشد.» همانطور که می‌بینیم قانون مزبور همچنان تبعیض آمیز می‌باشد به طوری که باز هم زن از خود ساختمان و یا زمین ارث نمی‌برد و تنها از قیمت آن‌ها ارث می‌برد. تصور کنید زمانی‌ که فرزندان متوفی، زن را از خانه شوهرش بیرون می‌کنند و تنها مبلغ نا‌چیزی را به عنوان سهم الارث به او پرداخت می‌کنند ویا زنان کشاورزی که پا به پای مردان بر روی زمین‌های کشاورزی کار کرده اما در ‌‌نهایت پس از فوت شوهر نسبت به خود زمین حقی‌ ندارند.

فراخوان کمیته آموزش و پژوهش جهت برگزاری جلسه هم اندیشی و همراهی در تاریخ 25 ژانویه 2017

مریم مرادی بعنوان مسئول جلسه

اتاق پالتاک کمیته آموزش و پژوهش

http://bashariyat.org/?p=6603

۱۳۹۵ بهمن ۶, چهارشنبه

۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

دریچه ای رو به اگاهی (گذار به دموکراسی در ایران)

تهیه و تولید برنامه :  کمیته آموزش و پژوهش -  کانون دفاع از حقوق بشر در ایران


میهمانان برنامه :
منوچهر شفایی - پژوهشگر و  فعال حقوق بشر
 اسو رستمی - محقق ، مدرس و فعال مدنی
 محمد گلستانجو - عضو کمیته اموزش و پژوهش و فعال حقوق بشر
 حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی - عضو کمیته اموزش و پژوهش و فعال حقوق بشر


با اجرای : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=htg6ZsEiixo

۱۳۹۵ دی ۲۹, چهارشنبه

۱۳۹۵ دی ۲۷, دوشنبه

بررسی وضعیت زنان زندانی و کودکان آنها



وجود کودکان ساکن در زندان به­همراه مادران زندانی مشکلی است که می­تواند زمینه­ساز مشکلات بعدی شود. قوانین در جهان و ایران اجازه داده­اند برای کاهش آسیب­های روانی برای مادر و کودک این کودکان بتوانند مدتی را – 2تا 6 سال- در زندان و در کنار مادران خود زندگی کنند. اما آیا زندان می­تواند امکانات مناسب برای رشد این کودکان را فراهم نماید؟ کودکان تربیت شده در این مکان چه وضعیتی خواهند داشت؟
این کودکان از نظر شرایط زندگی شامل؛ غذا، وسایل رفاهی و بازی، وسایل آموزشی در وضعیت نامناسبی قرار دارند. تحقیقات نشان داده است عمدتاً این فرزندان دچار سرخوردگی و کمبود محبت شده و جذب گروه­های بیــرون از ساختــار خانواده می­شوند و در نهایت احتمال بیشتری وجود دارد که به انحراف کشیده شوند. کمترین کاری که می شود برای کودکان انجام داد و در قانون نیز پیش­بینی شده است تعبیه یک مهدکودک در زندان است که می­تواند تا حدودی بخشی از بار مشکلات را کم کند .
علل شیوع جرم و بزهکاری زنان
یکی از اساسی ترین مقوله های حیات بشری مسئله زنان است زنان تربیت یافته و فرهیخته و آگاه سلامت جامعه را تامین می نمایند و بالعکس چنانچه زنان از داشتن یک زندگی صحیح محروم بمانند و امنیت آنان به مخاطره افتد بی شک افراد جامعه نیز از این امر بی نصیب نخواهند بود بزهکاری زنان که رابطه ی مستقیمی با بزه دیدگی آنان دارد یکی از آفاتی است که به علل زیستی روانی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر زندگی آنان بوجود می آید .آمارها نشان می دهد شیوع جرم دربسیاری از کشورها درحال افزایش است و همگام با آن پدیده زنان زندانی روبه توسعه گذاشته است متاسفانه کشور ما نیز از این رویداد بی نصیب نمانده و سالانه هزاران زن به علل مختلف وارد زندانهای کشور می شود .
علتهای مختلفی را می توان  دراین خصوص عنوان کرد : ارتباط کم با اجتماع ، معاشرت با افراد ناصالح ، عدم شناخت کامل دوستان ، تطمیع ، اغفال و وجود مراکز فساد ، بیکاری همسر ، نبودن فرصت مناسب شغلی و ارتباط با افراد معتاد ، اختلاف بیش از حد سطح زندگی افراد جامعه و ارزان و راحت در دسترس بودن مواد مخدر ، بی سوادی ، کم سوادی والدین ، درگیری و مشاجره دائمی والدین ، و...را از عوامل موثرجرائم زنان می باشد البته عوامل فردی و جسمی نظیر بیماریهای روانی نیز می تواند از دلایل افزیش مجرمان زن باشد .
باتوجه به اینکه یکی از دلایل جرایم بیکاری و فقر است براین اساس موضوع زنان زندانی از اهمیت بیشتری برخورداراست .
زنانه‌شدن آسیب‌های اجتماعی
در سال‌های اخیر، موضوع زنانه شدن فقر و آسیب‌های اجتماعی از جمله موضوعاتی است که بارها از سوی کارشناسان اجتماعی مورد تاکید قرار گرفته است. در کنار «زنان سرپرست خانوار»، هم اکنون با بالا رفتن سن به الگوی جدیدی به نام «زنان خودسرپرست» رسیده‌ایم که حدود 3 میلیون نفر را شامل می‌شوند و آنچه در این میان نگران‌کننده است زنانه‌شدن چهره فقر در خانواده‌هاست.
زنانه‌شدن فقر و آسیب‌های اجتماعی به دنبال افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار، افزایش میزان مصرف موادمخدر و آمار بیکاری زنان می‌تواند در سال‌های آتی به افزایش میزان جرایم زنان و حضور آنان در زندان منجر گردد .
این امر در حالی است که حضور زنان در زندان فارغ از تمامی آسیب‌های اجتماعی که می‌تواند با خود به همراه داشته باشد، بیشترین آسیب را به نهاد خانواده وارد می‌کند. در واقع، در پی حضور زنان در زندان و فقدان حضور آنان در خانواده، خانواده به نوعی دچار بحران‌ها و مشکلات جدی می‌شود که گاه ممکن است جبران‌پذیر نباشد. ضمن اینکه، سکونت زنان به همراه فرزند یا فرزندان در زندان از دیگر معضلات اجتماعی است که بارها از سوی فعالان حقوق کودک گوشزد شده است.
طبق تبصره ماده 69 مقررات زندان‌ها زنان زندانی می‌توانند اطفال خود تا سن دو سال تمام را به همراه داشته باشند. در هر زندان هم باید محلی جداگانه برای اطفال بین دو و شش ساله وجود داشته باشد. در غیر این صورت کودکان باید تحت مراقبت‌های دولتی قرار بگیرند. کودکانی که با مادران زندانی زندگی می‌کنند غالباً از خانواده‌هایی هستند که پدر در زندگی وجود ندارد یا خود او در زندان به سر می‌برد. به طور حتم، حضور کودکان به همراه مادران در زندان در ذات خود همراه با آسیب‌های اجتماعی بسیاری است. چرا که فرد از همان دوران کودکی مجبور به زندگی با مجرمان و گاه مشاهده رفتار و گفتاری است که می‌تواند آینده او را دستخوش تغییر کند.
بر همین اساس، تلاش برای جلوگیری از حضور زنان در زندان و بازگشت آنان به محیط خانواده از جمله سیاست‌هایی است که از سوی بسیاری از کشور‌های دنیا دنبال می‌شود و به گفته کارشناسان ضرورت اجرای آن بارها به اثبات رسیده است.
وضعیت کودکانی که با مادران خود در زندان به سر میبرند .
سرنوشت کودکانی که با زندانی شدن مادران، بدون سرپرست می‌مانند یا در وضعیت «کودک بدسرپرست» قرار می‌گیرند، موضوع اظهار‌نظرهای متفاوت و گاه متناقض مسوولان است. برخی از متولیان آسیب‌های اجتماعی معتقد به نگهداری این کودکان در خارج از زندان و با یاری سازمان‌های حامی هستند‌ و عده‌ای نیز بهبود شرایط نگهداری کودکان در زندان را راه‌حل مناسبی می‌دانند. در حال حاضر بعضی از این کودکان به بهزیستی تحویل داده می‌شوند و بسیاری نیز تا شش سالگی در زندان و با مادران خود می‌مانند.
مدیرکل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور‌ به تازگی در اظهارنظری با احداث مهدکودک در زندان زنان مخالفت کرده و گفته است به لحاظ تخصصی صلاح نیست به جز کودک زیر دو سال که نیاز به شیردهی و تماس نزدیک با مادر دارد، کودک دیگری در محیط زندان حضور داشته باشد.
به گفته ایشان :  محیط زندان‌ها آسیب‌های متعددی برای کودکان دارد و نباید کودکی به علت داشتن مادر زندانی در محیط زندان حضور داشته باشد. به اعتقاد او کودکان بالای دو سال که مادران زندانی دارند و فاقد سرپرست یا بدسرپرست هستند، باید به مراکز بهزیستی تحویل داده شوند.
«در حال حاضر برخی کودکان بالای دوسال به دلیل اصرار مادر یا به دلایل دیگر هنوز در زندان‌ها هستند.
بقول ایشان : «در حال حاضر هیچ‌ مجوزی برای احداث مهدکودک در زندان‌ها صادر نشده است، اما خدمات مراقبتی خوبی برای کودکان ساکن در زندان فراهم شده است .  »
در آخرین آمار ارائه‌شده از زندانیان کشور، رییس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور گفت: «در کل کشور ۲۱۴ هزار زندانی در کشور داریم. زنان سه درصد از جمعیت زندانیان را تشکیل می‌دهند.»
در مورد کودکان زندانی آمارها اندکی متغیر است.
مدیرعامل انجمن خیریه حمایت از زندانیان این آمار را برابر 426 کودک دانست.
طبق گزارشی که انجمن دفاع از حقوق زندانیان در سال ۸۶ منتشر کرد، با وجود آیین‌نامه سازمان زندان‌ها مبنی بر اجازه اقامت کودکان در زندان فقط تا دو سالگی، بسیاری از کودکان زندان تا شش سالگی به همراه مادران خود در زندان می‌مانند.
در همین سال توافقی بین سازمان بهزیستی و سازمان زندان‌ها صورت گرفت که براساس آن قرار بود بچه‌های زیر هفت سال که در بند زنان در کنار مادرانشان نگهداری می‌شدند‌ به بهزیستی سپرده شوند و پس از آزادی مادر، مجددا در اختیار خانواده قرار گیرند. براساس این توافق، دیگر کودکان دو سال به بالا حق ماندن در زندان را نداشتند‌ اما این توافقنامه به صورت محدود اجرایی شد و در بسیاری از زندان‌ها مشاهده می‌شد که این اتفاق رخ نمی‌دهد.
سال ۱۳۸۸ مرکز امور زنان ریاست‌جمهوری وقت برای کاهش مشکلات کودکان زندان پیشنهاد راه‌اندازی مهدکودک در مجاورت زندان زنان را مطرح کرد. بر این اساس تفاهمنامه‌ای بین سازمان زندان‌ها و سازمان بهزیستی با عنوان «سرای مهر» منعقد شد که براساس آن در مجاورت زندان زنان، مهدکودک‌هایی برای نگهداری از فرزندان زندانیان احداث شود.
رییس سازمان بهزیستی وقت در مهر‌ماه ۱۳۹۱ اعلام کرد که بهزیستی منتظر مجوز سازمان‌ زندان‌ها برای احداث مهد کودک در مجاورت زندان زنان است، اما این مساله کار پیچیده‌ای است و طرحی نیست که تنها به دست سازمان بهزیستی انجام شود. وی گفت از آنجایی ‌که بحث زندان زنان مطرح است، موضوع دارای بار امنیتی و حراستی می‌شود. با این حال‌ این طرح در دولت دهم اجرایی نشد و در دولت یازدهم معاونت امور زنان و خانواده دوباره وعده پیگیری این طرح را مطرح کرد.
بنا بر گزارشات :  ۳۳ درصد کودکان زندان دارای مشکلات روانی بوده و آثاری از مشکلات گفتاری نیز در میان آنها مشاهده می‌شد. یک‌سوم این کودکان نیز از اختلالات روانی از خفیف تا شدید رنج می‌بردند. بیماری‌های عفونی مانند عفونت ادراری نیز در میان کودکان زندان شایع بود و در ۱۳ درصد از آنها علایمی از کودک‌آزاری مشاهده می‌شد.
مطالعات دیگر نشان می‌دهند کودکانی که یکی از والدین آنها زندانی‌ هستند به طور متوسط سه برابر سایر کودکان دچار مشکلات روانی می‌شوند. این آمار خصوصا در مورد داشتن مادر زندانی تشدید می‌شود. همچنین کودکان زندان بیشتر از سایر همسالان خود در معرض بزهکاری قرار داشته، زودتر از سایر بزهکاران در این مسیر قرار می‌گیرند و بسیاری از آنها به جرم ارتکاب جرایم مختلف به زندان بازمی‌گردند.
در بعضی ایالت‌های آمریکا شایستگی مادران زندانی برای سرپرستی از کودکان‌شان در زندان، بر اساس جرم ارتکابی و مسایل دیگر احراز شده و به مادران منتخب اجازه نگهداری از فرزندان داده می‌شود. برای این دسته از مادران امکانات ویژه‌ای تدارک دیده شده و آنها در زندان نوعی زندگی جمعی را به همراه مادران و کودکان دیگر تجربه می‌کنند. موضوع محل نگهداری کودکانی که مادران زندانی دارند را باید با توجه به بسیاری تبعات اجتماعی برای مادر و کودک بررسی کرد. آمارها نشان می‌دهد زنانی که طی دوران حبس ارتباط‌شان را با خانواده از دست می‌دهند، پس از آزادی به احتمال بیشتری دست به ارتکاب جرم می‌زنند و به زندان باز‌می‌گردند. دوری از مادر برای کودک نیز ممکن است تبعات سنگینی داشته باشد.
نگاهی به آسیب‌های اجتماعی که در اثر دوری مادران زندانی از کودکان‌شان به وجود می‌آید، لزوم توجه به وضعیت این زندانیان ویژه را یادآور می‌شود. بهبود شرایط داخل زندان‌های زنان برای نگهداری کودکان و اختصاص امکانات خاص مانند مهدکودک و زمین بازی‌ می‌تواند گام نخست برای کاهش این دسته از آسیب‌های اجتماعی باشد.
ذهن کودک همه چیز را ثبت و ضبط می کند نگهداری کودک در محیط زندان سبب خواهد شد تا کودک از همان ابتدا فضای منفی زندان را در ذهن خود ثبت کند.
اثر حضور کودک در مهدهای کودک زندان بر روحیه او نمی تواند قابل جبران باشد و حتی ممکن است آینده کودک را نیز به خطر بیاندازد.
کودک باید از همان ابتدا عدم خشونت و رافت و مهربانی را بیاموزد اما آنچه که در محیط زندان مشاهده می کند فضایی است که بر روح کودک آسیب وارد می کند.


۱۳۹۵ دی ۱۴, سه‌شنبه

۱۳۹۵ دی ۱۲, یکشنبه

اطلاعیه زنان

  
در کلیه جوامع معاصر, بی حقوقی و ستم مضاعف ناشی از تبعیض جنسی بر زنان به شدیدترین وجه اعمال میشود و زنان حتی از همان حقوق و آزادیهای نیم بند و محدود مردان ( اگر چنانچه اصلا وجود داشته باشد) بی بهره هستند. ستمکشی زن به عنوان یک وجه مشخصه و مهم دنیای امروز باید در چنین روزهایی مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. زیرا اگر بپذیریم که روز جهانی کارگر, روز پیکار نیروی کار بر علیه استثمار و بردگی طبقاتی است, زنان بعنوان بخش عظیمی از این نیروی کار, چه درکشورهای از نظر اقتصادی و اجتماعی عقب افتاده ( و یا عقب نگهداشته شده) و تحت نفوذ مذهب و سنن کهنه , و چه در جوامع "مدرن" سرمایه داری, در واقع در متن مکانیسم اقتصاد سرمایه داری و روابط مردسالارانه حاکم بر جامعه, از ستم و تبعیض ویژه ای رنج می برند .
چرا نابرابری ؟؟؟ : از آنجائیکه اصولا جامعه طبقاتی بر بنیاد نابرابری و تبعیض استوار است و در همین راستا هم از ستم جنسیتی در زمنیه های مختلف , به ویژه در عرصه تولید و بازتولید بهره می برد, به همه گونه پدیده ها و بنیادهای تبعیض آمیز چنگ می اندازد. از جمله از مردسالاری بهره می گیرد تا به سیستم ستم و تبعیض جنسیتی و نابرابری تداوم ببخشد . نشانه های آنرا میتوانیم در تقسیم کار متکی بر جنسیت, در تمایز و پائین بودن سطح مزدها و به ویژه در عرصه بازتولید سرمایه, در نقش و وظایف زنان در خانواده و کارهای مربوط به امور خانگی, و همچنین در رابطه با بازتولید جسمانی نیروی کار و نقش زنان در این مورد, ببینیم.
بطور روزمره در خانواده و در محیط کار و از درو دیوار جامعه ایران مدام به زنان گوشزد میشود که آنها شهروندانی هستند (البته از نوع درجه دوم آن) با وظایف و مسئولیت هایی در چهارچوب نورم های شناخته شده یک جامعه مردسالار و نه همکار و عضوی برابر از یک طبقه. جامعه مردسالار, این هویت و قالب جنسیتی را مرتبا به زنان تحمیل می کند: مادر, همسر, خواهر و دختر. به این ترتیب, اگر چنانچه زنان کارگر از اینگونه قالب های جنسیتی رها نگردند, بخش بزرگی از طبقه از دخالت گری برای تغییر سرنوشت خود کنار گذاشته میشود.
این قالب های جنسیتی در تمام زوایای زندگی زنان و در بسیاری از موارد بطور خشونت آمیزی , خود را برخ می کشد. چه در عرصه "خصوصی" و چه در حوزه عمومی و در اجتماع.
اعضای کمیته دفاع از حقوق زنان اعلام میدارد ، نظر به اینکه تبعیض در قوانین کاری موجب شده است که کارگران زن از بسیاری از فرصت ها برای رشد و ارتقای خود محروم میگردند. بازار کار مرد محور, معیارهای استخدامی بخصوصی را در مورد زنان کارگر اعمال می نماید. خروج کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار ( یا بخشی از قانون کار) اعضای کمیته دفاع از حقوق زنان اعلام میدارد ، نظر به اینکه تبعیض در قوانین کاری موجب شده است که کارگران زن از بسیاری از فرصت ها برای رشد و ارتقای خود محروم میگردند. بازار کار مرد محور, معیارهای استخدامی بخصوصی را در مورد زنان کارگر اعمال می نماید. خروج کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار ( یا بخشی از قانون کار) عمدتا زنان کارگر را در بر گرفته و شرایط فاجعه باری را برای کارگران زن به بار آورده است؛ بسیاری از زنان در مشاغل مشابه با مردان, از دستمزد نابرابر برای کار مشابه و یکسان برخوردار هستند. تساوی مزد, یعنی حق مزد برابر برای کاری که از ارزش برابر برخوردار است. این حق یک زن کارگر است که به همان اندازه ای که به یک مرد کارگر پرداخت می شود, برای کاری که مهارت و تلاش و مسئولیت مشابه می طلبد و تحت شرایط کاری مشابه انجام میشود, دستمزد برابر دریافت نماید. 

۱۳۹۵ دی ۵, یکشنبه

عدم نظارت دولت بر مصرف بودجه نهادهای غیر قابل کنترل


تنها چند روز به پایان کار دولت تدبیر و امید، دولتی که با شعارهای فرهنگی در زمینه سیاست اقتصادی  توانست افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهد؛ باقی مانده است.

دوسوم بودجه کل کشور در خزانه دولتی‌ها
این موضوع درحالی رخ می‌دهد که از حدود ٩٥٠‌هزار‌میلیارد تومان بودجه کل کشور، نزدیک به دو سوم آن، صرف بودجه ادارات، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت می‌شود. بخشی از این رقم کلان، صرف دستمزدهای نجومی مدیران و ... می‌شود که از این میان چون مجلس به صورت دقیق به جزییات بودجه شرکت‌ها و بانک‌ها و ... وارد نشده است، نمایندگان اطلاع دقیقی از رقم دستمزد مدیران ندارند و طبیعی است که فسادهایی رخ می‌دهد.
هزینه اداره دولت ٥ تا ٦ برابر شده است : جالب است که بدانید بیشترین حجم بودجه نهادهای دولتی، بانک‌ها و... صرف شرکت‌های وابسته به آنها می‌شود که درواقع شبه دولتی‌ها هستند و به اسم خصوصی‌سازی به اقتصاد ایران تحمیل شده‌اند .
به اسم شفاف‌سازی سر مردم را کلاه می‌گذارند : در دولت یازدهم برخی مدیران از مصوبه‌ها ی دولت قبلی سوء استفاده کردند و دستمزدهای کلانی برای خود در نظر گرفتند .
در این میان عده‌ای از مدیران نیز به اسم شفاف سازی دارند سر مردم کلاه می‌گذارند و تنها فیش‌های بازنشستگی خود را منتشر
می‌کنند این درحالی است که باید اسناد دریافتی سالانه آنها منتشر شود تا مردم بدانند بابت ١٠٠ روز ماموریت خارج از کشور و سایر بندهای توجیهی چه ارقام کلانی گرفته‌اند.
 

  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...