مریم مرادی
آیین نوروز به
دولت، نظام و هیچ دینی وابسته نیست و با هیچ دینی هم مشکل ندارد. دولتهایی که با
نوروز مشکل دارند، هزینههای سنگینی میدهند. مراسم ملی باستانی در آیین ملی ایرانیان
بزرگترین آیین مردمی و بدون وابستگی به دولتها و دینها است. ماندگاری این آیین
در طول چندین هزاران سال است. به رغم تغییرات بنیادی در جغرافیای ایران این رسم و
آیین همچنان ماندگار مانده است. این رسم و آیین، ریشهدار است و صددرصد مردمی. هیچ
آیینی به اندازه آن نیست، آنقدر ریشهدار است که فقط ما نیستیم که جشن آن را
برگزار میکنیم. با کمی تسامح میتوان گفت نوروز است که فرهنگ، ملیت و هویت ما را
نگه داشته است. نوروز به ما نیازی ندارد ولی ما به نوروز احتیاج داریم.
بهرغم شکستها و محدودیتهایی
که برای این آیین در طول تاریخ ایجاد میشد، اما همه آن محدودیتها و دشمنیها
زایل شد، ولی نوروز باقی ماند چون هر ایرانی خودش یک نوروز، رسم و آیین است. این
آیین به دولت، رژیم، نظام و حتی دینی وابسته نیست و با هیچ دینی هم دشمنی ندارد.
هر دولت و نظامی که بخواهد با این آیین دشمنی کند، خودش مشکل پیدا میکند. مردمی
که در هوای آلوده زندگی میکنند هر روزه هوای آلوده استشاق میکنند و این به خاطر
تخریب طبیعت است. نوروز این پیام را به ما می دهد که با طبیعت آشتی کنیم و به آن
برگردیم.
به هر حال به نظر میرسد تحلیلهای
راهگشای اجتماعی در این زمینه زمانی قابل طرح و پیگیری است که بر نقش عوامل
اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در کنار عوامل فرهنگی و تاریخی در شاد بودن یا شاد نبودن
یک جامعه توجه کنیم. وقتی عنوان میشود بیکاری، عدم امنیت شغلی، تورم، خشونت و پرخاشگری،
طلاق، اعتیاد، اختلالات روانی و … در ایران رشد نگران کننده ای دارد خود به خود به
ریشههای شاد نبودن ایرانیان پی میبریم .
این
در حالی است که اکثر افراد نه دل و دماغ تفریح را دارند و نه امکاناتی برای
پرداختن به آن وجود دارد. نتایج تحقیقات نشان میدهد میزان تنبلی ایرانیان از متوسط
جهانی بیشتر است و تنها کشورهای عربی و آفریقایی هستند که بیش از ایرانیان دچار
تنبلی هستند. آماری دراین رابطه وجود دارد که نشان میدهد دختران ۱۴
ساله ما طراوت و شادابی شان مساوی زنهای ۴۰
ساله فرانسوی است. وضعیت نگران کننده ای که توصیف شد لزوم اجرای طرحهایی بلند مدت
برای کنترل و کاهش عواملی که شادی و تفریح مردم را به مخاطره میاندازد اثبات میکند
.
آنچه
به ذهن اکثر افراد میرسد این است که باید وقت و امکان بیشتری برای تفریح کردن به
وجود بیاید اما، باید توجه داشت که تأمین امنیت شهروندان از هر نظر باعث میشود
امکان تفریح و به تبع آن شادی به وجود بیاید. امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی، امنیت
شغلی، امنیت روانی و همه میتوانند زمینههای شادی شهروندان را فراهم کنند .
بسیاری از جامعهشناسان و کنشگران اجتماعی
معتقدند غم و اندوه در جامعه ایران نهادینه شده است. بر اساس آمار وزارت بهداشت
ایران ۳۴ درصد از
مردم تهران به یکی از انواع اختلالات روانی و برخی نیز به چند نوع اختلال روانی
دچار هستند. در حالی که بیشتر کارشناسان، کاهش شادی در جامعه ایران را از مهمترین
علل بروز این اختلالات میدانند در ردهبندی دانشگاه لیسستر، ایران از بین ۲۲۰ کشور در جایگاه ۲۰۲ قرار گرفته است. مسافرت هرساله صدها هزار
ایرانی برای به دست آوردن شادی و هیجان و شرکت در کنسرتهای موسیقی کشورهای همسایه
شاهدی بر نبود شادی و نشاط اجتماعی در این کشور است.
به دلیل نبود شادی و نشاط اجتماعی میزان افسردگی
در میان جوانان ایرانی به طور چشمگیری در حال افزایش است مشکلی که حتی به تایید مسوولان
متولی در جمهوری اسلامی رسیده است.
در جامعه شیعی ایران دو ماه
محرم و صفر به عنوان ماههای عزاداری شناخته شدهاند. در این دوماه شادیهای آشکار
و برگزاری جشن عقد و عروسی مرسوم نیست و در این مدت، هتلها و تالارهای عروسی نیز
از خدماترسانی به مردم منع شدهاند. به
گقته یکی از کارمندان بازنشسته سازمان میراث فرهنگی : «تا پیش از
پیروزی انقلاب اسلامی، تقریبن هرسه ماه یک بارجشنی ملی در ایران برگزار میشد از
جشن مهرگان گرفته تا شب یلدا، چهارشنبه سوری، نوروز، سیزده بدرو دهها جشن دیگر
اما با حضورحکومت جمهوری اسلامی بیشتر این جشنها جای خود را به روزهای عزا و
ارتحال دادهاند. وقتی در روایات میخوانیم که امام صادق میگوید “زیادی خنده قلب
را میمیراند” و یا “کثرت خنده دین را نابود میکند همانطور که آب، نمک را میخورد
و نابود میسازد” تعجبی ندارد که مردم ایران نیز تظاهر به جدی بودن، نخندیدن، بذلهگویی
نکردن و شرم و حیا داشتن در جمع غریبه را جزو اصول اخلاقی خود قلمداد کنند. در این
جامعه حتا رقصیدن نونهالان و اختلاط آنها در مهد کودکها خلاف و جرم تلقی میشود،
رقصیدن نیز جرم است و آموزش آن پیگرد قانونی دارد البته موسیقی، سینما و شعر و
علوم انسانی نیز تحت تاثیر این طرز تفکر قرار گرفتهاند.»
مسوولان جمهوری اسلامی در طول این سالها همواره
تمامی دستگاهها و حتا خود مردم را برای عزاداریها بسیج کردهاند، اما هیچگاه
برای شادی جوانان و دور شدن سایه افسردگی از سر آنها هیچ برنامهریزی نداشتهاند.
روندی که زمینههای افسردگی را به مردم ایران تحمیل کرده است.
به گفته بسیاری از روانشناسان
بیمار روانی کسی است که از رقص و موسیقی و شادی بگریزد. بتهوون نیز معتقد است از
آنکسی که از موسیقی رویگردان است بهراسید، چرا که در او استعداد شقاوت هست .
به امید جوانه زدن بذر شادی در دلهای مردم ایران
البته با همت و تلاش خود مردم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر