۱۳۹۶ بهمن ۹, دوشنبه

دریچه ای رو به آگاهی (بررسی بحران آب و فرونشست ها در ایران)

علل رخداد فرو نشست ها چیست ؟ و ارتباط آن با بحران آب چگونه است ؟
با توجه به این‌که «فرونشست زمین» درکشور ما سابقه زیادی دارد و موجب خسارات بسیاری هم شده است؛ چه عوامل طبیعی و انسانی را می‌توان عامل ایجاد این بحران معرفی کرد ؟
با وجود آنکه ایران چندین سال است که با بحران آب و فرونشست ها مواجه است آیا تاکنون برای این دو مساله راهکارهای عملی در نظر گرفته شده است؟

تهیه و تولید برنامه :  کمیته آموزش و پژوهش -  کانون دفاع از حقوق بشر در ایران


میهمانان جلسه :
دکتر زهرا ارزجانی پژوهشگر و فعال حقوق بشر ، کارشناس و فعال محیط زیست
کاوه شیخ محمدی فعال حقوق بشر

با اجرای : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=e609yh31ors

فراخوان جلسه سخنرانی کمیته آموزش و پژوهش (هم اندیشی) ۲۸ ژانویه ۲۰۱۸

مریم مرادی بعنوان مسئول جلسه

اتاق پالتاک کمیته آموزش و پژوهش


http://bashariyat.org/?p=11993

۱۳۹۶ بهمن ۸, یکشنبه

۱۳۹۶ بهمن ۳, سه‌شنبه

تیغ نابرابری جنسیتی ، علیه زنان

متین معززی قهرمان اسکیت زنان ایران درحال دوچرخه سواری بود که یک موتورسوار اورا تعقیب و با لگد پرتش کرد
اتفاق مشابهی هم حدود۱۰روز قبل در قم رخ داده است.


این اتفاقات در پی آن رخ می‌دهد که علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، در حکمی که روز یکشنبه ۲۸ شهریور سال ۱۳۹۵ در سایت رسمی‌ او منتشر شده، دوچرخه‌سواری زنان در مجامع عمومی را حرام دانسته است.

اعلامیه جهانی حقوق بشر :
ماده 2: هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد .

مطابق ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر :  هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

۱۳۹۶ بهمن ۲, دوشنبه

دریچه ای رو به اگاهی (نقش گفتگوی سالم در تحقق ازادی بیان)



آزادی بیان چیست و در چه بستری از جامعه فراهم میشود ؟
نقش گفتگوی سالم در تحقق آزادی بیان چیست ؟
چرا آزادی بیان را سرکوب میکنند ؟
و با این همه محدودیت ها برای گشایش در زمینه آزادی بیان چه باید کرد ؟


تهیه و تولید برنامه  :  کمیته آموزش و پژوهش -  کانون دفاع از حقوق بشر در ایران


میهمانان جلسه :
حمید حمیدی پژوهشگر و فعال حقوق بشر
 حسام ناصحی ارجمند فعال سیاسی

با اجرای : مریم مرادی ( فعال حقوق بشر )

https://www.youtube.com/watch?v=AMCBP6JNGR8&t=77s

فراخوان جلسه سخنرانی کمیته آموزش و پژوهش (کارگاه آموزشی) ۲۱ ژانویه ۲۰۱۸

مریم مرادی بعنوان مسئول جلسه

اتاق پالتاک کمیته آموزش و پژوهش


http://bashariyat.org/?p=11884

۱۳۹۶ دی ۲۵, دوشنبه

آیا انفجار کشتی سانچی طبیعی بود؟


آنچه در زیر میخوانید مطلبی است که یک دریانورد باسابقه که سالها روی نفتکش خدمت کرده نوشته است:

1- من کارم و محل زندگیم روی کشتی بوده. البته کشتی ها انواع مختلفی دارن. و این که از نظر رعایت ایمنی شرکت های بیمه ی دریایی مثل جرمان لوید آلمان تمام تجهیزات روی کشتی رو برای حفظ ایمنی لحاظ می کنند تا بهش مجوز دریانوردی بدن. مگر اینکه اون کشتی نخواد بیمه بین المللی بگیره که اونم غیر قابل باوره چون گشت دریایی جلوش رو می گیره. و اما هر کشتی به تعداد پرسنل تجهیزات اضطراری مثل لایف بوت و لایف رف داره که همه شون در حال خطر استفاده میشن . کشتی ها موقع خطر آژیر های متفاوتی دارن که آخرین مرحله برای ترک کشتی اباندان شیپ هست که باید در منطقه زون صفر جمع شده و سوار قایق های نجات بشن که لایف بوت ها ذخیره ی غذایی یک ماه رو داخلشون دارن تا به خشکی برسن. غیر از تمام این ها شرکت های ایمنی به محض شنیدن پیام خطر هلی کوپتر و قایق های تندرویی به طرف کشتی حادثه دیده می فرستن. من چند بار خطر برام پیش اومد و نجات پیدا کردم. حالا این که کسی زنده در نرفته خیلی عجیبه . اگه داخل آبهای آزاد نبود قابل توجیه بود ولی اینجا نه.

2- امکان نداره در اثر انفجار اولیه همه کشته بشن. چون هر جرقه ی کوچکی زده بشه سیستم آلارم کشتی فعال شده و و امرژنسی شات دان عمل کرده و خبرش از طریق بلندگو و آژیر در کل کشتی پخش می شه. غیر از این که محل ذخیره ی نفت از محل خوابگاه فاصله داره و بریج فرماندهی کاپیتان کلا در بالاترین نقطه است که خیلی ایمنی و سیفتی بالایی داره. چون کاپیتان و پرسنل داخل بریج اکثرا جون سالم به در می برن. حتی اگر انفجار مهیب بوده باشه.

3- سیستم ایمنی کشتی بالاترین و به روز ترین تجهیزات رو داره و مخصوصا در مورد کشتی های نفت کش چند برابر میشه . کوچکترین جرقه و برخورد فیزیکی بدنه توسط حس گر ها سریعا به اتاق فرماندهی و یا بریج اطلاع داده میشه. اگر درصد تخریب بالا باشه یک سیستم خودبخود فعال شونده است که آلارم اباندان شیپ میده که همه در هر شرایطی باید به منطقه ی مخصوص برن و سوار قایق ها بشن. حتی اگر انفجاری صورت بگیره اتاق کاپیتان معمولا از فایبرگلاس و نسوز بوده بخاطر حفظ جان کاپیتان وو خدمه ی اصلی. غیر از این که می تونستن موقع آتش سوزی داخل آب بپرن. یکی از شرایط استخدام در کشتیرانی ها آشنایی کامل با دریا و خطراتش هست و آموزش های خاصی می بینن تا سیمن بوک دریافت کنند که همین سیمن بوک بسته به ظرفیت کشتی ها آموزش هاش فرق می کنه و نفت کش ها ماهرترین ملوان ها رو استخدام می کنند. اینکه کسی در عرشه و اتاق فرماندهی و بریج نباشه خیلی عجیبه . احتمالش مثل اینکه که خلبان و خدمه اش توی کابین خودشون نباشن و هواپیما سقوط کنه. بازم میگم احتمال اینکه اتاق فرماندهی با انفجار نابود بشه در حد صفره ضمنا انفجار حاصل از نفت یک دفعه نیست و به مرور اتفاق می افته. چون در کف کشتی که بهش خن می گن، همه ی نفت در یک مخزن نیست. بلکه مخازن به شکل ردیفی در کنار هم چیده شدن تا اگر اتفاقی برای یکی از مخازن افتاد بقیه انبارها سالم بمونن

4- ضمنا احتمال برخورد کشتی ها با هم در حد صفره. چون داخل دریا هم کانال های خاصی شبیه اتوبان های جاده ها درست و لایروبی شده که تمام کشتی ها باید داخل اون کانال حرکت کنند و تمام حرکاتسون مثل حرکت هواپیماها در اتاق مراقبت رصد می شه تا به هم برخورد نکنند و همیشه کاپیتان ها می دونند که چه کشتی هایی در مسیرشون هستن و به محض دیدن یک شی ناشناس و یا کشتی ناشناس به مرکز اطلاع می دن و این حفاظت بعد از یازده سپتامبر چندین برابر شده. به گمان من بیشتر حالت سرقت و دزدی از نفتکش به چشم میاد و اینکه کسی نفت رو خالی کرده و کشتی رو به آتیش کشیده تا متوجه نشن. فقط در صورت زندانی بودن پرسنل کشتی همه شون می میرند.
کشتی حمل میعانات گازی با کشتی نفت کش ساده فرق می کنه و مخزن و محل نگهداری و ایمنی پیش بینی شده اش بسیار بالاتره. ضمنا بدون اطلاع سازمان های دریانوردی همچین محموله ای راهی دریا ی آزاد نمی شه. . اگر تمام کشتی به یکباره منفجر بشه باز هم اتاق کاپیتان سالم می مونه چون دور از خطرات درست میشه . کشتی ها به اندازه ی چندین هواپیما ظرفیت دارن و چند طبقه شون زیر آب دریاست و خن های کشتی در کف کشتی قرار دارن و عرشه ی کشتی ها کمتر آسیب می بینند. تا حالا سابقه نداشته کشتی آتیش بکیره و کسی زنده نمونه .
آیا جای تامل ندارد ؟

۱۳۹۶ دی ۱۹, سه‌شنبه

خطر جدی جان همه‌‌ی بازداشت شدگان را تهدید میکند


مرگ یک تن از بازداشت شدگان در زندان؛
دست‌کم 27 تن در اعتراض‌ها کشته شده‌اند؛
بیش از 2000  تن بازداشت شده‌اند؛
بیش از ۱۰۰ دانشجو در بازداشت به سر می‌برند؛
شکنجه‌‌ی معترضان بازداشت شده و فشار بر آنها برای «اعتراف» به وابستگی به قدرت‌های خارجی.

۱۸ دی ۱۳۹۶ (۸ ژانویه ۲۰۱۸) ـ بنا به اعلام «کمیته‌‌ی پیگیری بازداشتهای اعتراضات سراسری دی ماه ۹۶» یکی ازمعترضانی که در اعتراض‌های پس از ۷ دی ماه بازداشت شده، به نام سینا قنبری (۲۲ ساله)، شب شانزدهم دی ماه جان خود را «به دلایل نامعلوم» در قرنطینه‌‌ی زندان اوین از دست داده است. نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در تماس با دو تن از نمایندگان مجلس، ادعا کرده‌اند که او خودکشی کرده است. از سرنوشت یک معترض بازداشت شده‌‌ی دیگر خبری نیست. مسؤولان زندان اوین به خانواده‌‌ی اشکان آبسواران (۲۰ ساله) گفته‌اند که او مفقود است. درحالی‏که اشکان آبسواران روز ۱۴ دی خبر بازداشت خود را با تلفن به خانواده اش داده بود.
شماری از مقام‌های جمهوری اسلامی از دستگیری «لیدر»های اعتراض‌ها سخن گفته‌اند و رئیس دادگاه‌های غیرقانونی انقلاب اسلامی اعلام کرده است که: برخی افراد که به عنوان سردسته و لیدر در اغتشاشات حضور داشته‌اند، قاعدتاً یکی از اتهامات‌شان محاربه است.
به این ترتیب، یک بار دیگر خطر جدی جان همه‌‌ی بازداشت شدگان را تهدید می‌کند. 
جمهوری اسلامی در این زمینه پیشینه‌‌ی مشخصی دارد. مرگ چندین معترض بازداشت شده در بازداشتگاه کهریزک در سال ۱۳۸۸، قتل زهرا کاظمی (خبرنگار عکاس ایرانی کانادایی) و وبلاگ نگار منتقد ستار بهشتی، مرگ زندانیان سیاسی و عقیدتی اکبر محمدی ، ولی الله فیض مهدوی، هدی صابر، وبلاگ نگار منتقد امید رضا میر صیافی، فعال کارگری و سندیکایی شاهرخ زمانی در شرایط بسیار مشکوک به قتل، فقط چند نمونه از ده‌ها مورد است.

بیش از 2000  تن بازداشت شده‌اند.
بر اساس آمارهای گوناگونی که منابع مختلف اعلام کرده‌اند، شمار بازداشت شدگان تا روز ۱۴ دی بیش از ۲.۰۰۰ تن برآورد میشود. منابع رسمی بازداشت ۹۰ دانشجو را ـ‌ اغلب برای پیشگیری ـ تأیید کرده‌اند. درحالی‏که منابع دیگر نام بیش از ۱۰۰ دانشجوی دستگیر شده را منتشر کرده‌اند. جمهوری اسلامی پس از اعلام بازداشت در حدود ۱.۰۰۰ تن در روزهای نخست اعتراض‌ها، از ارایه‌‌ی هر گونه آماری در این زمینه سر باز زده است و سخنگوی وزارت کشورتا ۱۸ دی به خبرنگاران گفت که نمی‌تواند آمار دقیقی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر ارائه کند!
دست‌کم 27  تن کشته
شمار کشته شدگان اعتراض‌های اخیر در ایران، بر اساس اعلام نهادها و مسئولان رسمی جمهوری اسلامی، به دستکم 31  تن رسیده است. نماینده خمینی شهر در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که بر اساس آمار رسمی ، 4 تن در اعتراض‌های این شهر کشته شده‌اند. پیش از آن ، دست کم ۲۲ تن در اعتراض‌ها کشته شده بودند: ۶ تن در قهدریجان ، ۳ تن در شاهین شهر، ۴ تن در دورود، ۶ تن در تویسرکان ، ۲ تن در ایذه، ۱ تن در کهریزسنگ (در نزدیکی نجف آباد). از این میان ، گویا دو تن مأمور جمهوری اسلامی و نیزـ بنا به اعلام وزیر آموزش و پرورش ـ دو تن از کشته شدگان دانش آموز کم سن و سال بوده‌اند. شواهد مختلف نشان می‌دهد که شمار کشته شدگان بالاتر از آمار رسمی است. سرکوب به‌طورِ عمده به دست سپاه پاسداران و بسیج انجام شده است. سپاه پس از انکار اولیه، اعتراف کرد که در سرکوب اعتراض‌ها دست‌کم در سه شهر به طور مستقیم و در شهرهای دیگر از طریق نیروی شبه نظامی بسیج وابسته به سپاه شرکت داشته است. سپاه مسئول اصلی شکنجه و فشار بر بازداشت شدگان برای اعتراف دروغین در بند ۲الف و بند ۲۴۰ زندان اوین است.

عبدالکریم لاهیجی، رئیس افتخاری فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و رئیس «جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران» با ابراز نگرانی شدید برای جان بازداشت شدگان، اعلام کرد:  حق گردهمایی و اعتراض از حقوق اساسی بشر است. 
هر گونه توسل به اتهام‌های مبهم و غیرانسانی از جمله محاربه علیه معترضان، نقض فاحش تعهدهای دولت ایران بر اساس میثاق‌های بین‌المللی حقوق بشر محسوب می‌شود و فقط به سنگین‌تر شدن پرونده‌‌ی نقض حقوق بشر دولت‌مردان جمهوری اسلامی نزد مراجع بین‌المللی خواهد انجامید.
دولت‌مردان جمهوری اسلامی باید:
- حقوق قانونی و دادرسی عادلانه را در مورد کلیه‌‌ی زندانیان و بازداشت شدگان رعایت کنند؛
- تمام معترضانی را که بر اساس حقوق بین‌المللی حقوق بشر از حق گردهمایی خود استفاده کرده‌اند، فوری آزاد کنند؛
- امکان تحقیق مستقل درباره‌ی مسؤولان قتل معترضان در شهرهای مختلف و شکنجه‌‌ی زندانیان بازداشت شده، و شرایط را برای محاکمه‌‌ی آنها نزد قاضیان مستقل فراهم کنند.

۱۳۹۶ دی ۱۷, یکشنبه

دیگر سکوت جایز نیست



هفدهم آذرماه، نیروهای امنیتی و یگان‌های سرکوب دولت جهوری اسلامی ، مانع برگزاری یادبود محمد مختاری و محمدجعفر پوینده شدند و دبیران و اعضای کانون نویسندگان را که به بزرگداشت این عزیزان روشن‌اندیش و مبارز ــ کسانی که حتی به‌روایت (“قضایی”) این دولت  نیز قربانی جنایت و سرکوب‌اند ــ فراخوان داده‌ بودند، را بازداشت کردند.
چرا صدای دادگری و آزادیخواهی محکوم به سکوت است؟
ده روز پیش، ربابه رضایی، همسر کارگر زندانی رضا شهابی، که به دادخواهی به وزارتخانه‌ی (سرکوب) کار و کارگر مراجعه کرده بود، همراه با گروه کوچکی که به یاری و پشت گرمی او گرد آمده بودند، مورد اهانت و ضرب و تعدی یکان‌های سرکوب این دولت  قرار گرفتند و بازداشت شدند. تصویری که از حمله‌ی ماموران به یکی از شرکت کنندگان در این جمع در رسانه‌ها منتشر شده بود، گواهی جگرخراش بر درنده‌خویی و خشونتی است که بر دادخواهان روا می‌شود.
چرا صدای دادخواهی، حق طلبی و آزادیخواهی محکوم به سکوت است؟
انفجار جنبش مردمی علیه رژیم فقر و فشار و سرکوب، سکوت را شکست. انفجاری با غریوی چنان رعدآسا که بانگش بی‌درنگ هزاران فرسنگ دورتر از کانونش شنیده شد و شعله‌ای چنان دامن‌گستر که در چشم بهم زدنی، به هر سامان و شهر و شهرک رسید. بدیهی است که هیمه‌ای خشک، آماده‌ی جرقه‌ای کوچک بود. آشکار است که این، رعدی در آسمان بی‌ابر نبود. تحلیل‌ها، تفسیرها و یادداشتهای سیاسی این چند روزه، و برخی از آنها با‌دقت و ژرف‌نگریِ درخور، زنجیره‌ی رویدادها و رد و اثرهایی را که زمینه‌های مادی و عینی این انفجارند، نشان داده‌اند که دیگر سکوت جایز نیست ... 
درست است که این انفجار رعدی در آسمان بی‌ابر نبود، اما بانگ رسایش سکوت را شکست. صدای متهورانه‌ی اعتراض و آزادیخواهی هیچگاه خاموش نبوده است؛ دو نمونه‌ی ویژه بیان گردید.  اما آیا انبوه مردم خشمگین و جان بر لب رسیده‌ای که در تویسرکان، ملایر، ایذه، قهدریجان و… به خیابان ریختند، از سرکوب بزرگداشت مختاری و پوینده، چهار هفته‌ی پیش، یا دستگیری همسر شهابی و عزیزان همراهش، ده روز پیش، خبر داشتند؟ جنبش و خروش دیماه، با ریشه‌هایش در اعماق، این سکوت مرگبار را شکست و گَرده‌ی خیزش علیه فقر و ستم را به دست طوفان داد.
سالها پیش، خیابان شعار «نترسید، نترسید؛ ما همه با هم هستیم» را در تنش بین شوق و دلهره آفرید: به نوجوان و جوانی که خود را در برابر چهره‌ی عبوس اوباش برگماشته، تنها می‌دید و دلش می‌رفت تا تسخیر هراس شود، نهیب می‌زد: «نترس، نترس؛ ما همه با هم هستیم». خیابان به خود قوت قلب می‌داد. امروز نیز این شعار تکرار می‌شود؛ با یک فرق اساسی. شعار «نترسید، نترسید؛ ما همه با هم هستیم» در گوش حاکمان «بترسید، بترسید؛ ما همه با هم هستیم» شنیده می‌شود؛ و آنکس که در خیابان با این شعار به‌خود و همراهانش نهیب تهور می‌زند، شاید نداند که دولتمردان  نیز به‌نجوا و در خلوت ترسهای خود، این شعار را تکرار می‌کنند: نجوایی که، در پیامهای سران نظامی این دولت  و سیاستمداران دور و نزدیک به یکدیگر و در پیامهای اصولگرایان به اصلاح‌طلبان و برعکس، شنیده می‌شود؛ آنها هم به‌هم دلداری می‌دهند: «نترسیم، نترسیم؛ ما همه با هم هستیم!
خودداری  نسبی دولت جمهوری اسلامی از سرکوب گسترده و شدید در دو روزه‌ی نخست جنبش، که با خوشبینی به ناتوانی یا سراسیمگی این دولت تعبیر شد، آرزو را جایگزین واقعیت می‌کرد. بی‌تردید توان ساختاری و ایدئولوژیک دستگاههای سرکوب دولت جمهوری اسلامی ، به ‌مراتب بزرگتر از اینهاست و این دولت  از بکاربستنش، آنجا که موجودیتش به‌طور واقعی به‌خطر افتد، کوچکترین ابایی ندارد. این شیوه‌ی سرکوب می‌تواند جمع‌های کوچک تظاهرکنندگان را پراکنده کند، می‌تواند به تحصن‌ها و اجتماعات پایان دهد، می‌تواند به دستگیری‌های وسیع دست بزند، می‌تواند حتی جمعی را به گلوله و رگبار ببندد.
اما آیا می‌تواند در برابر اعتصابات کوچک و بزرگ منطقه‌ای و سراسری هم کارا باشد؟
آتشفشانی که فورانش را در ستیغ جنبش می‌بینیم، گدازه‌های آتشینش را از اعماق ژرف تر زندگی اجتماعی بیرون می‌کشد. نابرابری در توزیع درآمدها و تقابل‌های وقیح بین گورخوابی و «پورشه»رانی، تنها جلوه‌های بیرونی کشاکشها و تضادهایی است که در اعماق سازوکار تولید و بازتولید سرمایه‌دارانه‌ی کلِ زندگی اجتماعی، چه در چارچوب «ملی» و چه در تعامل با پیرامون و جهان سرمایه‌داری دست درکارند. معضل اساسی دستگاههای ایدئولوژیک اسلامی و دستگاههای سرکوب ولایتی فقط این نیست که هرکدام به‌نحوی فضای تنفس زندگی روزمره را تنگ و آلوده می‌کنند، بلکه، با سرکوب و سترون کردن فضای گفتگویی آزاد، ظرفیت‌های اجتماعی و تاریخی عاملینی را که تصور می‌رود به‌حل آن تضادها توانا باشند، آرمانی، خیالی و اسطوره‌ای می‌کنند. اینکه این فضای آزاد برای اندیشه و بیان، حتی در ظرفهای دمکراتیک بورژوایی نیز ممکن نیست، فقط ناشی از دستگاه سرکوب سیاسی و ایدئولوژیک نیست، بلکه ناشی از فقدان نهادهایی است که تصور می‌شود، بورژوازی (“ملی” و “مستقل”) می‌توانست در فضایی آزاد برای خود و دیگران بسازد. از همین روست که گاه ساده‌ترین خواستهای اجتماعی، خواه خواست دانشجویان در مشارکت در امر راهبری دانشگاه باشد، خواه خواست آزادی پوشش زنان و مردان یا خواست تشکیل انجمنی صنفی، بلافاصله و بلاواسطه بنیادی‌ترین تضادهای جامعه را فعال می‌کند. از همین روست که کارگر در زندان می‌میرد، یا با زنجیر به تخت بیمارستان بسته می‌شود یا با شدیدترین آزارها و شکنجه‌ها و سلب بدیهی‌ترین حقوق انسانی، عامدانه و آگاهانه به سوی مرگ رانده می‌شود، آنهم فقط به این دلیل که می‌خواهد انجمن صنفی‌اش را بسازد یا اصرار دارد که خواسته‌ی مشروعش، «اقدام علیه امنیت کشور» تلقی نشود. نکته‌ی اصلی اما دقیقاً همین تطابق این دو جرم در واقعیت است. اینکه خواست تشکیل انجمن صنفی، «اقدام علیه امنیت کشور» تلقی می‌شود، خود سرشت متناقض این واقعیت را آشکار می‌کند.
جنبش دیماه، اگر راه آوندهای و دهلیزهایی که گدازه‌های اعماق را به ستیغ می‌رسانند، بسته نشود، و این بسته نشدن، تنها امید و آرزو نیست، بلکه وظیفه نیز هست، آنگاه این توان را دارد که به زلزله‌ای چنان مهیب مبدل شود که کوچکترین خاکریزش، سرنگونی دولت جمهوری اسلامی است.
در نگاه به جنبشِ اعتراضی کنونی و در رویکرد و مداخله‌ای که به نسبت جایگاه کنشگر، ممکن است، دو معیار اهمیتِ تعیین کننده و بنیادین دارند:
اول آنکه : جنبش موجود را نه می‌توان، و نه باید، در چشم‌اندازها و چشمداشت‌های ایدئولوژیک اسیر کرد.
دیگر آنکه : باید با تمام توان از تسلیم شدن به تئوری‌های توطئه و فروغلتیدن به تخطئه‌ی جنبش پرهیز کرد؛ نه از این‌رو که ممکن است این تئوریها خطا باشند، بلکه به این دلیل که دشمنان هر جنبش آزادیخواهانه و انقلابی واقعی، از هیچ کوششی برای بی‌اعتبار کردن آن، حتی از اختراع و شایع کردن توطئه‌های دروغین اِبا نخواهند داشت. برعکس، با جدی گرفتن اینگونه شواهد و با افشای آنها باید نشان داد که حتی آنجا که واقعیت دارند، آتشی را افروخته‌اند، که دیر یا زود، دامنگیر خود آنها نیز خواهد شد. دل‌نگرانان پروسواس و دلسوزی که بنا بر تجربه‌های بسیار، هراس دارند جنبش تهیدستان از سر ناآگاهی بازیچه و قربانی طرح‌ها و توطئه‌های داخلی و خارجی شود، باید بکوشند به وظیفه‌ی روشنگرانه‌شان در راستای اعتلای همین جنبش و در خدمت آن عمل کنند؛ مبادا در انکار مشروعیت و حقانیتش باشند .

۱۳۹۶ دی ۱۴, پنجشنبه

با وجود 24 میلیون رای ، ناتوان از گفتگوی صریح با مردم است

حسن روحانی، رئیس جمهور ایران در جلسه هیات دولت به نارآمی های اخیر ایران واکنش نشان داد.

در حالی که انتظارها برای گفتگوی روحانی از شبکه یک بالا گرفته بود و برخی کاربران با هشتگ «روحانی چه بگه» در حال طرح مطالبات خود بودند، شبکه خبر سخنرانی روحانی در هیات دولت را که قبلا توسط رسانه ها منتشر شده بود، پخش کرد. هر دو اتفاق نشان داد که رئیس جمهور ایران در پیشبرد یک خواست حداقلی و واکنشی که طبیعی است، قدرتی ندارد و زور صداوسیما بیشتر از اوست. فاقد اقتدار بودن روحانی در این زمینه به راحتی سبب می شود مخاطب او را جدی نگیرد. این ضرر صرفا کوتاه مدت نیست، تصویر کلی یک رئيس جمهور در خلال همین اتفاقات شکل می گیرد

اشتباه دوم اما محتوای سخنرانی روحانی بود که در مقام یک آخوند، به نصیحت کردن طیف های مختلف پرداخت.
مهم ترین تاکتیک او در این سخنرانی، فرافکنی بود. او گفت مردم علاوه بر اعتراض اقتصادی، به فساد و شفافیت هم اعتراض دارند و می خواهند در بخش های دیگر هم شفافیت باشد تا بتوانند قضاوت دقیقی داشته باشند. در واقع، او توضیح داد که قضاوت فعلی مردم دقیق نیست و اینکه «همه نقدهای مردم را به دستگاه اجرایی برگردانیم، بی دقتی است.» به نظر می رسد مشاوران روحانی شعارهای روزهای اخیر را به اطلاع او نرسانده اند. مردم در روزهای اخیر علیه کلیت حاکمیت، روسای قوه قضاییه و مقننه و رهبر جمهوری اسلامی شعار داده اند. در هیچ تجمعی همه شعارها علیه دولت نبوده است.

فرافکنی دوم او توام با جعل بود. او از مقام های امنیتی و نیروی انتظامی تشکر کرد، چون به تعبیر روحانی شکیبایی خود را حفظ کرده اند. تا لحظه ای که روحانی حرف می زد، خبر مرگ  ۳نفر، مجروح شدن ده ها نفر و بازداشت صدها نفر تایید شده بود. رئيس جمهور نه تنها هیچ همدردی با خانواده جان باختگان که ممکن است حتی در تظاهرات شرکت نکرده و یا به جایی حمله نکرده باشند، نکرد، بلکه با قاطی کردن نقد و خشونت، به نصیحت کردن مردم پرداخت. مردمی که در ده ها شهر ایران به خیابان آمده بودند، قبلا نصیحت ها را گوش کرده بودند. طرح سوال هایی چون «آیا اگر در جامعه ناآرامی داشته باشیم، اشتغال ما بیشتر شده و وضعیت اقتصادی مردم بهتر می شود؟»، به انشاهای دوران ابتدایی شبیه بود تا نطق یک رئیس جمهور. معترضان عذرخواهی می خواستند و مسئولیت پذیری و پیشنهاد، چیزی که در نطق حسن روحانی وجود نداشت.
فرافکنی سوم اما طبق سنت رایج جمهوری اسلامی به ایما و اشاره به ترامپ و عربستان باز می گشت، اینکه خودشان مشکل دارند و دلسوز مردم ایران نیستند. احتمالا هر اصولگرایی هم جای روحانی سخن می گفت، همین حرف ها را می زد. کسی در خیابان با و یا از زبان ترامپ  و یا بن سلمان حرف نمی زد، مردم با او و به خصوص آقای  خامنه ای حرف می زدند. روحانی در بخشی دیگر از سخنرانی اش وقتی گفت «ما در کشور مشکل هوا، ریزگرد، آب، اشتغال و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گوناگون داریم»، همین رویه را تکرار کرد. اگر هر کدام از معترضان می خواست حرف بزند، بهتر و صریح تر از روحانی همین حرف ها را می زد.

روحانی بدون توجه به موقعیت و مسئولیت خود سخنرانی کرد. او البته در این سخنرانی بر خلاف اسحاق جهانگیری، معاون اول رئيس جمهور، اشاره مستقیم یا غیرمستقیم به دولت و یا مخالفان دولت قبل نکرد ولی به شیوه های مختلف توضیح داد که وضع در بسیاری از حوزه ها بهتر شده و مسئولان دولت نتوانسته اند دستاوردها را به صورت دقیق برای مردم تبیین کنند. روحانی از این منظر یک دوگانه مدام را در سخنرانی اش ترسیم کرد، مردم حق اعتراض دارند ولی معترضین اطلاعات دقیقی ندارند. این دوگانه بدترین انتخاب ممکن در مواجهه با معترضان است. کسی که معترض است، از وضعیت اقتصادی خود، برباد رفتن پول هایش در صندوق قرض الحسنه، بیکاری فرزندانش، فساد مسئولین، ناتوانی در تامین هزینه های زندگی و ... اطلاع دقیق دارد. معترضی که در خیابان است، موظف نیست دستاورد و وضعیت دولت را گزارش دهد، وضعیت خودش را گزارش می دهد.

حسن روحانی منبری خوب و باسابقه ای است، از سال۵۷ تاکنون نیز به قدرت منبری بودن خود نازیده است ولی بحران اخیر نشان داد که او حداقل هنگامی که خودش از بازیگران اصلی است و درگیر ماجرا شده، از قدرت اقناع گری برخوردار نیست.
سخنرانی اخیر همچنان نشان داد که کماکان تاکتیک اصلی او خشمگین نکردن لایه های دیگر حاکمیت است. حداقل می توان گفت فعلا او به عنوان رئيس جمهور حق دارد در محدوده ای سخن بگوید که لایه های دیگر حاکمیت خشمگین نشود. وضعیتی که روحانی برای خود رقم زده، محصول یک بده بستان سیاسی با لایه های دیگر حاکمیت است که ماه ها درباره آن گفتگو می شود. در چنین فضایی بود که او ناتوان از گفتگوی صریح شد.


گفتگوی صریح و مسئولانه و وعده مشخص توسط یک رئیس جمهور نیازمند بازوان قدرتمند و اراده ای جدی برای جلو رفتن بود، چیزی که روحانی دقیقا در انتخابات به آن اشاره کرد و از مردم خواست به همین دلیل به او رای بدهند، ولی دیروز به خوبی نشان داد که فاقد آن است، با وجود ۲۴میلیون رای. حتی اگر صندوق رای را کماکان یک مسیر و بستر مفید برای تغییر در ایران بدانیم، سخنرانی دیروز روحانی نشان داد او کسی نیست که بتواند چنین ایده ای را عملی کند. 

۱۳۹۶ دی ۱۳, چهارشنبه

صدور حکم ۱۹۸ ضربه شلاق برای دو متهم


خبرگزاری هرانا – استاد دانشگاه و یک زن که پیش تر بابت اتهام “زنا” به اعدام محکوم شده بودند، با رد حکم در دیوان عالی کشور، به ۹۹ ضربه شلاق، تبعید و انفصال از خدمت محکوم شدند. کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا مجازات‌های تحقیر آمیز و نافی کرامت انسانی را ممنوع کرده است.


ايران در سال 1968 ميلادی به اين دو ميثاق پيوست. البته ، تصويب اين دو ميثاق توسط مجلس شورای ملی در آن زمان از نظر قانون مدنی ايران به معنای تعهد عملی ايران به اجرای آن ها بود. دولت ايران نيز برای تطبيق قوانين داخلی با اين میثاق ها کاری نکرد و بعد از انقلاب نیز جمهوری اسلامی به رغم اينکه از اين میثاق ها خارج نشد تلاشی برای تطبیق قوانین داخلی با این میثاق ها انجام نداد. 

آماده‌سازی زندان اوین برای پذیرش زندانیان جدید است.

اعتراضات سراسری در ایران با چنان سرعتی رشد کرده‌اند که دنبال کردن آن‌ها در شهرهای کوچک و بزرگ سراسر کشور آسان نیست. این در حالی است که «جنبش سبز» سال ۸۸ تنها در چند کلان‌شهر و شهر بزرگ متمرکز بود.

کاشان

«محمد تکبیرگو»، دادستان کاشان به خبرگزاری «مهر» گفته است ۵۰ تا ۶۰ نفر در این شهر دستگیر شده‌اند. او هشدار داده است: «با هر نوع تجمع غیرقانونی و یا افراد آشوب‌گر در کاشان برخورد قانونی و جدی انجام می‌شود.»

او معترضان را تهدید کرده است: «بر اساس قانون، افرادی که قصد محاربه با نظام داشته باشند، مفسد فی‌الارض محسوب می‌شوند و برخوردهای قانونی لازم با آن‌ها انجام می‌شود.»
از آن‌جا که مجازات این اتهام اعدام است، این شاخص‌ترین نمونه تهدید به اعدام معترضان از سوی نیروهای حکومتی به شمار می رود.


دستگیری دانشجویان در تهران

«لیلا حسین‌زاده»، دانشجوی علوم اجتماعی «دانشگاه تهران» که به علت فعالیت‌های خود علیه فقر و تبعیض شناخته ‌شده است، جزو چهره‌های آشنایی بوده که تاکنون دستگیر شده اند. ۱۵ نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در روزهای ۱۰ و ۱۱ دی ماه، هنگام خروج از دانشگاه دستگیر شده بودند اما وقتی اعضای «شورای صنفی» دانشگاه تهران برای پی گیری وضعیت آن‌ها با رییس دانشگاه جلسه گذاشتند، چهار نفر از خودشان هم دستگیر شدند.
طبق بعضی گزارش‌ها، این چهار نفر اکنون آزاد شده‌اند. شورای صنفی دانشگاه در بیانیه‌ای اعلام کرده است «مسوولیت هرگونه برخورد امنیتی با دانشجویان و ساحت دانشگاه را بر عهده وزیر علوم دانسته و قاطعانه خواستار اعلام حمایت بدون قید و شرط از طرف وزارت علوم و پی گیری برای توقف عاجل این بی‌حرمتی و بی‌قانونی هستیم.»

از سوی دیگر،  طبق اخباری که در رسانه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند، «محمد شریفی مقدم»، دانشجوی «دانشگاه صنعتی شریف» که در روز ۹ دی بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان «اوین» منتقل شده بود، دست به اعتصاب غذا زده است.


سایر دستگیرشدگان استان تهران

گرچه تهران از مراکز اصلی اعتراضات جاری نبوده اما پایتخت کشور شاهد دستگیری‌های گسترده‌ای بوده است. «علی اصغر ناصربخت»، معاون امنیتی انتظامی فرمانداری تهران گفته است تنها ۲۰۰ مورد دستگیری در محدوده خیابان «انقلاب» و «ولی عصر» اتفاق افتاده که 40 نفر از آن‌ها جزو «لیدرها» بوده‌اند.
«عباس جعفری دولت‌آبادی»، دادستان تهران نیز بازداشت‌شدگان را «احساساتی» نامیده و آن ها ‌را با دستگیرشدگان اعتراضات سال ۱۳۸۸ نسبت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری که از آن با عنوان «فتنه» یاد می کند، مقایسه کرده است.

خبرها حاکی از آماده‌سازی زندان اوین برای پذیرش زندانیان جدید است. در عین حال، به زندانیان سیاسی در اوین و زندان «رجایی‌شهر» کرج اطلاع داده شده است که تمام مرخصی‌هایی که از پیش قرار بود انجام شود، لغو شده‌اند.
«توحید عالی‌نسب» و «نائب رضایی»، دو نفر از اولین دستگیرشدگان تهران هستند که در روز 9 دی در میدان «فردوسی» به سمت ولی عصر دستگیر شده‌اند و تا کنون خبری از آن‌ها نیست. 

طبق گزارش‌ها، «گوهر عشقی»، مادر «ستار بهشتی»، کارگر وبلاگ‌نویس ایرانی که در سال ۱۳۹۱ کشته شد نیز قصد داشته است کفن‌پوش به تظاهرات برود که ماموران مانع از خروجش شده‌اند.

سرهنگ «عبدالله زاده‌پاشاکی»، فرمانده انتظامی شهرستان رباط کریم از دستگیری یک زن و مرد به نام‌های «ف.ق» و «ر.ع» خبر داده است. او گفته که آقای ر.ع با انتشار فراخوان تجمع اعتراضی در شبکه اجتماعی اینستاگرام… افراد را به «اغتشاش» تشویق می‌کرده است.
این مقام انتظامی توضیح داده که پلیس فتای شهرستان رباط کریم شماره موبایل فرد را ردیابی و سپس او را شناسایی و دستگیر کرده است.
خانم ف.ق نیز به گفته او، متولد سال ۴۹ و اهل سراب است اما در رباط کریم زندگی می‌کند. پاشاکی گفته است:«کارمند بانک ملی است و در چند روز اخیر به عنوان لیدر اغتشاشات در شهر رباط کریم حضور داشته است.»‌

در کرج نیز «حاجی رضا شکارمی»، دادستان عمومی و انقلاب این شهر خبر از بازداشت تعدادی از معترضان داده و آن ها را «لیدرهای اغتشاش‌گر و آشوب‌طلب» معرفی کرده است: «تعدادی‌ دیگر از این افراد لیدر شناسایی شده و در روزهای آینده بازداشت می‌شوند.»

سایر استان‌ها

به گزارش خبرنگاری «فارس»، سه نفر نیز که از آن ها به عنوان «لیدر» یاد شده، در تجمعی در آرامگاه «بوعلی» همدان دستگیر شده‌اند.
«علی آقازاده»، استاندار اراک هم گفته است ۱۰۰ نفر از اراکی‌ها در روز سوم اعتراضات دستگیر شده‌اند.
«ایلنا» خبر از دستگیری شماری از تظاهرکنندگان در یک شنبه شب، در شهرستان تاکستان داده است.
بنابرگزارش این خبرگزاری، معترضان در این شهر به حوزه علمیه تاکستان حمله برده بودند.

فرمانده انتظامی شهرستان آزادشهر در استان گلستان نیز از دستگیری معترضان در این شب گفته است: «چهار نفر از مخلان نظم و تحریک‌کنندگان دستگیر شده‌اند.»

او افزوده است که در منزل یکی از آن‌ها مقدار زیادی موادمخدر و مشروبات الکلی کشف کرده اند. 
دراویش گنابادی، یکی از مذاهب  تحت سرکوب در ایران نیز در چند روز گذشته طعم زندان را چشیده‌اند. «کسری نوری»، دانشجوی حقوق بشر دانشگاه تهران و از مدیران سایت «مجذوبان نور»، «محمد شریفی مقدم»، «محمدرضا درویشی» و «فائزه عبدی‌پور» برای عیادت از «حمیدرضا مرادی»، یکی از مدیران مجذوبان نور به بیمارستان دی رفته بودند که به شکلی خشونت‌آمیز بازداشت و به بند ۲۰۹ بازداشتگاه وزارت اطلاعات در اوین منتقل شدند. به گزارش «هرانا»، آن‌ها دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

  چهل و دو سال بوده اید . دیگر بس است . باید برای همیشه در زباله دان تاریخ با بدترین نام دفن شوید . ای منفورترین موجوداتی که نمیشود گفت چه ه...